هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: المپیک دیاگون!
پیام زده شده در: ۲۱:۰۱ شنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۸۶
#79

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
نتایج مرحله سوم المپیک دیاگون!!

ریموس لوپین:
ببین اول اینکه شخصیت کارکاروف رو خوب و درست پروروش نداده بودی و همین باعث شد نفر بعدی هم چنین تصوری از کارکاروف داشته و او را فردی راز نگهدار و وفادار در نظر گرفته شد.ایگور شخصی هست که خیلی زود موضعش را عوض میکند و هر جا به نفعش باشد آنجا هست.البته آنقدر شدید هم نه ولی میشه گفت با یکذره فشار به حرف میاد.مثلا تو کتاب که اسم مرگخوارانی را گفت و بلاکتریس این کار را برای آزادی نکرد و در زندان ماند.
تو رول اولت،همون اولای متنت یکجوری گفتی ناگهان که من فکر کردم چه خبری شده . در حال که صدای قطره ریز خونی بوده که به سختی به گوش میرسد.
پست دومت یکمقدار ضعیف تر از اولی بود.اول اینکه وقتی ایگور چنین محوطه ای مار درست میکنه و دالاهوف را در آن میگذارد حتما میدونه که اون خودشو میتونه غیب و ظاهر بکنه و برای این تدبیری حتما ایجاد میکنه.
توصیف صحنت بد نبود ولی بهتر میتونستی توصیف کنی با اون شناختی که من ازت دارم.توصیف چهرت عالی بود.
نمره:18 از 20

بورگین:

من عاشق فضا سازی رولهای تو هستم.به عنوان شخص تازه وارد در جدی نویسی خیلی عالی مینویسی.معلوم هست رو رولت زیاد کار میکنی.در آخر رولت هم سوژه رو خوب برای فرد بعدی آماده کرده بودی.
فقط مقداری زیاد مبالغه کرده بودی.مار سه سر مثلا دیگه تو دنیای جادویی هم خیلی عجیب هست.من فعلا از شما ایرادی نمیگیرم تا همین موضوع ها را پرورش بدی و پیشرفت بکنی.

نمره:17.5 از 20

*ریموس عزیز رو من با دقت نقد کردم چون ایشان در سطح رول نویسی مطرح تر هستند ولی بورگین به تازگی به جدی نویسی روی آورده و فعلا باید اصول رو رعایت کنه.

---------------------------------
نتایج رای گیری مرحله دوم المپیک دیاگون،
بهترین نویسنده المپیک مرحله دوم کیست!؟

ویکتور کرام:5 رای(10 امتیاز)

اریک مانج:1 رای(7.5امتیاز)



==========
نتایج کلی تا بدینجا!

1-اریک مانچ :50

2-ویکتور کرام :50

3-ریموس لوپین :40.5

4-پروفسور پي ير برنا كورد :0

5-بورگین:17.5

*در امتیاز دهی رای گیری بهترین نویسنده المپیک مرحله اول،من 5 امتیاز ریموس رو به امتیازاتش اضافه نکرده بودم ولی ایندفعه اضافه کردم.

**رای گیری بهترین نویسنده مرحله سوم هم در تاپیک قرار گرفت!!

***قابل ذکر است که اگر ریموس در این رای گیری نفر اول یعنی بهترین نویسنده مرحله سوم بشود با گرفتن 10 امتیاز و با اختلاف نیم امتیاز به نفرات دوم،اول خواهد شد.بورگین مقام چهارمی را کسب نمود و در این رای گیری بیشترین رای هم بیاورد رتبه اش تغییری نمیکند.همچنین پروفسور پي ير برنا كورد بدون امتیاز مقام پنجمی را از آن خود نمود.

اگر مشکلی دیدید در همین تاپیک اعلام نمایید.

