هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۸:۱۴ شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۲

رون ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۳ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۳:۲۶ پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴
از اسمون داره میاد یه دسته حوری!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 305
آفلاین
صفحه مشگی میشه و بعد با فونت ایران نستعلیق می نویسند:
به نام مرلین بزرگوار و تف تو روح اطرافیان پلیدشان!
دوربین رو به مجری می چرخه و مجری با هول می گوید: سلام بر جادوگران عزیز. شما با برنامه انتخاب9 همراه هستید. امروز در خدمت یکی از مفسرین ارزشمند جامعه جادوگری هستیم تا درباره انتخابات بحث و جدل شود.
دوربین رو به چهره ای اشنا می چرخد و رون ویزلی با صدای همیشگی اش می گوید: من هم سلام می کنم به جادوگران و ساحرگان عزیز.
-جناب ویزلی می خواستم نظر شمارا در باره ماهیت کلی این انتخابات بپرسم.
-بپرسید
-نظر شما درباره ماهیت کلی انتخابات این دوره چیست؟
-ببینید اول از همه لازم میدونم که بگم این سومین انتخابات جادوگری هست که من میبینم و هنوز کسی قادر به کشف شناسه قبلی من نشده است دوم.
رون با صدایی بلند تر ادامه میده: حال در این دوران تشویش انتخابات که از همیشه داغ تر است جای مدیران سرشناس خالیست.
رون داد میزنه: پس این عله دوست من کجاست؟ در زمانی که از هرموقع دیگری به وجودش نیاز است غیبش زده؟ این بی کفایتی مسئولان را نمی رساند؟ چرا لرد در مقابل نامه هایی که از هرسو روانه اش هست که میپرسند: پدرتان یا داییتان؟ سکوت کرده است؟ کسی که در هر موقع رهبر مرگخوارانش بوده حال انها را در تنگنا قرار میده؟ رنک جادوگر ماه های زیادی و بهترین ناظر بلامنازع باید سکوت کند؟ پرسی ویزلی برادر خودخواه من و رهبر سفیدا بعد از دامبلدور نباید یارانش را همراهی کند؟
رون بعد از نفس نفس های طولانی سرجایش می شیند.
مجری: شما کدام یک از کاندید هارا برنده می نامید؟
-هیچ کدام!
-چرا؟
-به دو دلیل1-ثبت نام هنوز ادامه داره2-باید ببینیم کی ردصلاحیت میشه.
-خوب شد بحث صلاحیت امد وسط به نظر شما چه کسی رد صلاحیت خواهد شد؟
-خب مورفین گانت...
-ببخشید وسط حرفتون میپرم ولی...
-دیگه تکرار نشه بله داشتم می گفتم مورفین گانت به دلیل عملی بودن قطعا رد صلاحیت میشه.
-ببخشید حالا بگم؟
-بفرمایید.
-شما خودتان حامی اقای گانت هستید پس چرا میگید رد صلاحیت می شه؟
-اینو اگه رد صلاحیت کنند من عین زورو می پرم وسط و با حمایت عله مورفین را به انتخابات بر میگردونم و بعد از انتخاب شدن او خودم به یک مقامی می رسم.
-اهان ولی خودتان گفتید عله غیبش زده!
-به تو و بینندگان ربطی نداره بله تام ریدل که یک مشنگه و کلا رد صلاحیت رو شاخشه هوکی چون در دوره ششم رد صلاحیت نشد پس اینجام رد صلاحیت نمیشه، هوگو هم چون یک ویزلیه شورا غلط میکنه اونو رد صلاحیت کنه
- خب ممنونم از صحبت های اقای ویزلی و همراهی شما، تایک برنامه دیگر خدا نگه دار.
-من هنوز حرف دارم...اوی


ویرایش شده توسط رون ویزلی در تاریخ ۱۳۹۲/۳/۱۸ ۱۹:۱۱:۱۷
ویرایش شده توسط رون ویزلی در تاریخ ۱۳۹۲/۳/۱۸ ۱۹:۵۳:۱۱
ویرایش شده توسط رون ویزلی در تاریخ ۱۳۹۲/۳/۱۸ ۲۲:۵۹:۰۵

شیفته یا تشنه؟

مسئله این است!


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۶:۱۳ شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۲

دلوروس آمبریج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۴۶ شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۶:۵۲ شنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۸
از چاه
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1592
آفلاین
صفحه تی وی مشکی میشه و پیغام سفیدی با فونت ایران نستعلیق وسط صفحه نقش می بنده:
به نام مرلین بزرگوار و تف توی روح اطرافیان پلیدش

انتخاب 9

دوربین 360 درجه می چرخه و قطرات داغ چایی روش میریزه و یه دفعه صاف میشه و مجری برنامه رو نشون میده. آقایی ریشو و پشمالو که لخت پشت میزی نشسته و رو به دوربین لبخند میزنه. کاغذهای جلو دستش رو صاف و صوف میکنه و رو به دوربین با صدایی مثل چکش میگه:

