هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




Re: ویدا اسلامیه
پیام زده شده در: ۱:۱۹ جمعه ۱۳ خرداد ۱۳۸۴
#1
And now Wormtail was whimperingHe pulled a longthinshining silver dagger from inside his cloak
His voice broke into petrified sobs"Flesh-of the servant-w-willingly given-you will-revive-your master. "
He stretched his right hand out in front of him-the hand with the missing finger
He gripped the dagger very tightly in his left hand and swung it upwardHarry realized what 
Wormtail was about to 
do a second before it happened-he closed his eyes as tightly as he could
but he could not block the scream that pierced the nightthat went through Harry as though he 
had been stabbed with the dagger too
He heard something fall to the groundheard Wormtail's 
anguished panting, then a sickening splash, as something was dropped into the cauldron. Harry couldn'

stand to look
... but the potion had turned a burning redthe light of it shone through Harry's closed eyelids...
Wormtail was gasping and moaning with agony. Not until Harry felt Wormtail'
s anguished breath on his face did he 
realize that Wormtail was right in front of him
.


ترجمه‌ي ويدا اسلاميه:

دم‌باريک شروع به آه و ناله کرد. آن‌گاه خنجر بلند تيز براق نقره‌اي رنگي را از ردايش بيرون آورد و هق‌هق‌کنان گفت:
- اي گوشت خادم - که با ميل - و رغبت تقديم مي‌شوي - تو اربابت را از نو زنده - خواهي کرد!
تو دست راستش را که يک انگشت کم داشت جلو آورد. با دست چپش خنجر را محکم گرفت و بالا برد.
هري که فهميده بود دم باريک قصد انجام چه کاري را دارد چشم‌هايش را محکم بست. اما نمي‌توانست از شنيدن جيغ گوش‌خراشي که سکوت شب را مي‌شکست خودداري کند. هري با شنيدن صداي او احساس کرد خودش نيز زخم خنجر خورده است. صداي افتادن چيزي بر روي زمين را شنيد. بلافاصله صداي نفس‌هاي دردمند دم‌باريک و پس از لحظه‌اي صداي تهوع‌آور افتادن چيزي در پاتيل به گوش رسيد. هري طاقت ديدن آن صحنه را نداشت...
اما با اين که هنوز چشم‌هايش بسته بود روشنايي سرخ رنگ مايع درون پاتيل را پشت پلک‌هايش حس مي‌کرد.
دم‌باريک نفس نفس مي‌زد و از درد مي‌ناليد. هري هنگامي که نفس او را بر پوست صورتش حس کرد، تازه فهميد که درست در مقابلش ايستاده است.


نكاتي كه مشاهده شد:
در خط اول، in front of him حذف شده است؛ (به قرينه نامشخص!)

در خط بعدي با دست چپش خنجر را محكم گرفت، در متن اصلي very tightly اومده، و very متاسفانه باز هم حذف شده!

در خط بعدي چشم‌هايش را محکم بست. يك عبارت ترجمه نشده باقي مانده: a second before.

در خط بعدي، بلافاصله صداي نفس‌هاي دردمند دم‌باريک و پس از لحظه‌اي صداي تهوع‌آور افتادن چيزي...
بلافاصله در متن اصلي معادل ندارد، همچنين sickening splash تنها به صورت تهوع آور ترجمه شده كه همگان مي‌دانيم splash به معناي صداي شلپ شلپ هستش...


از اين اشكالات دل بخواه در متن ترجمه شده‌ي خانم اسلاميه زياد هست، به عنوان مثال به در خواست يكي از كاربراي سايت به نام سرژ، پاراگراف جنگ سيريوس و بلاتريكس رو بررسي كرديم، سواي اشكالات فني(كه در تخصص ما نيست) به نكته‌اي جالب برخورديم.
Only one pair was still battlingapparently unaware of the new arrival
Harry saw Sirius duck Bellatrix's jet of red light: he was laughing at her.
“Come on, you can do better than that!” he yelled, his voice echoing around the cavernous room.
The second jet of light hit him squarely on the chest.
The laughter had not quite died from his face, but his eyes widened in shock.