ممنون،ایگور کارکاروف


بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



Re: المپیک دیاگون!
پیام زده شده در: ۲۲:۵۲ سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۳۸۶
#78

ویکتور کرام


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۶ سه شنبه ۲۳ آبان ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۴:۲۶:۵۸ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از مدرسه دورمشترانگ (بلغارستان)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 509
آفلاین
اقا من اومدم اطلاع بدم تا روز جمعه شبکه و سرور اینجا خرابه میخواستم اطلاع بدم اگه پستی ندیدی مشکل از این سرور لعنتی هست




سلام. خب ما هم نمي توانيم كه زمان رو تغيير دهيم. شما تا جمعه دو روز فرصت داريد. در هر صورت مشكل شماست و ما نمي توانيم ارتباط بديم به المپيك.


ویرایش شده توسط اينيگو ايماگو در تاریخ ۱۳۸۶/۱/۲۹ ۱۲:۵۲:۳۲

کاشکی یه روز باهم سوار قایق می شدیم
دور از نگاه ادما هردوتا عاشق میشدیم


Re: المپیک دیاگون!
پیام زده شده در: ۲۱:۳۸ شنبه ۲۵ فروردین ۱۳۸۶
#77

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
مرحله سوم المپیک دیاگون!!!

این مرحله بسیار ساده است!

من از شرکت کنندگان میخوام تا ادامه رول را در تاپیک کوچه ناکترن!! ادامه بدهند!

من به عزیزان 1 هفته مهلت میدهم که این مهلت قابل تمدید شدن هم هست!فقط سه رول از شرکت کنندگان میخوام.میتونید بیشتر بزنید ولی برای من سه پست اول رولی که هر شخص میزنه محسابه میشه و پست چهارم را محاسبه نمیکنم در امتیازات!


*داستان را به هیچ جوجه تمام نمیکنید تا من خودم تمام کنم!

ممنون،ایگور کارکاروف


بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



Re: المپیک دیاگون!
پیام زده شده در: ۲۱:۳۰ شنبه ۲۵ فروردین ۱۳۸۶
#76

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
نتیجه رای گیری بهترین نویسنده المپیک مرحله اول

اریک مانچ:7.5 امتیاز (3 رای)
ویکتور کرام:7.5 امتیاز (3 رای)
ریموس لوپین:5 امتیاز (2 رای)

-------------
-------------
امتیازات مرحله دوم المپیک دیاگون!!

ویکتور کرام:
سوژه دو تا رولت قدیمی بود و از این موارد در رول های قدیم استفاده و یا حداقل من خودم استفاده زیاد میکردم!ولی برای یادآوری بد نبود.سوژه هم خوب پرداخته بودی ولی بهتر میتونستی عمل کنی!
توصیف صحنه!این موضوعی بود که من کم در رولهات دیدم!در رول جدی سعی کن از توصیف صحنه کمک بگیری تا رولت قنشگتر بشه!

نمره:16 از 20


اریک مانچ:
دو سوژه جالب!اولی سوژه طنز و بسیار قشنگ!ولی مشکلش این بود که به هری پاتر و جادو و اینجور چیزا کم مربوط میشد و بیشتر در فضای مشنگی بود.ولی سوژت رو خوب پروروش داده بودی!دومی هم من قبلا دو سه تا رول با این سوژه خونده بودم ولی زیاد نه.
توصیف چهرت عالی بود مخصوصا تو رول دومت!ولی فضا سازیت ضعیف کار شده بود.در کل از رولهات راضی هستم و خشم آمد!

نمره:18 از 20

*ریموس لوپین متاسفانه با تمدید وقت هم رولی ارسال نکردند با اینکه مکان خوبی در جدول داشتند.

-----------------------
نتایج کلی تا بدینجا!

1-اریک مانچ :42.5

2-ویکتور کرام :40

3-ریموس لوپین :17.5

4-پروفسور پي ير برنا كورد :0

5-بورگین:0



پ.ن.رای گیری بهترین نویسنده مرحله دوم المپیک گذاشته شد!


بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



Re: المپیک دیاگون!
پیام زده شده در: ۱۲:۰۸ دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۸۶
#75

اریک مانچ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۱۳ چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۴:۲۷ سه شنبه ۱۸ دی ۱۳۸۶
از iran
گروه:
کاربران عضو
پیام: 124
آفلاین
پست دوم


صبح بود و هوا عالی تر از همیشه بود.اریک قرار بود از هری مواظبت کند.او بسرعت آماده شد و به سمت خانه دورسلی ها به راه افتاد.به یکی از کوچه های اطراف پیچید و وقتی که دید در کوچه هیچ جنبنده ی نیست بسرعت ناپدید شد و در زیر اتومبیلی در پریوت درایو ظاهر شد.هری اینبار در اتاقش به خواب عمیقی فرو رفته بود.اریک از زیر اتومبیل بیرون آمد و به سمت مودی و آرتور حرکت کرد.مودی با چشم سالمش به اریک نگاه کرد و گفت:
_تو که خودت تنهایی پس تانکس کو....حداقل اون هدویگ رو همرات میاوردی.....آخه تنهایی خطرناکه...
که اریک حرف او را قطع کرد و گفت:
_نترس من هستم.... بابا یه زمانی تنهایی شب و روز از وزارت محافظت می کردم.
آرتور با نگرانی گفت:
_ببین خیلی خطرناکه....خیلی.....چون دیشب یه مرگخوار رو بازداشت کردیم.
اریک جا خورد و گفت:
_باشه الان یکی تون بمونه بعد که تانکس اومد برین...خوبه.
مودی و آرتور با سر جواب مثبت دادند.مودی دستش را روی شانه آرتور گذاشت و گفت:
_آرتور تو برو به خانوادت برس من اینجا هستم...
آرتور از مودی تشکر کرد و از هر دوی آنها خداحافظی کرد و رفت.اریک و مودی هر دو در پشت زباله هایی که رو به روی خانه دروسلی ها بود پناه گرفته بودند.اریک با تعجب پرسید:
_ببین کی اون رو گرفتید....
مودی جواب داد:
_دیشب با آرتور بودیم یدفعه دیدیم یه چیزی داره به سمت خونه ی دورسلی ها میره اول فک کردیم حیونه ولی بعد متوجه شدیم آدم شد پس با یه ورد بیهوشی کارش رو ساختیم.
اریک در دل آن دو را تحسین می کرد که چه به موقع این کار خود را انجام داده اند.مودی معجون خود را در آورد و شروع به نوشیدن از آن کرد.اریک صبحانه را در آورد و با مودی شروع به خوردن کردند.ناگهان اریک متوجه موجودی در اطراف خود شد.اریک با کمترین صدای ممکن رو به مودی کرد و گفت:
_یکی اینجاست...
مودی با چشم جادوییش به اطراف نگاه کرد و گفت:
_لعنتی رفت توی خونه....باید بگریمش...
اریک و مودی به سرعت به سمت خانه دویدند و در را شکستند و وارد خانه شدند و به سمت طبقه دوم دویدند ناگهان در جا آن شخص را شناختند....آن شخص دم کرمی بود اریک چوبش را بیرون کشید اما دم کرمی با سرعت گفت:
_اگه چوبت را به طرف من بگیری اینو می کشم...
خاله ی هری از در وارد شد و پشت سر او عمویش وارد اتاق شد اما خبری از دادلی نبود.مودی با سرعت تموم وردی را در ذهنش جاری کرد و قبل از اینکه دم کرمی بتواند عکس العملی انجام بدهد بر روی زمین افتاد.
باز هم محفل پیروز شد و ولدمورت به آرزوی خود نرسید و شکست خورد.
این هم داستان دوم.