«سلام خدمت بینندگان عزیز جادوگر تی وی و برنامه جدید انتخاب 9. من پشمک کلاف زاده هستم. در خدمت شمائم با این برنامه تخصصی که به نهمین دوره انتخابات وزارت سحر و جادو و کلیه مسائل مرتبط با اون می پردازه. همانطور که در جریانید روز گذشته نام نویسی از کاندیداهای این دوره از انتخابات شروع شدی و چند نفر هم تاکنون اسم نوشتن. به این مناسب در خدمت بانو دلوروس آمبریج از ستاد برگزاری انتخابات هستیم. بانو آمبریج بفرمایید. :pretty: »

دوربین روی چند تکه گوشت روی هم تمبار شده و وزغی شکل (حق رولینگ هم ادا بشه دیگه ) که گویا بانو آمبریج نام داره زوم میکنه. این چند تکه گوشت هم لباس خاصی بر تن ندارن به گواه دوربین لایو جادوگر تی وی. بانو آمبریج که سرخ شده بود، دست از چرخاندن انگشتش در حفره بینی اش با زوایی مختلف دست بر می دارد، فتوحات ذهنی را از بینی روی میز کنار اسناد و کاعذهای مقابلش می مالد و با صدای مردانه می گوید:

«من سلام عرض می کنم خدمت ملت شریف جادوگر و عذرخواهی میکنم که امروز در این رسانه عمومی من رو بدون پوشش می بینید. گرچه بهترین پوشش آدمی پوست اوست اما خب میدونید به خاطر دوره قبلی وزارت و هنرنمایی هاشون ما دیگه تحت فشار جدی هستیم. وزارت های جادوگری در سراسر دنیا با ما وارد جنگ شدن و به علت تحریم افسون ها در مغز چوبدستی های آنلاین ماها، ما در این گرمای طاقت فرسا که ناشی از همان قضیه گرمایش کره زمین توسط ماگل هاست، هیچ سیستم سرمایشی و خنک کننده ای نداریم. مجبوریم مثل انسان نخستین باشیم. ببخشید خلاصه به بزرگی خودتون. من رو هم میشناسید دیگه اهل کاخ نشینی نیستم وگرنه کاخ زوپس همین بغل بود با سیستم های خنک کننده خیلی خوب. اما من ترجیح دادم از جنس شما مردم باشم. در خدمت شما هستم. »

مجری: «خب بانو آمبریج، بفرمایید که در ستاد برگزاری، این دوره برنامه تون چیه که وزیر اصلح و نمونه رو از بین کاندیداها به مردم شریف جامعه جادوگری مون معرفی کنید؟»

آمبریج: «راستش ما سیستم خدمات رسانه ای رو امسال به هاگزمید منتقل کردیم. مرکز برگزاری مناظره ها و مصاحبه ها قاعدتاً همین دهکده شگفت انگیز خواهد بود. در نتیجه جایی شکی وجود نداره که این انتخابات که ســــــــــالــــــممم تریــــــــــــن و با شکوه تریــــــــــــــن انتخابات در تاریخ وزارتخانه خواهد بود، با معرفی مناسب کاندیداها همراه خواهد بود و مردم با مصاحبه ها و مناظره ها قطعاً به چهره حقیقی کاندیداها پی می برن و اصلح از بین شون معلوم میشه. جایی شکی وجود نداره. »

قبل از آنکه مجری سوال بعدی را از میان سوالات کاغذ مقابلش بخواند، فردی مجهول از پشت صحنه کاعذی مشوکی به سمت مجری می فرستد که حاوی سوال است اما قبل از آنکه مجری سوال را بخواند، آمبریج شیون می کشد و با از طریق چشمانش، بدون کلام اضافی می گوید:

«هوووی ! این جزو قرار ما نبودا ! سوال بداهه نداریم ها ! »

مجری: «:worry: ، ئمممم ! بانو ! گفته شده که برخی کاندیداها پس از اینکه در مرکز نام نویسی ثبت نام کردن، در بیرون از وزارتخونه و در ملاء عام شروع به تعریف از خود، تخریب سایر نامزدها و حتی انتشار پوسترهای تبلیغاتی کردن. آیا این کارها مجازه؟ تدبیر شما برای برخورد باهاشون چیه؟ گزارش شده که تا کنون هیچ اقدام خاصی از جانب شما صورت نگرفته برای کنترل این اوضاع ! »

بانو آمبریج در زیر میز، چوبدستی اش را تبدیل به سیخ کباب کرده بود و آنرا به پیکر مجری فرو می نمود و موجب بندری زدن مجری در برنامه لایو شده بود. به هرجهت پس از این وقفه بانو آمبریج میگه:

«بله خب. از این جور نامزدها در همه دنیا هستن. این نامزدها هر چه سریع تر باید ازدواج کنن. دوران نامزدی به همه سخت میگذره خب. این حرف کذب محضه که من هیچ اقدامی نکردم. اتفاقاً شخص بنده اونجا در لباس مبدل حضور داشتم. نمیخواستم بگم اما منو مجبور کردید با این سوال. مجبورم کردید. لعنت بر....