ترجمه‌ي خانم ويدا اسلاميه:

تنها دونفر همچنان در حال مبارزه بودند و به نظر مي‌رسيد هنوز از ورود او بي‌خبرند. هري سيريوس را ديد که در برابر پرتو نوراني بلاتريکس جاخالي داد. سيريوس خنده‌کنان به او مي‌گفت:
- زود باش ديگه، تو بهتر از اينا مي‌توني مبارزه کني!
صدايش در اتاق غار مانند پيچيد.دومين پرتو نوراني درست به سينه اش اصابت كرد.
هنوز خنده اش به طوره كامل از چهره اش زايل نشده بود كه چشمهايش از حيرت گشاد شد.

* در جمله دوم (پرتو نوراني بلاتريکس) ترجمه شده كه معادل اصلي آن (Bellatrix's jet of red light) مي‌باشد، يعني در اين پاراگراف‌، يه يكي از نقاط حساس و مبهم كتابه و ديديم كه چقدر روي اين مطلب بحث شده، رنگ قرمز به طور كل حذف شده! حالا چرا؟ عجله و سهل انگاري ترجمه ممكنه از جواب‌ها باشه!


تصویر کوچک شده


Re: ترجمه ويدا اسلاميه
پیام زده شده در: ۲۱:۴۸ دوشنبه ۲ خرداد ۱۳۸۴
#2
نقل قول:
نقد کردن تنها به معنی ذکر نقاط ضعف نیست. بهتره که به کار خوب ایشون در روون نوشتن هم اشاره بشه هرچند که متن ایشون مناسب سنین زیر 14 ساله

با اين جمله موافق نيستم، يعني چون كار خوب كرده بايد تشكر كنيم؟ من كلا اهل اين جور كارها نيستم، مترجم ترجمه كرده، به خاطر ترجمه‌ش پول گرفته و اين وظيفه‌ي يه مترجم هست كه كار خوب تحويل بده! اگر نمي‌تونه بهتره انجام نده!

نقل قول:
با توجه به تفاوتهای بنیادی که در ساختار دو زبان فارسی و انگلیسی وجود داره ، ویراستار یا مترجم برای یکدست شدن متن یا انتقال مفهوم گاهی ناچار به تکه کردن جمله یا جابجا کردن جای دو جمله هستن. به همین خاطر این ایرادتون از کار خانم اسلامیه از نظر من بجا نیست

ممنون، مسلما اين بچه‌هاي بي ادعا در اون سطح از دانش زبان شيرين فارسي نيستند كه بخواهند متني رو ويرايش كنن، يا قدرت ترجمه صحيح داشته باشن، نكته‌ي اصلي سوال‌هايي است كه در ذهن ايجاد مي‌شه، و نمي‌شه گفت نقد صرف، ما داريم ترجمه‌ي هري پاتر از ديدگاه خانم اسلاميه رو بررسي مي‌كنيم، به تناقض‌هايي كه مي‌رسيم اينجا مطرح مي‌كنيم، درست يا غلطش با كسايي است كه در اين زمينه سررشته كافي دارند(مثل خود شما يا ديگر دوستان) و اتفاقا خيلي خوشحال مي‌شيم كه ايراد كار خودمون رو بدونيم، حداقل مثل خانم اسلاميه با وجود اينكه چاپ هشتم و نهم رسيده اند، هنوز ايرادات ترجمه‌اي كه از ديدگاه خودشون در اثر سرعت و تشنگي بازار كتاب ايجاد شده رو تصحيح نكردن، مشكل ما اينه، و علت اينكه به قول عده‌اي از دوستان گير بيش از حد به خانم اسلاميه داديم اين بود كه از ديدگاهي كه چندان هم دور نيست و خيلي ها بر اين عقيده هستند، روون ترين، و بهترين ترجمه رو داشتن، اگر ايرادي داشته باشن
مصداق اين هست كه مي‌گويند واي به روزي كه بگندد نمك
به هر حال گروه ترجمه باز هم وقت براي بررسي ترجمه(نه فقط نقد كوركورانه و بررسي نقاط ضعف) دارد، اگه متن يا پاراگرافي مبهمه، يا روش بايد كار بشه، همينجا يا از طريق پيام شخصي اعلام كنيد.