جوما�


Re: المپیک دیاگون!
پیام زده شده در: ۱۱:۴۶ دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۸۶
#74

اریک مانچ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۱۳ چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۴:۲۷ سه شنبه ۱۸ دی ۱۳۸۶
از iran
گروه:
کاربران عضو
پیام: 124
آفلاین
پست اول


همه در خانه اریک جمع شده بودند که به مسافرت بروند اما اریک هر چه تلاش می کرد نمی توانست وسایل خود را پیدا کند.مرلین،هدویگ،ایگور،ویکتور نیز در حال چیدن وسایل اریک در داخل کیفش بودند.هدویگ با صدای پر نشاط و شادی فریاد زد:
_اریک دنبال چی میگردی بیا بریم دیر شد.
اریک با خستگی جواب داد:
_بابا تخته اسکی رو نمی دونم کجا گذاشتم مگه میشه آدم بره دریا و تخته اسکی نبره....
دوستان اریک:
اریک:
اریک بار دیگر به دنبال وسایلش گشت و گفت:
_پیداش نمی کنم چیکار کنم هان.....
مرلین با حالتی متعجب گفت:
_بابا تو که مرتب بودی چرا اینطوری شدی؟
ویکتور که دیگر خسته شده بود از جای خود بلند شد و بر روی صندلی دسته دار نویی که معلوم بود تازه با چوب سفید درست شده است نشست و پاهایش را روی میز گذاشت و گفت:
_بابا بجنب باید زود بریم وگرنه ساعت 12 شب می رسیم ها....
اریک با حالتی از عصبانیت بیرون آمد و با سر و صورتی پر از گرد و غبار و موهایی تار عنکبوت بسته به در کهنه تکیه داد و گفت:
_من واقعا نمی دونم این تخته اسکی لعنتی رو کجا گذاشتم باید پیداش کنم....اگه پیداش نکنم نمیام خودتون برید....
هدویگ با صدای ناله مانندی گفت:
_می خواستیم دور هم خوش باشیم اینطوری که فایده ی نداره.
ناگهان مرلین با حالتی پرسش گرانه رو به اریک کرد و گفت:
_تو تخته اسکی می خوای برای چی..... ما که می خوایم بریم دریا....
ناگهان اریک با تعجب گفت:
_راست میگیا.....الان صورتم رو تمیز می کنم بریم .
همه دوستانش از خوشحالی مانند هدویگ بال می زدند که ناگهان اریک بار دیگر وارد شد و گفت:
_صبر کنید من تخته شنام رو بیارم...
دوستان اریک:
اریک:


جوما�


Re: المپیک دیاگون!
پیام زده شده در: ۱۱:۴۸ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۸۶
#73

