هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





اشكالات ويدا اسلاميه از ديدگاه مجله دنياي تصوير
پیام زده شده در: ۱:۲۹ پنجشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۴
#89

شيطان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۶ دوشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۴۲ یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۸۴
از جهنم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 12
آفلاین
خب اينم مطالبي كه با زحمت دوست عزيز مهرناز تهيه شده و برداشت شده از مجله دنياي تصوير شماره 143 مي‌باشد!

--------------------------

"…the reduction in the size of her front teeth was more noticeable then ever. 
harry couldn't understand how he hadn't spotted it before."


ترجمه‌ي اسلاميه:
کوچکی دندان های پیشین‌اش بیشتر از قبل نمایان بود.هری در عجب بود که زودتر او را نشناخته است.

ترجمه‌ي صحيح:
هری نمیتوانست بفهمد که چطور زودتر این را متوجه نشده است.

"Harry  took the hint and sat down next to percy,
 who was earning brand-new, navy blue dress robes, 
and an expression of great smugness."


ترجمه‌ي اسلاميه:
هری متوجه منظور او شد و کنار پرسی نشست. پرسی آن شب ردای شب سرمه ای رنگی به تن داشت که نوی نو بود. او بسیار خوش قیافه وشیک شده بود.

ترجمه‌ي صحيح:
هری منظور او را فهمید وکنار پرسی نشست.او ردای شب سرمه ای نوی نو پوشیده بود و حالت چهره اش حکایت از غروری بی حد و حصر داشت.

wellwe have a castle alsonot as big as this
nor as comfortableI am thinking


ترجمه‌ي اسلاميه:
خب راستش ما هم يك قلعه داریم که به همین بزرگیه. ولی به نظر من به راحتی اینجا نیست

ترجمه‌ي صحيح:
خب ما هم یه قلعه داریم نه به بزرگی اینجا و به نظر من نه به راحتی اینجا.

He was a skinnyblack-haired 
bespectacled boy who had the pinched
slightly unhealthy look of someone who has grown a lot 
in a short space of time
.


ترجمه‌ي اسلاميه:
او پسر عینکی لاغر اندامی بود با موی مشکی که قیافه نحیف و مریض احوالش به بچه هایی شباهت داشت که در مدت کوتاهی زیاد قد کشیده اند.

ترجمه‌ي صحيح:
او پسری لاغر، مو مشکی و عینکی بود که ظاهر خسته و کمی ناسالم کسی را داشت که در مدت زمان کوتاهی ، خیلی بزرگ شده است

"we’re not stupid, you know" said uncle Vernon.
 
wellthat's news to me" said harry, his temper rising….


ترجمه‌ي اسلاميه:
عمو ورنون گفت خودت خوب می ودنی که ما احمق نیستیم.هری که دیگر داشت از کوره در میرفت گفت: «خب همین خبرهایی که شنیدم برام کافیه»

ترجمه‌ي صحيح:
عمو ورنون گفت:میدانی ما احمق نیستیم.هری که داشت از کوره در میرفت گفت:«خب این برام تازگی داره»

-------
ميزان اشتباهات مترجم (ويدا اسلاميه) انقدر فاحش هست كه واقعا جاي تاسف داره، كه به قول خيلي‌ها بهترين ترجمه رو فعلا داده بيرون! ديگه واي به حال بقيه‌ي ترجمه‌ها، اميدوارم هر چه زودتر ترجمه‌ي نشر زهره بياد بيرون كه ترجمه‌ي تنديس رو نخرم!


تصویر کوچک شده


Re: هري پاتر و جام آتش - فصل بيست و دوم
پیام زده شده در: ۲:۰۸ چهارشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۴
#88

هگرید


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۹ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ جمعه ۱۹ آذر ۱۴۰۰
از دره غولها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 300
آفلاین
هوم !اين پاراگراف كه توسط شيطان هم اشاره شد به طور كاملا تصادفي انتخاب شده ! براي رجوع و مقايسه ميتونيد به كتاب هري پاتر و جام آتش انتشارات نديس جلد دو صفحه چهارصد و شصت و دو ، دو پاراگراف آخر مراجعه كنيد :
اول متن اصلي كتاب انگيسي :
[
"I don't know what made me do it!"
Ron gasped again
"What was I playing at? There were people-all around-I've gone mad-everyone watching!
I was just walking past her in the entrance hall
-she was standing there talking to Diggory-and it sort of came over me-and I asked her!"
Ron moaned and put his face in his handsHe kept talkingthough the words were barely distinguishable.
"She looked at me like I was a sea slug or something. Didn't even answer. 
And then-I dunno-I just sort of came to my senses and ran for it."