تصویر کوچک شده


جام آتش - فصل نوزدهم
پیام زده شده در: ۳:۱۰ دوشنبه ۲ خرداد ۱۳۸۴
#3
"I'll come, but I'm not meeting Ron, and I'm wearing my Invisibility Cloak."
"Oh all right then..." 
Hermione snapped"but I hate talking to you in that cloak, 
I never know if I'm looking at you or not."
So Harry put on his Invisibility Cloak in the dormitorywent back downstairs
and 
together he and Hermione set off for Hogsmeade.
Harry felt wonderfully free under the cloakhe watched other students walking past them as they entered 
the village
most of them sporting Support Cedric Diggorybadgesbut no horrible remarks came his way for 
a change, and nobody was quoting that stupid article.

ترجمه‌ي خانم اسلاميه:
نقل قول:

- من میام ولی شنل نامرئی‌مو می‌پوشم. سراغ رونم نمی‌رم.
هرماینی با بدخلقی گفت:
- باشه ... وقتی شنل نامرئی می‌پوشی من اصلاً راحت نیستم. وقتی می‌خوام باهات حرف بزنم نمی‌دونم باید کجا رو نگاه کنم.
بدین ترتیب هری شنل نامرئیش را پوشید، از پله‌ها پایین رفت و همراه هرماینی به سوی هاگزمد حرکت کرد.
هری در زیر شنل نامرئی کاملاً آزاد و راحت بود. وقتی وارد دهکده شدند هری به دانش‌آموزانی که از کنارشان می‌گذشتند نگاه می‌کرد، اکثر آنها مدال «از سدریک دیگوری حمایت کنید» را به نمایش گذاشته بودند اما خوشبختانه دیگر کسی به آن گزارش مسخره اشاره نمی‌کرد و از نیش و کنایه خبری نبود.


ترجمه‌ي دست و پا شكسته، آماتوري و بدون ويرايش جمعي از اعضاي گروه ترجمه:: يوان ابركومبي، شيطان، عموماندانگاس، جيمز پاتر

نقل قول:

«من ميام، اما سراغ رون نمي‌رم، و شنل نامرئي‌ام رو مي‌پوشم»
«اوه باشه...ولي» هرمايني به تندي اضافه كرد:« اما من از حرف زدن با تو زير اون شنل متنفرم، هيچ وقت نمي‌فهمم دارم بهت نگاه مي‌كنم يا نه!»
بنابراين هري در خوابگاه، شنل نامرئيش رو پوشيد، به طبقه‌ي پايين بازگشت و همراه با هرمايني، به سوي هاگزمد راه افتاد.
هري به طرز عجيبي زير شنل احساس آزادي مي‌کرد؛ هنگامي که وارد دهکده مي‌شدند، او دانش‌آموزاني را
که پشت سرشان حرکت مي‌کردند، تماشا مي‌کرد، بيشترشان مدال «از سدريک ديگوري حمايت کنيد» را به نمايش
گذاشته بودند،از اون اظهارات وحشتناك ديگر خبري نبود و كسي به اون مقاله احمقانه اشاره نمي‌كرد.


نكاتي كه مشاهده شد و مهم بود:(از مطالب غير مهم صرف نظر شد):