ویکتور کرام


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۶ سه شنبه ۲۳ آبان ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۴:۲۶:۵۸ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از مدرسه دورمشترانگ (بلغارستان)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 509
آفلاین
باید هر کدام دو رول جدا از هم بزنند.
سوژه دوم فکر کنم خورده جد نوشتم
آفتاب تازه بیرون آمده بود که صدای هو هوی جغدی آلبوس دامبلدور مدیر مدرسه را از خواب بیدار کرد. پرفسور دامبلدور پنجره رو باز کرد. جغد خودش رو به داخل دفتر پرتاب کرد. پرفسور نامه ای که به پای جغد بسته شده بود را دید. آن را از پای جغد باز کرد و شروع به خواندن آن کرد
من تو رو امروز عصر راس ساعت شش دردره گودریک برای مبارزه با خودم دعوت میکنم
از طرف لرد ولدمورت
پرفسور نامه را مچاله کرد و در آتش شومینه پرتاب کرد و به فکر فرو رفت. پس از ده دقیقه به سرعت از دفتر خودش خارج شد و به سمت سرسرا حرکت کرد. تا صبحانه بخورد. پس از خوردن صبحانه در کنار دانش اموزان بلند شد تا مقداری سخنرانی کند:دانش آموزان عزیز همگی توجه کنید. شما میدونید که جادوگرسیاه ولدمورت برگشته امیدوارم که مواظب خود باشید البته جای نگرانی نیست . اینجا جای همگی امن است. درضمن امتحانات نزدیک است.
بعد از سخنرانی دانش اموزان برای رفتن به کلاس آماده شده بودند که پرفسور مگ گونگال دنبال هری اومد
- هری
- بله پرفسور
- پرفسور دامبلدور کارت داره
هری با پرفسور مگ گونگال به سمت در مخفی دفتر دامبلدور رفت ولی وقتی که به در رسیدن پرفسور مگ گونگال هم با او بالا امد هری تعب کرده بود که چرا مگ گونگال با اوست . همیشه ملاقات او با دابدور تنها صورت میگرفت. پس از ورود دامبلدور به سمت هری برگشت و سریع شروع به حرف زدن کرد: ببین من سریع میرم روی اصل مطلب. ولدمورت منو برای مبارزه دعوت کرده مطمئناً اون به تنهایی نمیاد. در نبود من مگ گونال مدیر اینجاست. تو گروه الف دال رو جمع کن و من اعضای محفل رو جمع میکنم ساعت پنج حرکت میکنیم.
راس ساعت پنج اعضای محفل و الف دال آماده برای حرکت به سمت دره در یک جا جمع شده بودند.
دره گودریک
در دره هوا بسیار ملایم می وزید و چمنهای روی زمین را نوازش میکرد. هیچ اثری از مرگخوارا و ولدمورت بود و فقط دامبلدور و گروهش در انجا بودند
ریموس: ببینم پرفسور نکنه یه تله باشه
مودی: شاید ما رو محاصره کرد
در همین لحظه یک صدایی از رو به رو آمد و بعد از چند لحظه نور سبز خیره کننده ای به سینه دامبلدور اصابت کرد و پرفسور را دو متر آنطرف تر پرتاب کرد و بعد صدای خنده شیطانی بلند شد. هری از ته دل فریاد زد: نههههههههههههه
که ییهو صدایی دوباره به گوش رسید : هری پاشو بازم خواب بد دیدی. کلاس اسنیپ نیم ساعته شروع شده.
------------------------
اگه فکر میکنید این پست با پست قبلی یه سوژه هستند همینجا من تکذیب میکنم


کاشکی یه روز باهم سوار قایق می شدیم
دور از نگاه ادما هردوتا عاشق میشدیم


Re: المپیک دیاگون!
پیام زده شده در: ۹:۱۲ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۸۶
#72

ویکتور کرام


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۶ سه شنبه ۲۳ آبان ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۴:۲۶:۵۸ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از مدرسه دورمشترانگ (بلغارستان)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 509
آفلاین
باید هر کدام دو رول جدا از هم بزنند.
سوژه اول فکر کنم طنز باشه
هرمایونی در خانه نشسته بود و برای جن های خانگی کلاه می بافت و همینطور در افکارش غوطه ور بود. در این فکر بود که ویکتور برای او نامه ای فرستاده و تقاضای دیدار با او را در دهکده هاگزمید کرده است. هرمایونی آماده رفتن شد و به مکان ملاقات رفت . ویکتور منتظرش بود. با دیدن او ( هرمایونی) از جایش بلند شد. پس از چند لحظه ویکتور گفت : هرم..اونی. ( هرمایونی) آیا حاضری با من ازدواج کنی؟ هرمایونی که فکرش را هم نمی کرد در دل گفت : هه جینی نامرد هری رو قاپید فکر کرده من از اون بهتر رو نمیتونم خر کنم بابا اینها جلومه خر شده منو می خواد. و بلند به ویکتور جواب داد: اوه... خدای من ...با کمال میل . بله. روز بعد مراسم ازدواج صورت گرفت و کشیش رو به آنها گفت : دوشیزه محترمه .خانم هرمایونی گرانجر. آیا بنده وکیلم شما را به عقد جناب آقای ویکتور کرام :banana: با مهریه دوجاروی پرنده نیمبوس 3000 و یک عدد جغد بنفش و حدود 1000 جلد کتاب نفیس به همراه هزار نهصد و هشتاد وهفت سکه گالیون که با تاریخ تولد شما برابری می کند در آورم . وکیلم . هرمایونی که از ذوق می خواست بترکد باصدای بلند گفت : ب. که در همین هنگام جینی مثل خروس بی محل قوقولی کرد و گفت: عروس رفته گل بچینه. کشیش برای بار دوم گفت: برای بار دوم عرض می نمایم آیا بنده وکیلم شما را به عقد آقای ویکتور کرام با مهریه معلوم در آورم. هرمایونی که از دست جینی عصبانی شده بود خواست با سرعت جواب بله را بدهد که لونا مثل خرمگس معرکه پرید وسط و گفت: عروس زیر لفظی می خواد. کشیش که خسته و عصبانی شده بود گفت: دوشیزه برای بار سوم و آخر می گم. فهمیدی. آیا وکیلم یا نه؟ هرمایونی خواست جواب بدهد که حس کرد کسی اورا صدا می زند و می گوید: هرمایونی بلند شو دیگه. چقدر می خوابی . بلند شو ظرفها رو بشور و غذا درست کن. هرمایونی چشمانش را باز کرد و دید که همه چیز خواب بوده و چهره رون را روبه رویش دید و با ناله گفت : آه خدای من . چه گناهی کردم زن این رون گدا شدم. اون جینی نامرد هری رو قاپید و فلور مسخره با اون قیافش چیش از من بهتر بود که ویکتور با اون ازدواج کرد. من خر هم به خاطر اینکه از بهم نگن ترشیده با این رون عروسی کردم و حالا باید این دیونه رو تحمل کنم