آمبریج زمزمه ای رکیک با خودش میکنه و با صدایی بلند تر ادامه میده:

« باز هم حالا اسم نمی برم اما وقتی یکی از کاندیدا که شاد و سر حال از رادیو وزارت بیرون اومد و اقدام به انتشار پوستر تبلیغاتیش به در و دیوار استودیوی رادیو و بیرون وزارتخونه کرد، من اونجا بودم. در لباس مبدل با اقدامی قاطعانه همه پوسترها رو تبدیل به دستمال مرلینگاه کردم و سریعاً وارد صنعت جامعه جادوگری شد و همین الان که من باهاتون صحبت می کنم اون دستمال ها مورد استفاده بهداشتی جادوگران شریف میهنم قرار گرفته. تنها در یک ساعت. کجای تاریخ، کجای دنیا این چنین برخورد انتخاباتی و سالمی دیدی شما که هم جلوی تبلیغ زودتر از موعد رو بگیره و هم به صنعت کمک کنه. هان آقای مجری؟ شما بگو. کجا دیدی مثل این کار من رو؟ هوم؟ »

مجری: «بله خب. به حق در هیچ جا. نظرتون رو میشه حالا صریح یا غیر مستقیم در خصوص افرادی که تا اینجا نام نویسی کردن به گوش ملت شریف جادوگر برسونید بانو آمبریج؟ »

آمبریج سرفه ای میکنه. پوزخندی میزنه. یک دفعه محکم روی میز میزنه که سخنرانی کوبنده اش رو رو به دوربین شروع کنه. اما متوجه میشه میز آهنیه، و خوناش روی دوربین پاشیده انگشتاش سر جاش نیستن. صفحه سفید میشه و پیام بازرگانی میده:


پیام بازرگانی
آقایی سفید پوش که نسخه مردونه خاله سارائه، جلوی زمینه سفیدی ایستاده و رو به دوربین میگه:

سلام جادوگرای عزیز. من دکتر پیام بازرگانی هستم. پیام چندان خاصی ندارم. بانک گرینگوتز فقط وام خرید مسکن میده به جادوگرایی که بالای سه هزار تا پست دارن. مهم هم نیست اسپم باشه پست ها. مهلتش دو روز دیگه تمومه ها. بجنبید.


صفحه دوباره برمیگرده به برنامه انتخاب 9. آمبریج با دست باند پیچی شده، رنگی پریده، با صدای زیر تر رو به دوربین میگه:

«در خصوص افرادی که تا حالا اسم نوشتن و نامزد شدن من باید اولا خطاب به خودشون بگم که فکر نکنید چون اسم نوشتید دیگه رسما کاندیدا هستید. هنوز تایید صلاحیت ها مونده. خطاب به مردم عزیزم بنا به وظیفه جادوگری ام از همین تریبون اعلام می کنم که به شرف مردانه و نداشته ام (که در شناسه ریگولوس بلک جا مونده ) من اجازه نخواهم داد بچه پولدارهای ماگل که اسب های میلیارد گالیونی سوار میشن و توی بزرگراه یادگاران مرگ و شیخ کالین ال...چراغ قوه ای ، ویراژ میدن با این اسب ها، به این صحنه انتخابات بیان. این انتخابات سالمه. من اجازه نخواهم داد دوستان دوره گردی که توی کار دارو سازی هستن و سن پیری و مرگ رو کاهش میدن برای جوانان ما، با شعار آزادی تفریحات وارد صحنه بشن. نمیذارم. حتی اجازه نخواهم داد اقلیت ها و موجوداتی که قرن ها بندگی مارو میکردن، غذا می پختن برامون حالا شاخ بشن توی این انتخابات سالم و اصیل. گرچه در چند دوره قبل این اتفاق افتاد متاسفانه اما خب اسم نمی برم ولی با ننگ پذیرای یک موجود جادویی به جای یک وزیر جادوگر وعاقل بودیم در اون دوره. ننگ از این بدتر؟ مردم هوشیار باشید.»

ناگهان صفحه تی وی مشکی می شود اما صدا همچنان باقیست...

صدای مجری: «فکر می کنم برق رفته. »

آمبریج: «خاک بر سر ماگل دوست شما. برق ؟ مگه شمع نیست. مشعل نیست. برق دیگه چیه ؟ جای تاسفه واقعا. از دستاوردهای وزیران قبلیه دیگه. رسانه هم ماگلی حتی؟ وای وای وای. ای ملت. ای جادوگران هوشیار و دانا اگه صدام رو دارید همچنان بدونید که من نه به عنوان یکی از مجریان و برگزار کنندگان این دوره انتخابات، بلکه به عنوان مفسر سیاسی انتخابات در برنامه های آتی حضور خواهم داشت و موارد زیادی رو در خصوص کاندیداها خواهم گفت. پاینده باشید. زنده باد زوپس ! »


No Country for Old Men




پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۴:۰۰ سه شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۱

فنریر گری بک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۲۱ دوشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۴۳ دوشنبه ۹ دی ۱۳۹۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 127
آفلاین
- با سلام خدمت بینندگان و شنوندگان عزیز شبکه وزین جادوگر تی وی. امروز با یکی دیگه از سری برنامه های گفتگو محور شفادهنده سلام! در خدمتتون هستیم. میهمان این برنامه ما جناب شفادهنده فنریر گری بک متخصص جراحی و زخم های جادویی هستن که به همراه شما به ایشون خوش آمد میگیم.

مجری این کلمات رو به زبون میاره و بعد دوربین تصویر بسته ای از فنریر نشون میده که داره برای بیننده ها دست تکون میده!