1- در ترجمه‌ی اولین سطر، جای دو جمله عوض شده!! حالا به چه دلیل، خدا عالم است!!
2- I never know if I'm looking at you or not. این جمله یعنی «هیچ وقت نمی‌فهمم دارم بهت نگاه می‌کنم یا نه.» که متأسفانه هیچ ربطی به جمله‌ی معادل در ترجمه‌ی خانم آسلامیه نداره!!
3- در سطر بعدی کلمه‌ی dormitory به معناي خوابگاه طور کامل حذف شده، همچنين اشاره شده هري از پله‌ها پايين رفت؛ در حالي كه went back downstairs يعني رفت طبقه پايين!
4- کلمه‌ی wonderfully رو من نمی‌دونم چه کسی «کاملاً» ترجمه کرده که ایشون نوشته «کاملاً آزاد ...»!! این کلمه رو می‌شه این جوری معنی کرد: «به طرز اعجاب‌انگیزی؛ به طور عجيبي» یا چنین چیزی.
5- احتمالا خانم آسلامیه از تبدیل پشت به کنار منظور خاصی داشته‌ن وگرنه یک بچه مدرسه‌ای هم می‌دونه که past یعنی «پشت» نه «کنار»!!
6- معادل انگليسي براي كلمه خوشبختانه در متن اصلي يافت نشد!
7- جای دو جمله‌ی آخر هم در ترجمه با هم عوض شده. گویا خانم آسلامیه یا ویراستار ایشون به تغییر مکان جملات علاقه‌ی خاصی دارند!!


به اميد خوندن كتاب 6 پرمحتوا، با ترجمه‌ي صحيح از مترجمي ديگر!


تصویر کوچک شده


Re: H̯
پیام زده شده در: ۱۴:۱۶ جمعه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۴
#4
نقل قول:

روماسلا نوشته:
البته حق با شماس..منم همون اول گفتم بريم اين مجلو بخونيم....

راستي يه چيزه ديگه...من به ويدا اسلاميه مديونم چون مني كه اونقدر زبانم خوب نيست كه بتونم تمامه جزياته كتابو بفهمم بالاخره تونستم يه ترجمه رو بگيرم بخونم...ميدونم زياد خوب نيست ولي چرا كسي بهتر نكرد..نبايد اينقدر تو سره ويدا بزنيم...البته مخالف نيستم كه اشكالاتو بررسي نكنيم ولي درست ميس اينقدر بعدش بگيم كه ضعيفه...آخه چطوري بگم...چرا كسه ديگه اي ترجمه نكرد...خوده شما كه اين همه ميگين فلانه فلونه..چرا كتابو ترجمه نميكنين...ميدونين ترجمه كتاب به اون قطوري چقدر سخته...شما تمامه انرژيتونو گزاشتين رويه چند پاراگراف...حالا كه 2234134564 تا پاراگراف وجود داره...ميدون ميتونست بهتر كار كنه ..ولي بازم من ازش ممنونم....بهتر از هيچي بود....

در آخر بگم كه نميگم حق با شما نيست..منم مثله شما از ويدا عصباني شدم...چون بهتر ميتونست كار كنه ولي ديگه نبايد اينقدر زد تو سرش...يهتره اشكالاتو بگيريم...ديگه مسخره نكنيم...البته شما هم مسخره نكردين...ولي خب..خودتون بهتر ميدونين

جناب روماسلا! اگه منظور به فهميدن داستان باشه، منم مي‌تونم كتاب رو براي شما در ده صفحه خلاصه كنم بدون اينكه چيزي از نكات مبهم كتاب جا بيفته،‌ من نمي‌دونم نظر شما در مورد مترجم چيه، مترجم عين پول شمار بانك مي‌مونه! با وجود اينكه اون همه پول از زير دستش رد مي‌شه، نه حق داره چيزي كم كنه نه زياد! چون ديگه اسمش مترجم نيست، كتاب‌هاي تنديس و ترجمه‌ي خانم اسلاميه هم بهتره نوشته بشه باترجمه و تلخيص: ويدا اسلاميه، اونطوري آدم خيالش راحت تره!
جناب روماسلا، شما لطف كنيد بخش‌هايي از پست يوان ابركومبي رو بخونيد، خصوصا بخش آخر، اگر شما هري پاتريست نيستي من هستم، اگه شما نمي‌خواي مطلب خوب بخوني من مي‌خوام، اينجا ما نمي‌خوايم كوركورانه مترجم رو تخطئه كنيم، همچنين نمي‌خوايم كوركورانه ازش دفاع كنيم، اگه اين موضوع براي شما قابل فهمه كه با هم كنار ميايم، در غير اينصورت در نقطه مقابل همديگه قرار داريم!