و حالا ترجمه اي كه توسط من انجام شده ( من مترجم نيستم هيچ ادعايي هم ندارم ! اما غلط هاي ويدا واقعا فاحشه ! در ادامه متوجه ميشين ! ) :
نقل قول:
من نمي دونم چه چيزي باعث شد كه اون كار رو بكنم ! رون دوباره نفس نفس زد ، من داشتم چكار ميكردم؟دور تا دور مون آدم بود و من مثل ديونه ها شده بودم ، داشتم توي سالن ورودي از پشتش رد ميشدم ، اونجا وايساده بود و با ديگوري حرف ميزد ، يه دفعه چيزي به ذهنم رسيد ، و من ازش پرسيدم !رون صورتش را توي دستهايش پنهان كرد و با ناله در حالي كه به سختي كلمه هايش تشخيص داده ميشد ادامه داد: اون به من مثل يك حلزون بدون صدف ( منظورش چيز چندش آور بوده ) نگاه كرد . حتي جوابم رو هم نداد ، اون وقت من به خودم اومدم و دست پام را جمع كردم و جيم شدم


خوب حال فكر ميكنم لازمه كه با ترجمه ويدا هم مقايسه بشه ! :
نقل قول:

رون نفسش را در سينه حبس کرد و دوباره گفت:
- خودمم نمي‌دونم چرا اين کارو کردم! آخه اين چه کاري بود؟ جلوي اون همه آدم ... که مارو نگاه مي‌کردم ... يه هو زد به سرم! داشتم از کنارش رد مي‌شدم‌ها ... اون توي سرسراي ورودي وايساده بود و داشت با سدريک ديگوري حرف مي‌زد... نمي‌دونم چرا يه هو زد به سرم و ... رفتم بهش پيشنهاد کردم!
رون سرش را روي دست‌هايش روي ميز گذاشت و با غرولند شروع به حرف زدن کرد. هري با دقت توانست حرف او را تشخيص بدهد. رون گفت:
- يه جوري به من نگاه کرد انگار من جونوري چيزي بودم. حتي جوابمم نداد. اون وقت نمي‌دونم چي شد که به خودم اومدم و با يه فرار گذاشتم.

و اما تفاوت :
1) رون نفسش رو بعد از گفتن جمله اول حبس ميكنه بعد جمله دوم رو ميگه ! يعني اينكه اين قسمت توسط ويدا تغيير داده شده !‌
2) رفتم بهش پيشنهاد دادم نيست ! ازش پرسيدم (I asked her) اين درسته !

3) رون دستش رو روي ميز نميزاره ! كه بعد صورتش رو روي دستش بزاره و جويده جويده حرف بزنه ! رون صورتش رو توي دستش پنهان ميكنه و اصلا ميزي هم در كار نيست !
4) مترجم لطف كرده و براي اينكه كودكان زير دوسال محترم متوجه بشن هري رو وارد كرده! در حالي كه در اين قسمت هري حضور نداره كه به سختي متجه حرفهاي رون بشه ! بلكه حرفهاي رون به سختي شنيده ميشه ! هري در اون جا هست اما اسمي ازش در متن اصلي نمياد !
5) جونوري چيزي در واقع همون حلزون بدون صدفه ! از اونجايي كه ويدا ترسيده كه بچه هاي نازنين بترسن اومده و اون رو كرده جونوري چيزي !

6) رون از كنار فلور رد نميشه ! بلكه از پشتش رد ميشه ! اين قمست هم به لطف مترجم و براي جلو گيري از سو برداشت توسط خوانندگان به كنارش تغيير داده شده !