- خب جناب گری بک میشه بفرمایین مدرک خودتون رو از چه دانشگاهی گرفتین؟ و اساسا یه معرفی کوتاه از خودتون داشته باشین لطفا.

فنریر روی صندلی جا به جا میشه و میگه:
- فشادهنده گری بک هستم، متخصص انواع زخم و مدرک خودم رو پس از سال های تحصیل مداوم در دانشکده فشادهندگی هاگوارتز گرفتم.

مجری با تعجب میپرسه:
- ولی هاگوارتز که مدرک شفادهندگی نمیده جناب.

فنریر با مشت روی میز میکوبه و باعث میشه لیوان آب روی میز چپه بشه روی شلوار مجری! و با عصبانیت میگه:
- شما دارین من رو به دروغگویی متهم میکنین؟ تمام مدارک و سوابق تحصیلی بنده موجوده. تازه، خودتون التماس میکردین که ما دنبال یه شفادهنده توی این رشته خاص هستیم و التماس کردین که سه تا عمل جراحی رو کنسل کنم و بیام توی برنامه درپیتی شما!

- شما خودتون رو عصبانی نکنین منظوری نداشتم. (بعد به آرامی طوری که صداش از میکروفون پخش نشه میگه: چرا آبرو ریزی میکنی آقا؟ برنامه زنده است! کنترل کن خودتو)

اما فنریر که اصلا قصد کنترل کردن خودشو نداشت رداش رو در میاره و گره کرواتش رو شل میکنه و میگه:
- مثل اینکه من باید به صورت عملی همه چیز رو توضیح بدم تا موضوع رو کاملا درک کنین و از این تهمت ها به بنده نزنین. دستتون رو بیارین جلو لطفا.

مجری با ترس نگاهی به پشت صحنه میندازه و برای اینکه فنریر بیشتر از این عصبانی نشه دستش رو جلوی میبره.

- خیلی خب. این دست شماست. این هم پنجه که نه، یعنی ناخن های منه. الان با ناخن روی دستتون یه زخم عمیق درست میکنم و بعد در یک لحظه اون رو خوب میکنم.

بعد پنجه اش رو با خشونت روی دست مجری میذاره و از بالا تا پایین دستش رو جر میده! خون به سرعت از دست مجری بیرون میزنه و به اطراف پاشیده میشه. کارگردان که مطمئنه با همچین صحنه ای دیگه هیچ وقت اجازه ساخت برنامه زنده که نه، حتی اجازه ساخت تیزر تبلیغاتی هم بهش نمیدن سریع دستور میده فیلم برداری رو قطع کنن. بعد با خشم میپره وسط صحنه و میگه:
- چیکار کردی روانی؟! جلوی چشم این همه آدم جدی جدی دستش رو بریدی؟

- خب باید زخمی باشه که بشه خوبش کرد. نگران نباشین الان درست میشه.
- چی چی رو درست میشه؟ این رنگش عین گچ سفید شد! فرد؟ فرد؟ حالت خوبه؟ زنده ای؟ لعنتی چیکارش کردی این که مرد! آهای یکی بره حراست شبکه رو خبر کنه. کمک بیارین. کمک.

از اون طرف یکی از عوامل پشت صحنه که میخواست دنبال حراست بره با فریاد عصبی میگه:
- همه درها قفله! اینجا چه خبره؟

فنریر آستین های خونالود لباسش رو بالا میزنه و میگه: هول نکنین. چیزی نیست. این رفیقتون هم خوب شده. بهترین راه درمان جراحت مرگه! صد در صد تضمینی. الانم درها رو بستم که بقیه شماها رو معالجه کنم. ناسلامتی من متخصص ایجاد جراحت از دانشکده هاگوارتزم! کلی از دانش آموزهای اونجا رو خودم نفله کردم تا تونستم این مدرک رو بگیرم! حالا با پای خودتون دونه دونه بیاین جلو تا خودم نیومدن سراغتون...!



پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۸:۲۹ جمعه ۷ مهر ۱۳۹۱

لودو بگمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۲ دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۵۷ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
از در عقب، صندلی جلو!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1316
آفلاین
سال اولی ها، پیش هاگوارتزی ها، نی نی کوچولو ها، نوزاد ها و موزها! از همین امروز برنامه ریزی برای سمج را آغاز کنید، بادک برای شما برنامه های ویژه ای دارد، بنیاد آموزش داوطلبان کنکور، قلمپرچی!

پیام های بازرگانی قطع شد و تصویر مجری اخبار با ردای اتوکشیده سفید و موهای روغن زده و عینک ته استکانی و لبخندی به پهنای صورتش در قاب جادوگر تی وی ظاهر شد. مجری در سکوت مانند مجسمه به روبرو خیره شده بود و همچنان لبخند میزد تا این که یک فقره دمپایی به انضمام یک فریاد "رو آنتنیم بزمجه" از طرف تهیه کننده برایش ارسال شد و پس از یک واکنش سریع و رد کردن دمپایی لب به سخن گشود: با عرض سلام خدمت بییندگان عزیز جادوگر تی وی، در این بخش ویژه ی خبری ارتباط مستقیمی داریم با سالن اجلاس سازمان ملل متحد جادویی واقع در نیویورک و مصاحبه با وزیر سحر و جادو ...

