- قرررررررررر.... قررررررررر...... قرررررررررر ....... ( صدای اره برقی !!! )
- هوووووی بوووووقی .... ولم کن .... ایییییییییییییییی .... آقا غلط کردم . به جووون این ققی بی ناموسی رو کنار میزارم ..... اییییییییییییی ... آقا جون مادرت بی خیال اونجام شو ....
آییییییییییییی!!هدی و ققی پشت در .
ققی : آخ . آخ... آخ.... بیچاره سرژ حتما خیلی درد میکشه .
هدی : نگران نباش داره متحول میشه .
ققی : نه من نمیتونم تحمل کنم سرژ داره زجر میکشه .
بلافاصله ققی دستگیره در رو میگیره تا باز بشه . اما در قفل بود . به همین دلیل سعی میکنه از سوراخ کلید وارد بشه . اما توی سوراخ هم از اونور یه کلید بود .
ققی : سرژ طاقت بیار دارم میام.
صدای سرژ از پشت در :
- اییییییی ..... اوووووویییی...... اییی .....
قررررررررررررررررررررررررررررررررر
ققی
هدویگ : نگران نباش دیگه آخرشه ( دلداری موقع آمپول زدن
)
در همون لحظه در باز میشه و سوسک در حالی که سرژ رو توی یه جعبه گذاشته میاد بیرون .
ققی و هدی
سوسک با خونسردی جعبه رو برعکس میکنه و بقایای سرژ رو روی زمین میریزه .
گیششششش ( صدای شکستنی )
ققی و هدی با وحشت به بقایای سرژ نگاه میکنند .
ققی و هدی
سوسک : بفرمایید کاملا ارشاد شد ، اگر بازم خواست اعمال بی ناموسیش رو ادامه بده به خودم بگید تا دیگه......
ققی : نه دیگه خیلی زحمت کشیدین .
سوسک : من فقط وظیفمم رو انجام دادم . انشالله آسلام با جوانانی امثال شما پیروز شود
و دوباره وارد اتاق شد و در رو بست . هدی و ققی با وحشت به بقایای سرژ نگاه کردند .
سرژ
بلافاصله ققی پرید بالای سر سرژ
ققی : سرژ من واقعا متاسفم نمیخواستم اینجوری بشه اهو اهو اهو
سرژ : خخ ...خخ.....خخ.....
ققی : بگو.... بگو....
سرژ : حتما راه منو ادامه بده .....خخ....خخ....خخ.....
ققی : نه ... حرف بزن . حرف بزن . حرف بزن .....
صدایی از سوی سرژ شنیده نشد .
ققی فریاد زد : انتقامتو میگیرم ! زنده باد بی ناموسی مرگ بر سوسک !!!
در همون لحظه ناگهان سوسک از سوراخ در پرید بیرون .
سوسک : ها حرفهای غیر آسلامی شنیدم کدومتون بودید ؟
ققی که پرهاش ریخته بود :
- ها چیزه ....
بلافاصله هدی انگشتشو سمت ققی گرفت .
هدی : این بود!!!
ققي : نخير اين بود .....
سوسک
هدي : د.... چرا بووووق ميگي خودت گفتي !
ققي : نه من شديدا تکذيب ميکنم !
سوسک : ایگور اره برقي رو آماده کن دوتا مهمون داريم !
ققی و هدي