-------------------------
نكته اي كه بايد در آخر اضافه كنيم اينه كه ما اين پاراگراف ها رو به صورت كاملا تصادفي انتخاب مبكنيم ! و اگه مشا مايل باشيد با هر پاراگرافي كه شما انتخاب كنيد هم همين كار رو ميكنيم !
اما مسئاله اينجاست كه توي هر پاراگراف حداقل 5-6 غلط به طور واضح وجود داره ! و اين يعني فاجعه ! اين يعني كه با كمال تاسف كتاب با ترجمه ويدا اسلاميه كلا كتاب هري پاتر نيست ! اصلا همه چيز تغيير داده شده ! مترجم مثل آب خوردن ميزي رو كه وجود نداره وارد پاراگراف ميكنه ! هري كه در صحنه نيست رو وارد صحنه ميكنه ! و چندين و چند ايراد ديگه ! تازه به قول هري اينها قسمتهاي اسون و در واقع بزرگراه هاي كتابه كه همه ميتونن توش رانندگي كنن ! واي به حال گردنه ها ! واي به حال جاهايي كه از نظر ويدا بايد به تيغ سانسور و تغيير سپرده بشه ! من واقعا براي جامعه نشر ايران متاسفم ! هيچ نظارتي نيست ! مترجم هر كاري كه خواست ميكنه !‌فضاها رو تغيير ميده ، كلمات جديد وارد ميكنه و آب هم از آب تكون نميخوره و كتاب به راحتي توي بازار منتشر ميشه !


ویرایش شده توسط هاگرید در تاریخ ۱۳۸۴/۲/۲۸ ۱۰:۰۵:۳۳

آدمي از عالم خاکي نمي آيد به دست !
عالمي ديگر ببايد ساخت ! وز نو آدمي


هري پاتر و جام آتش - فصل بيست و دوم
پیام زده شده در: ۱:۴۱ چهارشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۴
#87

شيطان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۶ دوشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۴۲ یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۸۴
از جهنم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 12
آفلاین
جلد دوم، كتاب‌سراي تنديس::ويدا اسلاميه، صفحه‌ي چهارصد و شصت و دو، پاراگراف آخر
- - - - - - - - - - - - - - - -
نقل قول:
رون نفسش را در سينه حبس کرد و دوباره گفت:
- خودمم نمي‌دونم چرا اين کارو کردم! آخه اين چه کاري بود؟ جلوي اون همه آدم ... که مارو نگاه مي‌کردم ... يه هو زد به سرم! داشتم از کنارش رد مي‌شدم‌ها ... اون توي سرسراي ورودي وايساده بود و داشت با سدريک ديگوري حرف مي‌زد... نمي‌دونم چرا يه هو زد به سرم و ... رفتم بهش پيشنهاد کردم!
رون سرش را روي دست‌هايش روي ميز گذاشت و با غرولند شروع به حرف زدن کرد. هري با دقت توانست حرف او را تشخيص بدهد. رون گفت:
- يه جوري به من نگاه کرد انگار من جونوري چيزي بودم. حتي جوابمم نداد. اون وقت نمي‌دونم چي شد که به خودم اومدم و با يه فرار گذاشتم.



متن اصلي:
"I don't know what made me do it!"
Ron gasped again
"What was I playing at? There were people-all around-I've gone mad-everyone watching!
I was just walking past her in the entrance hall
-she was standing there talking to Diggory-and it sort of came over me-and I asked her!"
Ron moaned and put his face in his handsHe kept talkingthough the words were barely distinguishable.
"She looked at me like I was a sea slug or something. Didn't even answer. 
And then-I dunno-I just sort of came to my senses and ran for it."