- آقای بگمن آلبوس دامبلدور پرسیده چرا وزیر سحر و جادو از بودجه وزارتخونه 160 نفر مرگخوار رو به سفر بردین؟ این همه آدم اینجا چی کار میکنن؟

- دامبلدور فضله ی تسترال خورد با توی بوقی

تصویر به استدیو برمیگرده و مجری شروع به صحبت میکنه: با تشکر از همکارم بابت تهیه این مصاحبه! به خبری که هم اکنون به دست ما رسید توجه کنید. سالازار اسلیترین؛ معاون وزیر سحر و جادو عصر امروز در حالی که از در پشتی سالن اجلاس عازم پیست اسکی شده بود توسط عده ای از مردم جادوگر که عمه وی را صدا میزدند مورد حمله قرار گرفت ...

تصویر قطع شد و عکس گل و بلبل به همراه ترانه ای از سلستینا واربک پخش شد، چند لحظه بعد دوباره چهره ی مجری بر صفحه نقش بست که ظاهرا لنز گذاشته بود چون از عینک استفده نمیکرد و ردای سفیدش نیز به طرح های ابروبادی قرمز رنگ زیبایی مزین شده بود و لپ راستش گل انداخته بود!
مجری سرفه ای کرد و مقداری خون بالا آورد و سپس گفت: خوب جهت شافسازی به تصاویر جدیدی که به دست ما رسیده توجه کنید!

- آقای بگمن آلبوس دامبلدور پرسیده چرا وزیر سحر و جادو از بودجه وزارتخونه 160 نفر مرگخوار رو به سفر بردین؟ این همه آدم اینجا چی کار میکنن؟

- جدی میگی؟ اوه اوه

مجری ادامه داد: بله در ادامه خبر قبلی رو نیز اصلاح میکنم. جادوگرانان شهید پرور نیویورک با چشمانی گریان و دلی آکنده از عشق وزیر مردمی، در حالیکه با یک دست عکس لودو بگمن را حمل میکردند و با دست دیگر بر سر و سینه ی خود میکوبیدند؛ با مشاهده ی سالازار اسلیترین یکصدا فریاد زدند: جدی می‌گی؟ اوه اوه! تا بخش بعدی اخبار شما را به مرلین میسپارم.


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۷:۰۲ پنجشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۱

لودو بگمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۲ دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۵۷ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
از در عقب، صندلی جلو!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1316
آفلاین
- با عرض سلام و خسته نباشید خدمت بینندگان عزیز برنامه مجله خبری :worry: امروز با تحلیل اخبار وزارت نوپای جناب آقای لودو بگمن در خدمت شما هستیم

دوربین تصویر مجری رو نشون میده که گراوپ بالای سرش ایستاده تا در صورتی که دست از پا خطا کرد و انتقاد غیر سازنده از وزیر کرد له بشه ... البته از نقد سازنده به شدت استقبال میشه

- بله همونطور که خودتون هم با خبرید وزارتخونه با قدرت زیاد شروع به کار کرده و هیچ ایرادی در کار وزیر و کابینه فوق العاده مجربشون دیده نمیشه :worry: در همین راستا خبرنگار اعزامی ما صحبت کوتاهی با ایشون در رابطه با ارتش وزارتخونه داشتن که با هم میبینیم

مجری بلافاصله شروع به دویدن میکنه و توی ره اسنعفا نامشو روی میز مدیر میزاره!

- جناب وزیر طبق گفته شاهدان عینی شما در ارتش وزارتخونه مشغول تولید سلاح هسته ای هستید! در این باره چه توضیحی دارید؟

- نمیشنوم چی میگی

خبرنگار فریاد زد: آیا شما در ارتش وزارت مشغول تولید سلاح هسته ای هستید؟ شما بمب اتم دارید؟

- گراوپ مثل این که ایشون متوجه نمیشه من گوشم سنگینه ...

گراوپ خبر نگار رو رو بلند میکنه و به ناکجاآباد پرتاب میکنه. خبرنگار دیگه ای جلو میاد و با ترس و لرز میپرسه: جناب وزیر! گفته میشه با توجه به مرگخوار بودن شما ارتش وزارت قصد داره بر علیه محفل ققنوس فعالیت کنه (خبر نگار با چشمش به گراوپ افتاد و ادامه داد) درمورد این شایعات بی اساس چه توضیحی دارید؟

- سوال نسبتا خوبی بود! این شایعات کاملا بی اساسه و ارتش وزارتخونه فقط و فقط برای مبارزه با هر تشکلیه که امنیت جامعه جادویی رو به خطر بندازه. هر گروهی که باعث بشه امنیت از بین بره ما از مجرای قانون پودرش میکنیم. در پایان باید از تمام جادوگران و ساحرگانی که توانایی کمک کردن به مام میهن رو دارن دعوت کنم که برای عضویت در ارتش درخواست بدن، چون همونطور که میدونید امروز خیلی ها بر علیه من یعنی در واقع بر علیه ملت هستن و تعداد سرباز کمی که ما داریم کفاف نمیده. مردم خودشون باید دست به دست هم بدن و تو دهن این افراد بزنن. هر کس بر علیه منه بر علیه این ملته چون من با رای این ملت وزیر شدم

- با تشکر از شما جناب وزیر ...

