-آره آره خودشه!
-روبروش يه صندوق صدقاته؟
-ها؟آره!خودشه!
-اوكي!برو ببين تو چه خبره به من يه خبري بده
-اوكي!فعلا!
مردي قد بلندي به داخل مغازه اي با لوازم زهوار در رفته و شيشه هاش شكسته شده قدم ميگذاره!
-هي پسر!اين عكسه چقدر آشناست!
مرد به سمت بار مغازه ميره.بر روي بار يك عكس گرد و خاك گرفته قرار داشت!ما كه نتونستيم ببينيمش اينقدر كثيف بود!حالا اين مرده چه شكلي ديدتش خدا ميدونه!!
مرد دستش رو بر روي عكس ميكشه و چند كيلوگرم خاك ازش بلند ميشه!
اشكي از چشمان مرد به پايين مياد....افراد درون عكس خوب مشخص نيستند!به نظر ميرسه كه چندين ساله اينجا كسي نيومده.
مرد كاغذ رو برميگردونه.نوشته هايي اونجا به چشم ميخوره.
-نه اين شكلي نميشه!
مرد وردي رو اجرا ميكنه و نوشته ها واضح ميشن::
ايستاده از چپ:لاوندر-پاتريشيا-بن-اليور-لي-سيبل-مانيا-ققي-حاجي-گيليدي-زاخي-كتي
اشكي ديگه از گوشه چشمانش سرازير ميشه و دوباره عكس رو برميگردونه و اون رو همبا طلسم واضح ميكنه و بعد......
-اوه!....لاوندر يادت بخير!....هميشه يادمه سر به هوا بودي!
پاتريشيا!پاتريشيا!....يادت بخير!.....ياد اون ظرف شستنات بخير!ياد اون غرغرات به خير!...ياد اون هواي گرگ و ميشت بخير!
يادش بخير يادش بخير اون روزا!
بن!بن!كجايي پسر؟....يادته چقدر برامون ميخوندي؟...يه آهنگت هنوز تو گوشمه:If the base two deep your two week........If this is two round you two old!!!
اليور!اي جاسوس حاجي!...اي داداش مانيا!...كجايي؟...خيلي دلم براي اون اعلاميه هاي آسلاميت تنگ شده جاسوس!
آخ آخ لي!تورو قشنگ يادمه!....هميشه تو پستات گيليدي هم بود!از بس عاشق تنفس مصنوعي بودي پسر!دركت ميكنم!
سيبل جون!يادمه چقدر منو دوست داشتي!منم به عنوان يه خواهر دوستت داشتم!واقعا اينو از ته دلم ميگم!
مانيااااا!.....يادت بخير!....ياد اون روزايي كه به من معجون راستي ميخورانوندي! كه راست بگم دوستت دارم يا نه بخير!يادش بخير!
ققي جون!مدت زيادي نيست كه نديدمت!ولي دلم براي اون پراي خوشگلت تنگ شده!اون پوسترتم يادمه!كوش اون؟آها تو كشو پايين باره!...اونم بعدا ميبينم!
حاجي و گيليدي!دو نفري كه هميشه با هم بودند و همديگه رو دوست داشتند و مارو ميخندودن!يادتون بخير!
و در آخر زاخي و كتي!....دو نامزد!...دو دوست!...يادتون بخير!...چقدر اينجا حرف زديد شما دو تا!آخه چي بگم بهتون!مخمون رو خورديد!آخر سرم كه طلاق گرفتيد!حيف شد!
مرد:بهتره برم به كابينت ها هم يه سر بزنم شايد تونستم اون پوستر رو پيدا كنم!....ها!....ايناهاش!...يادش بخير!
**چهار روز بعد**
دوبس دوبس دوبس دوبس!
از تويه كلوپ جادوگران صداي جيغ و فرياد و آهنگ و بيس مياد!
توتر كه ميريم جمعيت دارن ميرقصن!
همه بروبچز دور هم جمعن!
از مرگخوارا گرفته تا محفليا تا بي طرفا!
اينجا چه خبره؟
---------------------------------------------------------
در پست بعد خواهيد فهميد!
خب بروبچز كلوپ دوباره راه افتاد!
اميدوارم خط داستان رو درست ادامه بديد!
اين كلوپ براي كتي بل قديمي! و زاخارياس اسميت بود و اين دو زماني با هم نامزد بودند!
(البته اشتباه نكنين!....اين كتي اون كتي قديميست!...نه كتي بل جديد(ايوانا اسميت!))
پستاي قبلي رو بخونيد!
اينجا مكانيست براي پستهاي شاد و مفرح و جالب
پر از تنفس مصنوعي و گيليدي و سوراخ و نوشيدني هاي غير مجاز
موفق باشيد!