نكاتي كه مشاهده شد:
1) من با جمله‌ي اول مشكل دارم، شايد مشكل از ويراستار باشه، ولي در تفهيم اين جمله كاملا انحراف ايجاد مي‌كنه، طوري كه خواننده احساس مي‌كنه رون يه جمله رو براي بار دوم گفته؛
اما استنباط من از متن اصلي بدين صورته كه رون جمله‌ي اول رو :نمي‌دونم چي من رو وادارم كرد اون كار رو بكنم؛‌ميگه و سپس نفس نفس مي‌زنه و ادامه مي‌ده: چيكار... و اينطوري رون تنها يك بار اين پاراگراف رو اعلام مي‌كنه و فقط يك بار ديگه نفس نفس مي‌زنه! همين!
2) ترجمه‌ي اسلاميه: نمي‌دونم چرا يه هو زد به سرم و ... رفتم بهش پيشنهاد کردم!
تا اونجايي كه دايره‌ي كلماتي من و ديكشنري‌ها بهم اگاهي مي‌ده I asked her مي‌شه من ازش درخواست كردم يا معادل‌هاي مشابه‌ ولي پيشنهاد كردن مي‌شه suggest و من براي كلمه ask معادل پيشنهاد رو نميفهمم.
3) ترجمه اسلاميه: رون سرش را روي دست‌هايش روي ميز گذاشت و با غرولند شروع به حرف زدن کرد. هري با دقت توانست حرف او را تشخيص بدهد.
متن اصلي همين جمله:Ron moaned and put his face in his hands. He kept talking, though the words were barely distinguishable.
مشاهدات جالب: سرش را روي دست‌هايش روي ميز گذاشت؟ به نظر شما در متن اصلي كلمه‌اي از ميز به چشم مي‌خوره؟ آيا در متن اصلي ما با كلمه‌ي سر(head) رو به رو هستيم يا با كلمه‌ي face يعني صورت؟ آيا هري صورتش را روي دستش مي‌گذارد يا پشت دستانش پنهان مي‌كند؟ جمله‌ي اسلاميه وقتي درست بود كه در متن اصلي آمده بود put his face on his hands ولي هم اكنون كه put his face in his hands اومده، نمي‌شه ديگه اونطور معني كرد، صورتش را پشت دستانش پنهان كرد.
بخش بعدي اين جمله هم جالب معني شده. با غرولند شروع به حرف زدن كرد؟ اگر كلمه‌ي moan رو بعنوان غرولند در نظر بگيريم، (كه به نظر من كاملا غلط است) در اينصورت اين سوال پيش ميايد كه he kept talking و moaned چرا انقدر دور از هم قرار دارند؟ اگر صحبت با غرولند بوده، پس بايد طريقه نوشتن رولينگ رو تغيير داد تا ترجمه درست به نظر برسه. ولي ترجمه‌ي صحيح اون بخش به اين صورته كه :
رون ناله‌اي كرد و صورتش را در پشت دستانش پنهان كرد. هنوز صحبت مي‌كرد، اگرچه كلمات به طرز آشكاري نامفهوم بودند.
اين بخش دوم هم در نوع دوم جالبه، كتاب به صورت ناظر سوم شخص نوشته شده و در اين جمله اصلا هري به كار برده نشده، در ترجمه بانو اسلاميه مشاهده مي‌شه كه هري با دقت توانست حرف‌هاي او را تشخيص بدهد. اصلا توي اون جمله فعلي در حال انجام نبوده كه هري آن را انجام بده، جمله كاملا خبري بوده!
4) ترجمه اسلاميه: انگار من جونوري چيزي بودم.
متن اصلي: like I was a sea slug or something.
پاورقي:
sea slug
n
.

    
Any of various highly colorful marine gastropods of the suborder Nudibranchia
lacking a shell and gills but having fringelike projections that serve as respiratory organs
Also called nudibranch.

جمله‌ي معادل و پيشنهادي براي اون قسمت:
انگار من يك حلزون بي صدف يا چيزي مثل اون بودم.
ترجمه‌ي پاورقي: يكي از گونه‌هاي رنگارنگ زيردريايي شكم پايان در زيرشاخه‌ي حلزون‌هاي بدون صدف. همچنين به آن نوديرنچ هم‌ مي‌گويند.
نكته‌ي دريافتي از اين مسئله: مترجم حال گشتن و تحقيق نداشته و از لحظ جونور! به جاي حلزون بي‌صدف (نوعي حلزون زيردريايي) استفاده كرده.