تصویر کوچک شده


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۴:۱۴ جمعه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۴
#5
من از روماسلا به خاطر توهيني كه به ايشون شده عذرخواهي مي‌كنم، از اينكه وقت مديران رو هم گرفتم، باز هم عذرخواهي مي‌كنم، به اميد آنكه ديگه از اين مسائل در ميان نباشه؛ تا جوانان ما عقده‌اي نشن!


تصویر کوچک شده


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۴:۴۵ جمعه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۴
#6
آقايون مديرا و خانم! ! من از دست اين السامور يا همون روماسلا شكايت دارم! يعني چه! ايشون در شرايط روحي و رواني مناسبي نيستن وقتي ارسال پاسخ مي كنن! خوندن پست‌هاي ايشون باعث تلف شدن وقت آدم مي‌شه و كيفيت مطالب فروم رو پايين مياره!
نقل قول:
ميدونم زياد خوب نيست ولي چرا كسي بهتر نكرد..نبايد اينقدر تو سره ويدا بزنيم...البته مخالف نيستم كه اشكالاتو بررسي نكنيم ولي درست ميس اينقدر بعدش بگيم كه ضعيفه...آخه چطوري بگم...چرا كس ديگه اي ترجمه نكرد

يه جا ايراد مي‌گيرن كه چرا ايراد ميگيرين از ترجمه! از هيچي بهتره و فلان! در آخر پست خودشون رو نقض مي‌كنن! يعني چه!‌
نقل قول:
يهتره اشكالاتو بگيريم...ديگه مسخره نكنيم...البته شما هم مسخره نكردين...ولي خب..خودتون بهتر ميدونين

-=-=-=-=-=-=-=-
برادر ارزشي شكايت شما مورد بررسي قرار خواهد گرفت
با تشكر سالازار اسليترين


ویرایش شده توسط سالازار اسليترين (Gray Lord)! در تاریخ ۱۳۸۴/۲/۳۰ ۱۲:۱۶:۵۴

تصویر کوچک شده


Re: جام آتش - فصل 23
پیام زده شده در: ۴:۱۲ جمعه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۴
#7
دو نكته رو در باب پاورقي اضافه كنم:
خانم اسلاميه Rose Bush رو درختچه ترجمه كرده، چرا؟ مسلما دانش مترجم به اون حدي بوده كه بوته‌ي گل سرخ ترجمه كنن، منتها علت اصلي اون مطلب اين بوده كه چون گل رز داراي سابقه‌ي عميقي در مسائل عشقي؛ اروتيك و [cencored] داره؛ و چون هري پاتر توي ايران به غلط به عنوان كتاب كودكان زير 10 سال جا افتاده، پس خانم اسلاميه از بوته‌هاي رز صرف نظر مي‌كنن كه يك وقت مبادا مشكلي براي اذهان هري پاتر خوان‌ها پيش نياد!

نكته‌ي دوم در باب تكه تكه كردن بوته‌ها هست، اين قسمت واقعا بيشتر وقت ترجمه روگرفت چون واقعا جاي كار داشت! در اين قسمت كاملا مشخصه كه مترجم از اين كلمه چيزي سر در نياورده و سريع مطلب رو رد كرده، در حالتي كه ابهام شديدي اين قسمت درون خودش داشت. در نهايت، علت اون موضوع كه اسنيپ چكار كرد واقعا كشف شد، اسنيپ از طلسم كاهنده استفاده كرده بود؛ يه طلسم براي تكه تكه كردن جسم جامد: به اصطلاح دقت كنيد:
Reductor curseSay Reducto to [bblast apart[/ba solid object.


همانطور كه مي‌بينيد در اين طلسم هم Blast Apart اي به كار رفته كه در متن اصلي وجود داره، و جاي ترديد نيست كه ترجمه‌هاي غلط باعث مي‌شه خواننده نتونه بفهمه اسنيپ واقعا چه‌كار كرد؟ اسنيپ از طلسم كاهنده بر روي بوته‌هاي گل رز(و نه درختچه!) براي تكه تكه كردن و ترساندن زوج‌هايي كه زير اين بوته‌ها مشغول عملياتي بودن كه باعث شده بود چهره‌ي اسنيپ از هميشه عبوس تر بشه استفاده كرده بود!