- گراوپ سیبیل این خبرنگاره رو مخ نیس یکم به نظرت؟

تصویر قطع میشه و از سرنوشت خبرنگار مذکور کسی با خبر نمیشه!


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۹:۱۵ یکشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۱

لودو بگمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۲ دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۵۷ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
از در عقب، صندلی جلو!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1316
آفلاین
جوابمو نميده چون خودش ميدونه خوبه | رایو به من نميده چون خود ميدونه خوبه
تو ستادم نمیاد چون خودش ميدونه خوبه | چون خودش خودش خودش خودش خودش مي دونه خوبه


روفوس با عشوه و لحن کشداری موزیک ویدیو را به پایان می برد و سپس اخیار صبحگاهی آغاز میشود ...

- با سلام و صلوات به روح پر فتوح مرلین و شهدای نبرد مقدس هاگوارتز این بخش از اخبار را آغاز میکنیم ... طبق آخرین اخبار لودو بگمن کاندیدای وزارت سحر و جادو نیمه شب به همراه یک فروند (!) غول قار نشین به ستاد برخی از رقبای خود حمله کرده است ... به گزارشی که همکارانم در محل حادثه تهیه کردن توجه کنید.

تصاویری از سخنرانی های لودو در ستاد های انتخاباتی رقبا و برگشتن رای هوادارن کاندیداها نمایش داده میشه و سپس گزارشگری رو میبینیم که داره با لودو مصاحبه میکنه:

- آقای بگمن شما دیشب به همراه یک غول قارنشین به ستاد سه تا از رقباتون حمله کردید و هم شخصیت رقیب و هم ستادش رو تخریب کردید! در این مورد چه توضیحی دارید؟ آیا کار شما قانونی...

جسم بزرگ و ستون مانندی روی خبر نگار فرود میاد و سپس از کادر خارج میشه و از خبرنگار چیزی جز کالباس گوشت 90% روی زمین باقی نمیمونه

لودو لبخند پت و پهنی تحویل دوربین میده و میپرسه: خوب دیگه کسی سوال نداره؟
یک ساحره با ترس و لرز جلو میاد و میپرسه: جناب آقای بگمن گفته میشه که شما تا اینجا برنده بلامنازع انتخابات هستید و در ضمینه تبلیغات یک سروگردن از رقبا بالاتر هستید، در این مورد چه توضیحی دارید؟

- آورین! احزنت! به این میگن سوال پرسیدن، یاد بگیرید ... عحب خبرنگار خوب و مستعدی، چه ساحره ی موقر و متینی، شما باید توی ستاد استخدام بشید، چقدرم قیافتون آشناس من شما رو جایی ندیدم؟ بگذریم، باید بگم همونطور که گفتید بنده با استفاده از قدرت حرف و منطق تا اینجا تونستم از رقبا پیشی بگیرم و هیچ جور این پیشی رو بهشون پس نمیدم، در تمام فیلم ها و تصاویر هم مشخه که مردم چطور جذب حرف های منطقی من شدن و هیچ مدرکی هم برای این حرف های صد تا یه غاز که من به زور متوصل شدم وجود نداره. به لطف مرلین سه تا کاندید سمت چپ رو تا این جا ناک اوت کردم فردا شب هم سراغ سه تای راستی میرم و خلاص! در ضمن یادم اومد فکر میکنم شما رو توی حموم دیدم

تصویر به استدیو برمیگرده و گوینده شروع به صحبت میکنه:

- با تشکر از ریتا اسکیتر عزیز برای مصاحبه ای که گرفتند، به خبر های ورزشی میپردازیم. دیشب تیم کوییدیچ عقاب های زوپس با درخشش عقاب تیزبال این تیم یعنی سیریوس عزیزی موفق شدند با نتیجه 420 به 240 تیم ریش سفیدان رو بعد از سال ها شکست بدن و زوپس همیشه قهرمان رو بار دیگر به صدر جدول رقابت های QBA برگردونن! و در انتها این بخش از اخبار رو با یک خبر فرهنگی به پایان میبریم. فیلم سینمایی "به خاطر یک مشت دسترسی" که در دورانی که آنتونین دالاهاوف وزیر آرشاد بود توقیف شده بود رفع توقیف شده و در صورت صلاحدید تهیه کننده یعنی کمپانی HCO به زودی اکران خواهد شد ... تا درودی دیگر بدرود!



ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۱/۵/۱۵ ۹:۲۰:۵۵

هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۸:۵۶ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۱

اسلیترین، مرگخواران

مورفین گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۷ شنبه ۶ بهمن ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۰:۰۲:۳۳ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲
از ت متنفرم غریبه نزدیک!
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
اسلیترین
پیام: 812
آفلاین
برنامه ی نوبت خواننده ها
این نوبت: افریکن الدمن

تصویر کوچک شده


افریکن الدمن یکی از خوانندگان مشهور دنیای جادوگران است. وی در سال 1942 در روستایی محروم در کشور چاد و در خانواده ی جادوگر فقیری به دنیا آمد.
وی سال های کودکی خود را به کار بر روی مزرعه ی نیشکر بی حاصل و خشک پدرش گذرانید.
وی سال های نوجوانی خود را نیز به کار بر روی مزرعه ی نیشکر بی حاصل و خشک پدرش گذرانید.
وی سال های جوانی خود را نیز به کار بر روی مزرعه ی نیشکر بی حاصل و خشک پدرش گذرانید.
وی در ابتدای میانسالی بود و همچنان عمر خود را به کار بر روی مزرعه ی نیشکر بی حاصل و خشک پدرش می گذرانید.
بالاخره یک روز خسته شد و به پدرش گفت: بابا! گومومبا یومبا دومبا؟ گولومبا مومبا؟ گولومبا دادومبا. پاتریس لومومبا؟ و پدرش کمربندش را کشید و به جان پسرش افتاد که: گامبالو! گومبا با اولومبا! مامومبا گولومومبا؟ گومولومبا لومبا! بولومبا؟
و نتیجه این شد که افریکن سال های میانسالی خود را نیز به اجبار پدر به کار بر روی مزرعه ی نیشکر بی حاصل و خشک پدرش گذرانید.
بالاخره افریکن به آستانه ی سالمندی رسید و پدرش افتاد و مرد.

بعد از مرگ پدر وی چند سال دیگر از عمرش را نیز به کار بر روی مزرعه ی نیشکر بی حاصل و خشک پدرش گذرانید و بعد دید آخر چه کاریست که دارد می کند! و به یاد شبی افتاد که به پدرش گفته بود بابا! چرا وسط بیابون سعی می کنی نیشکر بکاری؟ چرا سعی نمی کنی محصولی بکاری که نیاز کمتری به آب داشته باشه؟ ما که از اول عمرمون حتی یک کیلو هم محصول برداشت نکردیم. چرا باید ادامه بدیم؟
و پدرش کمربند کشیده و او را سیاه و کبود کرده بود که:پسره ی بی اصل و نسب! پدران من نسل اندر نسل اینجا نیشکر کاشتن و برداشت کردن! حالا به خاطر یه خشکسالی کوچیک داری میگی به سنت های خانوادم پشت کنم! هرگز اینکارو نمی کنم و تو و فرزندان تو هم باید نیشکرکاری رو ادامه بدین! فهمیدی؟

حالا دیگر پدرش مرده بود و او می توانست زمین را تغییر کشت بدهد. او بسیار تحقیق کرد و بالاخره به این نتیجه رسید که تنها گیاه قابل کشت در منطقه ی او یک گیاه مخدر است. وی مخدر کاشت و داشت و برداشت و فروخت و کم کم وضعش بهتر و بهتر شد. او با تاسیس یک لابراتوار در املاکش به یکی از تولیدکنندگان بزرگ منطقه تبدیل شد و به مرور پایش به معاملات بزرگ و بین المللی کشیده شد و همینجا بود که با مورفین گانت آشنا شد. بعد از چند معامله ی پرسود برای طرفین، مورفین و افریکن به دوستانی صمیمی تبدیل شدند.

مورفین بیش از هر چیز شیفته ی صدای دورگه و زیبای افریکن شد و او را به خوانندگی تشویق کرد. افریکن به طور حرفه ای وارد کار خوانندگی شد و همزمان در محافل موسیقی ماگلی نیز با گریمی کاملا متفاوت و با نام مستعار مایکل جکسون فعالیت کرد تا در هر دو جامعه ی ماگلی و جادوگری به اوج شهرت و محبوبیت رسید.

تصویر کوچک شده


وی موازی با فعالیت های هنری به فعالیت های تجاری اش نیز ادامه می داد تا زمانی که متوجه شد پلیس بین الملل ماگلی به دنبال دستگیری اوست. بنابراین تصمیم گرفت تا با انتشار شایعه ی مرگش به حضور خود در جامعه ی ماگلی پایان داده و فعالیت های خود را به جامعه ی جادوگری محدود کند.
با آغاز انتخابات وزارت و کاندیداتوری مورفین گانت وی با فعالیت در ستاد این نامزد امیدوار است در دوره ی وزارت مورفین بتواند با آزادی کامل و بدون هراس از ماموران وزارت به کارهای تجاری خود بپردازد.

ترانه ی "دوباره می سازمت بدن" از ترانه های به یادماندنی اوست که به سفارش مورفین گانت و در سال های اولیه ی فعالیتش ساخته شده و اکنون شما را به شنیدن این ترانه ی زیبا دعوت می کنیم.

دوباره می‌سازمت بدن
اگر چه با مورفین و حشیش
پکی به قلیان و پیپ زنم
پکی به سیگار برگ خویش

دوباره می‌بویم از تو دود
به میل نسل جوانمان
دوباره می‌شَوَم از تو توپ
به توپی همرهان خویش

دوباره می‌سازمت بدن
اگر چه با مورفین و حشیش
پکی به قلیان و پیپ زنم
پکی به سیگار برگ خویش

اگر چه صد ساله زنده ام
به مرگ خود؛ خواهم ایستاد
که جا کُنم ریشه ی مواد
به قلب ایل و تبار خویش

اگر چه پیرم ولی هنوز
مجال توزیع اگر بُوَد
تمام جادوگران کنم
مشتریان مواد خویش



هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۰:۵۲ سه شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۱

الفیاس.دوج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ جمعه ۲۵ آذر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۷:۱۶:۴۰ پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳
از ته دنیای انتظار
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1206 | خلاصه ها: 1
آفلاین
تصویر بعد از پخش اگهی قبلی سیاه میشه.
...
...
...
شتــــــــــــــــــرق!!!
رعدی غران همه ی صفحه ی تلویزوین رو روشن میکنه

- تو نمیتونی اینکار رو بکنی، اجازه نمیدم.