البته شايان ذكره كه باز يك پاراگراف كاملا تصادفي از كتاب چهارم انتخاب شده و باز هم بايد اعلام كرد كه نكات دريافتي كار دوتا آدم كاملا آماتور در ترجمه‌س، و اگه بخش يا بخش هايي از اين گفته‌هاي فوق اشكال داشته باشه با كمال ميل مي‌پذيريم!


ویرایش شده توسط شيطان در تاریخ ۱۳۸۴/۲/۲۸ ۲:۲۳:۴۱

تصویر کوچک شده


Re: H�/
پیام زده شده در: ۰:۳۲ سه شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۴
#86

هگرید


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۹ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ جمعه ۱۹ آذر ۱۴۰۰
از دره غولها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 300
آفلاین
هوم ، در ادامه صحبتهاي شيطان بايد بگم كه اين تكه از متن به طور كاملا تصادفي انتخاب شده ! و راستش من كه ترجمه تا اين حد افتضاح باشه ! و به قول خودت غير قابل ويرايش ! در يك پاراگراف در حدود ده غلط ترجمه اي و زماني ! اين يعني فاجعه ! به قول معروف مشك نمونه خروار است !
اما در اين مورد كه گفتي داستاني بودن رد ترجمه هاي ما رعايت نشده بايد بگم كه ما همون اول هم گفتيم ! ما مترجم نيستيم ! اما اينقدر ميفهميم كه متوجه تفاوت هاي ترجمه ويدا با متن اصلي بشيم !
و اين كه گفتي گردنه ها ! به چشم ! فقط بايد خودت و كسايي كه توانيائيش رو دارن هم كمك كنن !


آدمي از عالم خاکي نمي آيد به دست !
عالمي ديگر ببايد ساخت ! وز نو آدمي


Re: H�/
پیام زده شده در: ۱۱:۵۴ دوشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۴
#85

شيطان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۶ دوشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۴۲ یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۸۴
از جهنم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 12
آفلاین
هري جان اين ترجمه كاملا تصادفي بود، و اصلا مي‌خواستيم با نحوه ترجمه ويدا اسلاميه آشنا بشيم، انشالله به بخش گردنه‌هاي كتاب‌ها هم مي‌رسيم، ولي اين تفاوت توي يه پاراگراف عادي رو من اصلا متوجه نمي‌شم!


تصویر کوچک شده


Re: فصل بيست و هشتم - جام آتش - پاراگراف اول
پیام زده شده در: ۷:۰۹ دوشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۴
#84

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
دوستان هاگرید و شیطان عزیز در مورد ترجمه دو نکته اساسی وجود داره
1- رسوندن مفهوم مورد نظر نویسنده
2- روانی متن و داستانی بودن اون

شما اگه برگردید و ترجمه های خودتون رو بخونید متوجه میشید که مورد دوم در چیزی که شما نوشتید کاملا فراموش شده
و اما در ترجمه ای که ویدا کرده دو نکته نظرم رو جلب کرد:

1- برام جالبه که نوشته در نامه از او پرسیده بودند و این خیلی عجیبه که از فعل گذشته داره استفاده میکنه در حالی که بچه هاهمون موقع داشتن نامه رو مینوشتند و در متن اصلی هم زمان حال و فعل مصدری اومده در نتیجه باید مثلا نوشته بشه
و از اون بپرسند ....

2- بعدیشم اینه که نوشته آنها هدویگ را مامور رساندن نامه کردند که باید بنویسه از هدویگ استفاده کردند


و در آخر اینکه دیگه از این جملات ساده تر و روون تر نبود که برا مقایسه بیارید این که شما نوشتید مثل اوتوبانه که همه میتونن توش رانندگی کنن باید یه سری از اون گردنه های کتاب و بردارید بیارید


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: فصل بيست و هشتم - جام آتش - پاراگراف اول
پیام زده شده در: ۳:۰۱ دوشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۴
#83

شيطان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۶ دوشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۴۲ یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۸۴
از جهنم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 12
آفلاین
نقل قول:

تازه هر جوري هم مترجم خواسته از خودش داستان رو كم و زياد كرده ! و به اين نكته هم توجه كنيد كه اين مقايسه كار دو تا آدم واقعا آماتوره در امر ترجمه