تصویر کوچک شده


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۰:۰۳ جمعه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۴
#8
1- نام : شيطان
2- سن: اطلاع دقيقي در دسترس نيست!
3- تاریخ تولد: به مانند بالا
4- جنس: مذكر
5- تحصیلات :
6- رنگ چشم: قرمز
7- گروه :اسليترين (به خاطر فرزندم)
8- مو : سياه
9- ظاهر کلی: بسيار زشت، وهم انگيز و Mirror Cracking!
10- نام مستعار: سيطان
11- کوییدیچ : بازي نكردم
12- چوب جادو : سوخت!
13- دسته جارو : با چوبش سوخت!
14- علاقه ها: خودم و فرزندم
15 - توانمندیها: قدرت بيان بي‌نظير، قدرت تسلط بر مردمان فاني، قدرت تدريس دروس جادوي سياه از سطوح مقدماتي تا پيشرفته، آشنا به فنون رزمي( چودان زوكي|باشيدو و...)، مسلط به زبان شيطاني مار
16- معرفي كوتاه: ولدمورت گذشته، حال و آينده من است، اين جمله به گوشتان خورده؟ تا كنون فكر كرده‌ايد خون سالازار كه چطور در ولدمورت باقي‌ماند؟ چطور سالازار آ‌نقدر قدرتمند شد؟ هنگام به دنيا آمدن سالازار من خون اون رو از چشمه‌ي درگثول دقيقا ميان بهشت و جهنم براش به ارمغان آوردم، قدرت سالازار بي‌نظيره! من پدرشم! و اون فرزند من!‌


تایید شد! (مک گونگال)


ویرایش شده توسط پروفسور مينروا ‏مک گونگال در تاریخ ۱۳۸۴/۲/۳۱ ۵:۴۵:۱۱

تصویر کوچک شده


اشكالات ويدا اسلاميه از ديدگاه مجله دنياي تصوير
پیام زده شده در: ۱:۲۹ پنجشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۴
#9
خب اينم مطالبي كه با زحمت دوست عزيز مهرناز تهيه شده و برداشت شده از مجله دنياي تصوير شماره 143 مي‌باشد!

--------------------------

"…the reduction in the size of her front teeth was more noticeable then ever. 
harry couldn't understand how he hadn't spotted it before."


ترجمه‌ي اسلاميه:
کوچکی دندان های پیشین‌اش بیشتر از قبل نمایان بود.هری در عجب بود که زودتر او را نشناخته است.

ترجمه‌ي صحيح:
هری نمیتوانست بفهمد که چطور زودتر این را متوجه نشده است.

"Harry  took the hint and sat down next to percy,
 who was earning brand-new, navy blue dress robes, 
and an expression of great smugness."


ترجمه‌ي اسلاميه:
هری متوجه منظور او شد و کنار پرسی نشست. پرسی آن شب ردای شب سرمه ای رنگی به تن داشت که نوی نو بود. او بسیار خوش قیافه وشیک شده بود.

ترجمه‌ي صحيح:
هری منظور او را فهمید وکنار پرسی نشست.او ردای شب سرمه ای نوی نو پوشیده بود و حالت چهره اش حکایت از غروری بی حد و حصر داشت.

wellwe have a castle alsonot as big as this
nor as comfortableI am thinking


ترجمه‌ي اسلاميه:
خب راستش ما هم يك قلعه داریم که به همین بزرگیه. ولی به نظر من به راحتی اینجا نیست

ترجمه‌ي صحيح:
خب ما هم یه قلعه داریم نه به بزرگی اینجا و به نظر من نه به راحتی اینجا.

He was a skinnyblack-haired 
bespectacled boy who had the pinched
slightly unhealthy look of someone who has grown a lot 
in a short space of time
.


ترجمه‌ي اسلاميه:
او پسر عینکی لاغر اندامی بود با موی مشکی که قیافه نحیف و مریض احوالش به بچه هایی شباهت داشت که در مدت کوتاهی زیاد قد کشیده اند.