- هیچ کاری نمیتونی بکنی! من مدیر اینجام!

صفحه ی تلویزیون دوباره با درخشش آذرخشی روشن میشه! دوربین محوطه ی آشفته ی هاگوارتز رو نشون میده!
باران شروع شده بود، باد سردی شروع به وزیدن کرده بود. همه ی محوطه ی هاگوارتز همانند قیر شده بود و فقط گاهگاهی با درخشش آذرخشی روشن میشد.

- باز هم میگم، باید کنار بکشی! نابودت میکنم ایگور!!! نمیذارم آب خوش از گلوت پایین بره! همه ی مدارکت رو افشا میکنم! میکشونمت نحوه!

- هیچ کاری نمتونی بکنی! مدیریت اعظم() سایت با منه! با یک اشاره ی دست من بلاک شدی الفیاس.

دوربین روی اشخاصی که این حرف ها بین اونها رد و بدل شده بود زوم میکنه. ایگ.ر کارکاروف در یک سمت و الفیاس دوج در طرف دیگه درحالیکه چوبدستی هاشونو به هم نشونه رفتن دارن با تنفر به هم نگاه میکنند.

- من تو رو به دوئل دعوت میکنم ایگور! باشد که مدیریت نباشد!

- قبول! خواهیم دید که چه کسی پیروز میشه!

صفحه سیاه میشه و مجری بدبخت فلاکت زده با چهره ای که از تک تک خطوطش مشه ترس رو خوند وارد صحنه میشه:

- ب.ب.ب.با سلام خخخدمت همه ی بببینندگان عزیز! خبر خخخخخیلی مهممممی دارم!
بر اساس آخرین خبری که از هاگوارتز به دستمون رسیده پروفسور الفیاس دوج بدلیل یک سری مسایل با مدیر مدرسه دعواشون شده و ایشون رو به دوئل جادوگری دعوت کردند.

بر اساس اطلاعات تکمیلی، داور این دوئل پرسی ویزلی خواهد بود و مکانی که طرفین برای این مورد توافق کرده اند در جلوی دادگاه وزارت انجام خواهد شد.

با بقیه ی اخبار در خدمتتان هستیم!
و مجری از شدت ترس بیهوش میشه!


بزرگترین دوئل جادوگری اخیر

ایگور کارکاروف نماینده ی اسلیتیرین و مرگخواران، در برابر الفیاس دوج نماینده ی گریفیندور و محفلی ها.

داور: پرسی ویزلی، نماینده ی گریفیندور و مرگخواران.

زمان از روز پنجشنبه 12 مرداد ماه لغایت دوشنبه 16 مرداد ماه

مکان: دادگاه شماره ی 10


و ناگهان تغییر!
شناسه ی بعدی:
پروفسور مینروا مک گوناگال

الفیاس دوست داشتنی بود! کمک کننده بود؛ نگذارید یادش فراموش شود.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۰:۲۳ یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۱

اگبرت انگشت نما


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۳:۵۲ دوشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۶:۵۹ دوشنبه ۳ تیر ۱۳۹۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 48
آفلاین
اغاز پیام بازرگانی

برای صرفه جویی در مصرف برق تلوزیون خود را خاموش کنید.

پایان پیام بازرگانی

یه یارو مرده با زیر شلواری که ببینده تلویزیون بوده: خانم راس میگه اون تلویزیونو خاموش کن برنامه هاش خیلی چرته.





Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۰:۳۶ شنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۱

مینروا مک گونگال old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۰ دوشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۵۸ یکشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۵
از دفتر وزارت
گروه:
کاربران عضو
پیام: 547
آفلاین
ملاقه رسانه ی جادویی تقدیم می کند :

کوییرل : عله سایت رو ببند بریم خارج !
عله : نمی تونم دلبستگی من به یوزر شماره ی یک سایت بیشتر از اونه که فکرشو می کردم .
کوییرل : اینا همش شعاره این زوپس جدید باعث ضده حتی جادوگران ندونه که تو پسر اونی .
عله : اون نمی دونه من پسرشم من که می دونم اون پدرمه !


فیلم تحسین شده ی منتقدین
برنده ی شش کرم فلوبر طلایی

ایوان : صدای اعتراضات اعضا بالا گرفته .
عله : دو سه نفر از سر دسته ها رو تبعید کنید جزایر بلاک .
مافلدا : ایفای نقش رو کلا حکومت نظامی اعلام کردیم قربان کسی
حق تردد نداره .


برنده ی بهترین فیلم خارجی هالی ویزارد !

دادگاه رسمی است !

فیلمی متفاوت !

اجرای عدالت ! آشکار شدن حقایق !
نگاهی به تاریخ جادوگران !



به زودی در هالی ویزارد








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.