هگريد جان، نكته‌ي جالب ترجمه‌ي با دقت و حوصله‌ي اين مترجمه، جا انداختن چندين كلمه و ترجمه كردن بسيار كودكانه (مثلا خواننده اونقدر درك نداره كه بفهمه سوالي كه هري، رون و هرمايني پرسيدن داخل نامه نوشته شده بوده!) پيچوندن مطلب به كمك روش‌هاي نوين:: .وقتي هدويگ پرواز کنان از جغد داني رفت آن ها به آشپز خانه رفتند تا هديه دابي را به او بدهند
خيلي جالب هست كه به سرعت تمام اتفاقات رو تفسير كردن، و گويا براي بچه‌هاي زير 3 سال قصه مي‌گن، (از الفاظ سنگيني مثل رهسپار شدن، جوراب‌هاي جديد و ... خبري نيست! )

البته بايد اين نكته رو در پايان... اضافه كنم كه قصد ما از اينكار نشون دادن معايب و ضعف‌هاي ترجمه‌س و هيچ‌گاه به خودمون اجازه نخواهيم داد به شخص مترجم توهين كنيم!



Re: فصل بيست و هشتم - جام آتش - پاراگراف اول
پیام زده شده در: ۲:۴۶ دوشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۴
#82

هگرید


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۹ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ جمعه ۱۹ آذر ۱۴۰۰
از دره غولها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 300
آفلاین
هوم ، با تشكر از دوست خوبم شيطان ! بهتر ديدم كه دو نمونه از همين پاراگراف رو با ترجمه خودم و شيطان قرار بدم تا بهتر متوجه تفاوت ها بشين :
نقل قول:
هري، رون و هرمايني بعد از صبحانه‌ي يك شنبه براي فرستادن يك نامه به پرسي، كه در آن از آنچه سيريوس گفته بود، كه آيا آقاي كراوچ را اخيرا ديده است، به جغدداني رفتند. آنها از هدويگ استفاده كردند، چون خيلي وقت پيش بود كه او يك كار انجام داده بود. وقتي آنها پرواز هدويگ را تماشا كردند تا ديگر از پنجره جغدداني ديده نشد، به سمت آشپزخانه رهسپار شدند تا جوراب‌هاي جديد دابي را به او بدهند.

اين ترجمه شيطان بود
و حالا ترجمه من :
نقل قول:
هري ، رون و هرمايني روز يكشنبه بعد از صبحانه به جغد داني رفتند تا يك نامه به پرسي بفرستند و از او درباره آنچه سيريوس پيشنهاد كرده بود كه آيا او اخيرا آقاي كراوچ را ديده است سئوال كنند .آنها از هدويگ استفاده كردند ، زيرا از آخرين باري كه كاري را انجام داده بود مدتي طولاني ميگذشت .بعد از اينكه آنها پرواز هدويگ را از پنجره جغد داني تا زماني كه ديگر ديده نشد تماشا كردند. آنها به طرف آشپرخانه به راه افتادندتا جوراب جديد دابي رو به او بدهند.

و اين هم متن اصلي :
HarryRon, and Hermione went up to the Owlery after breakfast on Sunday to send a letter to Percy
 asking
, as Sirius had suggestedwhether he had seen MrCrouch lately.
 
They used Hedwigbecause it had been so long since she'd had a job.
 When they had watched her fly out of sight through the Owlery window,
 they proceeded down to the kitchen to give Dobby his new socks.

يكي از چيزهايي كه دوستم شيطان جا انداخته اين بود كه توي متن اصلي اشاره اي نشده كه در نامه از او سئوال كنند ، بلكه گفته شده از او سئوال كنند .
و اين هم ترجمه ويدا :
نقل قول:
هري , رون و هرميون صبح روز يکشنبه بعد از صبحانه به جغد داني رفتند تا به پيشنهاد سيريوس نامه اي براي پرسي بفرستند.در نامه از او پرسيده بودند آيا اخيرا آقاي کراوچ را ديده است يا نه؟آنها هدويگ را مامور رساندن نامه کردن زيرا از آخرين بار که نامه اي را برده بود مدت ها ميگذشت .وقتي هدويگ پرواز کنان از جغد داني رفت آن ها به آشپزخانه رفتند تا هديه دابي را به او بدهند .