ویرایش شده توسط ویکتور کرام در تاریخ ۱۳۸۶/۱/۱۶ ۹:۳۳:۲۹

کاشکی یه روز باهم سوار قایق می شدیم
دور از نگاه ادما هردوتا عاشق میشدیم


Re: المپیک دیاگون!
پیام زده شده در: ۲۳:۴۱ دوشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۸۶
#71

ویکتور کرام


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۶ سه شنبه ۲۳ آبان ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۴:۲۶:۵۸ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از مدرسه دورمشترانگ (بلغارستان)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 509
آفلاین
ببخشید ایگور کارکاروف یه سوال مهلت ارسال دو رول تا کی هست؟


کاشکی یه روز باهم سوار قایق می شدیم
دور از نگاه ادما هردوتا عاشق میشدیم


Re: المپیک دیاگون!
پیام زده شده در: ۱:۱۵ یکشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۸۶
#70

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
نتایج مرحله اول المپیک دیاگون!

اریک مانچ:
پست های قشنگی زده بودی.فقط یکمقدار سوژه کم پرداخته بودی و نتونسته بودی خوب پروروش بدی.دو پست زده بودی که این خودش باعث بالا رفتن امتیازت شد ولی با سابقه ای که ازت میشناسم راضی نبودم!!!
نمره:17 از 20


ویکتور کرام:
خوب بود.فقط یکسری مشکل پرداختن و پروروش و بعد مقداری طنز آمیز کردن نوشتت در میان بود که خوب کار نکرده بودی.ولی آفرین خوب برای نفر بعدی سوژه درست کردی و معلوم این کار را بلد هستی.
نمره:16.5 از 20


ریموس لوپین:
اشکالت این بود که سوژه را عوض کردی.بعضی اوقات سوژه های فرعی خیلی بهتر از سوژه اصلی هستند.
ولی در کل رول خوب و جذاب و خنده داری بود.
نمره:17.5 از 20

امتیازات به ای صورت است:

1-ریموس لوپین :17.5

2-ویکتور کرام :16.5

3-اریک مانچ :17

4-پروفسور پي ير برنا كورد :0

5-بورگین:0

*در رای گیری مرحله بهترین نویسنده مرحله اول حتما شرکت کنید.
نفر اول:10 امتیاز
نفر دوم:7.5 امتیاز
نفر سوم:5 امتیاز

--------------------------

مرحله دوم:
موضوع:
شرکت کنندگان باید هر کدام دو رول جدا از هم بزنند.سوژه رول را من نمیدهم و به اختیار خودتون میگذارم.
پس هر شرکت کننده دو رول جدا از هم میزنه با سوژه متفاوت!

محل شرکت:
همین تاپیک المپیک منتظر پست های شما است!


ممنون،ایگور کارکاروف


بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.