ناگهان یه بچه میاد توی مغازه .
بچه:اکسپلیا رموس
در یک حرکت انتحاری با هماهنگی جسم و عقل چوب دستی استبنز رو می گیره و میگه : خخخ
رابستن:
ای بابا این چرا تیکه کلامهای دیگرانو میگه .
پسره در یک حرکت ناگهانی(اینم تیکه کلام من ) قیافه اش را نشان می دهد .
رابستن:
این جاگسنه که دوباره پیداش شد .
جاگسن : حالا منو از ایگل رابس میندازی بیرون .
رابستن : نه من تو تو تو رو ننداخخختم بیرون .
جاگسن : الان یه کروشیوی بلاتریکسی میفرستم طرفت تا بفهمی نباید با جاگسن حریف بشی .
جاگسن : کرو...
بارکز: اکسپلیا رموس .
چوب دستی جاگسن از دستش درمیاد و به دست بارکز میرسه .
جاگسن در یک حرکت ناگهانی چوب دستی استنبز رو از دستش درمیاره و به سمت رابستن میگیره .
جاگسن:کرو ...
ناگهان بلاتریکس از پشت جاگسن میگه : اکسپلیا رموس .
جاگسن: غلط کردم . طور خدا کروشیو به سمتم نفرست.
بلاتریکس:کروشیو
جاگسن در یک حرکت کاملا انتحاری از شلیک بلاتریکس جاخالی میده و طلسم به رابستن می خوره .
رابستن میفته زمین و مدام به دور خودش میچرخه .
بلاتریکس : داداش خوبم
جاگسن در یک حرکت کاملا ناگهان گرزش رو در میاره و به سمت بلاتریکس هجوم می بره .