خوب حالا خودتون مقايسه كنيد ! توي يه پاراگراف كه به طور كاملا تصادفي انتخاب شده شش غلط پيدا ميشه ! و تازه هر جوري هم مترجم خواسته از خودش داستان رو كم و زياد كرده ! و به اين نكته هم توجه كنيد كه اين مقايسه كار دو تا آدم واقعا آماتوره در امر ترجمه !


آدمي از عالم خاکي نمي آيد به دست !
عالمي ديگر ببايد ساخت ! وز نو آدمي


فصل بيست و هشتم - جام آتش - پاراگراف اول
پیام زده شده در: ۲:۲۹ دوشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۴
#81

شيطان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۶ دوشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۴۲ یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۸۴
از جهنم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 12
آفلاین
HarryRon, and Hermione went up to the Owlery after
 breakfast on Sunday to send a letter to Percy
asking, as Sirius had
 suggested
whether he had seen MrCrouch latelyThey used
 Hedwig
because it had been so long since she'd had a job. When 
they had watched her fly out of sight through the Owlery window,
 they proceeded down to the kitchen to give Dobby his new
 socks.


متن ترجمه شده توسط اسلاميه:
نقل قول:
هري , رون و هرميون صبح روز يکشنبه بعد از صبحانه به جغد داني رفتند ، تا به پيشنهاد سيريوس نامه اي براي پرسي بفرستند.در نامه از او پرسيده بودند آيا اخيرا آقاي کراوچ را ديده است يا نه. از آخرين بار که نامه اي را برده بود مدت ها ميگذشت.وقتي هدويگ پرواز کنان از جغد داني رفت آن ها به آشپز خانه رفتند تا هديه دابي را به او بدهند.


مشاهداتي كه از اين ترجمه به دست آمد:
در متن اصلي كلمه‌يصبح به كار نرفته، و مترجم آن را اضافه نموده.
از آخرين بار كه نامه‌اي را برده بود... در متن اصلي لفظ نامه در جمله به كار نرفته و در نهايت She'd had a job بوده...
در ترجمه مشاهده مي‌كنيم وقتي هدويگ پرواز کنان از جغد داني رفت اما در متن اصلي يك جمله به طور كامل فراموش شده؛ they had watched her
آن ها به آشپز خانه رفتند در مقابل كلمه‌ي Proceed هيچكدوم از لغت‌نامه‌هايي كه من دارم لفظ رفتن رو ترجمه نميكنن، رهسپار شدن، اقدام به حركت كردن و شروع به كاري كردن معني‌هاي مختلفي بود كه من براي اين جمله تونستم پيدا كنم، و فكر نمي‌كنم رفتن ساده ملاك ترجمه باشه!
جمله آخر هديه دابي اصلا در متن وجود نداره، و جورابهاي جديد او در متن اصلي مشاهده مي‌شود،‌شايد مي‌توان گفت در اين لحظه مترجم در حال فهميدن اين نكته بوده كه اين جوراب‌ها هديه‌ي دابي است و همان را در ترجمه لحاظ نموده است.

---
در پايان اين سوال به وجود مي‌آيد كه آيا مترجم مي‌تواند تغييراتي اين چنيني در متن و ترجمه بدهد؟



Re: H̯
پیام زده شده در: ۱۳:۵۶ دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۴
#80

لرد امیر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۳ جمعه ۲۷ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۴۰ پنجشنبه ۲۹ دی ۱۳۸۴
از جمهوری خودمختار غولاباد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 175
آفلاین
ترجمه ی هری پاتر توسط نسیم عزیزی زیر نظر موسسه نشر و تحقیقات نشره.من کتاب 1و3و4 اش رو دیدم .واقعا" تر جمه ی خوبی مثلا" بر خلاف اسلامیه اسمهای خاص و وردها رو ترجمه نکرده طرح روی جلدش هم نقاشی های با کیفیت پایین و بی ربط نیست.


جاوید باد، کشورم...سرزمین علم و هنر...غولاباد...
www.deireno.mihanblog.com
تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.