ترجمه‌ي صحيح:
او پسری لاغر، مو مشکی و عینکی بود که ظاهر خسته و کمی ناسالم کسی را داشت که در مدت زمان کوتاهی ، خیلی بزرگ شده است

"we’re not stupid, you know" said uncle Vernon.
 
wellthat's news to me" said harry, his temper rising….


ترجمه‌ي اسلاميه:
عمو ورنون گفت خودت خوب می ودنی که ما احمق نیستیم.هری که دیگر داشت از کوره در میرفت گفت: «خب همین خبرهایی که شنیدم برام کافیه»

ترجمه‌ي صحيح:
عمو ورنون گفت:میدانی ما احمق نیستیم.هری که داشت از کوره در میرفت گفت:«خب این برام تازگی داره»

-------
ميزان اشتباهات مترجم (ويدا اسلاميه) انقدر فاحش هست كه واقعا جاي تاسف داره، كه به قول خيلي‌ها بهترين ترجمه رو فعلا داده بيرون! ديگه واي به حال بقيه‌ي ترجمه‌ها، اميدوارم هر چه زودتر ترجمه‌ي نشر زهره بياد بيرون كه ترجمه‌ي تنديس رو نخرم!


تصویر کوچک شده


هري پاتر و جام آتش - فصل بيست و دوم
پیام زده شده در: ۱:۴۱ چهارشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۴
#10
جلد دوم، كتاب‌سراي تنديس::ويدا اسلاميه، صفحه‌ي چهارصد و شصت و دو، پاراگراف آخر
- - - - - - - - - - - - - - - -
نقل قول:
رون نفسش را در سينه حبس کرد و دوباره گفت:
- خودمم نمي‌دونم چرا اين کارو کردم! آخه اين چه کاري بود؟ جلوي اون همه آدم ... که مارو نگاه مي‌کردم ... يه هو زد به سرم! داشتم از کنارش رد مي‌شدم‌ها ... اون توي سرسراي ورودي وايساده بود و داشت با سدريک ديگوري حرف مي‌زد... نمي‌دونم چرا يه هو زد به سرم و ... رفتم بهش پيشنهاد کردم!
رون سرش را روي دست‌هايش روي ميز گذاشت و با غرولند شروع به حرف زدن کرد. هري با دقت توانست حرف او را تشخيص بدهد. رون گفت:
- يه جوري به من نگاه کرد انگار من جونوري چيزي بودم. حتي جوابمم نداد. اون وقت نمي‌دونم چي شد که به خودم اومدم و با يه فرار گذاشتم.



متن اصلي:
"I don't know what made me do it!"
Ron gasped again
"What was I playing at? There were people-all around-I've gone mad-everyone watching!
I was just walking past her in the entrance hall
-she was standing there talking to Diggory-and it sort of came over me-and I asked her!"
Ron moaned and put his face in his handsHe kept talkingthough the words were barely distinguishable.
"She looked at me like I was a sea slug or something. Didn't even answer. 
And then-I dunno-I just sort of came to my senses and ran for it."


نكاتي كه مشاهده شد:
1) من با جمله‌ي اول مشكل دارم، شايد مشكل از ويراستار باشه، ولي در تفهيم اين جمله كاملا انحراف ايجاد مي‌كنه، طوري كه خواننده احساس مي‌كنه رون يه جمله رو براي بار دوم گفته؛
اما استنباط من از متن اصلي بدين صورته كه رون جمله‌ي اول رو :نمي‌دونم چي من رو وادارم كرد اون كار رو بكنم؛‌ميگه و سپس نفس نفس مي‌زنه و ادامه مي‌ده: چيكار... و اينطوري رون تنها يك بار اين پاراگراف رو اعلام مي‌كنه و فقط يك بار ديگه نفس نفس مي‌زنه! همين!
2) ترجمه‌ي اسلاميه: نمي‌دونم چرا يه هو زد به سرم و ... رفتم بهش پيشنهاد کردم!
تا اونجايي كه دايره‌ي كلماتي من و ديكشنري‌ها بهم اگاهي مي‌ده I asked her مي‌شه من ازش درخواست كردم يا معادل‌هاي مشابه‌ ولي پيشنهاد كردن مي‌شه suggest و من براي كلمه ask معادل پيشنهاد رو نميفهمم.
3) ترجمه اسلاميه: رون سرش را روي دست‌هايش روي ميز گذاشت و با غرولند شروع به حرف زدن کرد. هري با دقت توانست حرف او را تشخيص بدهد.
متن اصلي همين جمله:Ron moaned and put his face in his hands. He kept talking, though the words were barely distinguishable.
مشاهدات جالب: سرش را روي دست‌هايش روي ميز گذاشت؟ به نظر شما در متن اصلي كلمه‌اي از ميز به چشم مي‌خوره؟ آيا در متن اصلي ما با كلمه‌ي سر(head) رو به رو هستيم يا با كلمه‌ي face يعني صورت؟ آيا هري صورتش را روي دستش مي‌گذارد يا پشت دستانش پنهان مي‌كند؟ جمله‌ي اسلاميه وقتي درست بود كه در متن اصلي آمده بود put his face on his hands ولي هم اكنون كه put his face in his hands اومده، نمي‌شه ديگه اونطور معني كرد، صورتش را پشت دستانش پنهان كرد.
بخش بعدي اين جمله هم جالب معني شده. با غرولند شروع به حرف زدن كرد؟ اگر كلمه‌ي moan رو بعنوان غرولند در نظر بگيريم، (كه به نظر من كاملا غلط است) در اينصورت اين سوال پيش ميايد كه he kept talking و moaned چرا انقدر دور از هم قرار دارند؟ اگر صحبت با غرولند بوده، پس بايد طريقه نوشتن رولينگ رو تغيير داد تا ترجمه درست به نظر برسه. ولي ترجمه‌ي صحيح اون بخش به اين صورته كه :
رون ناله‌اي كرد و صورتش را در پشت دستانش پنهان كرد. هنوز صحبت مي‌كرد، اگرچه كلمات به طرز آشكاري نامفهوم بودند.
اين بخش دوم هم در نوع دوم جالبه، كتاب به صورت ناظر سوم شخص نوشته شده و در اين جمله اصلا هري به كار برده نشده، در ترجمه بانو اسلاميه مشاهده مي‌شه كه هري با دقت توانست حرف‌هاي او را تشخيص بدهد. اصلا توي اون جمله فعلي در حال انجام نبوده كه هري آن را انجام بده، جمله كاملا خبري بوده!
4) ترجمه اسلاميه: انگار من جونوري چيزي بودم.
متن اصلي: like I was a sea slug or something.
پاورقي:
sea slug
n
.

    
Any of various highly colorful marine gastropods of the suborder Nudibranchia
lacking a shell and gills but having fringelike projections that serve as respiratory organs
Also called nudibranch.

جمله‌ي معادل و پيشنهادي براي اون قسمت:
انگار من يك حلزون بي صدف يا چيزي مثل اون بودم.
ترجمه‌ي پاورقي: يكي از گونه‌هاي رنگارنگ زيردريايي شكم پايان در زيرشاخه‌ي حلزون‌هاي بدون صدف. همچنين به آن نوديرنچ هم‌ مي‌گويند.
نكته‌ي دريافتي از اين مسئله: مترجم حال گشتن و تحقيق نداشته و از لحظ جونور! به جاي حلزون بي‌صدف (نوعي حلزون زيردريايي) استفاده كرده.

البته شايان ذكره كه باز يك پاراگراف كاملا تصادفي از كتاب چهارم انتخاب شده و باز هم بايد اعلام كرد كه نكات دريافتي كار دوتا آدم كاملا آماتور در ترجمه‌س، و اگه بخش يا بخش هايي از اين گفته‌هاي فوق اشكال داشته باشه با كمال ميل مي‌پذيريم!


ویرایش شده توسط شيطان در تاریخ ۱۳۸۴/۲/۲۸ ۲:۲۳:۴۱

تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.