كرام : آقايون سكوت رو رعايت كنن.........
نماينده ها :
كرام : ساكت لطفا.....
نماينده ها :
كرام : اه...خفه شين ديگه ....
نماينده ها :
كرام : جلسه رسميه....امروز ميخواهيم لايحه بودجه جادوگران در سال آينده رو بررسي كنيم....طبق بند 110 قانون حمايت از افراد غير قابل حمايت بودجه بايد طبق موازين آسلامي باشه..... مثل اينكه حاجي صحبتي دارن....بفرماييد...
داركي : ميخواستم بگويم كه بسيار نيكو و ميمون است اين حرف...
كرام :
آقاي پادمور !
پادمور : ميخواستم بگم كه بودجه سال گذشته خيلي ناعادلانه بود ....به قشر رستوران دار فشار ميومد....
كرام : مثل اينكه هري نظري داره ....
هري : آقاي پادمور خان ...شما كه اينقدر ادعاي حمايت از قشر رستوران دار رو ميكني....يادت رفته كه چه جوري اموال حسن كله پز رو هاپولي كردي؟
پادمور : دروغ ميگه....به جون مامانم دروغ ميگه .....
من همواره در پي كسب خيرات بودم حاجي ميدونه ...مگه نه حاجي .....؟
حاجي : نه !
(همهمه در پارلمان...... )
پادمور : آقاي رئيس .....ميشه من چند لحظه با داركي و هري خصوصي صحبت كنم؟
كرام : حرف خصوصي نداريم يعني چه.....
پادمور از ميره رو سن و در گوش كرام يه چيزي ميگه....
كرام :
باشه اشكالي نداره....
-------------------------------------------------------------------------------
بيرون پارلمان....
هري : آقا من با شما حرفي ندارم ...
پادمور يه تراول در مياره ...
هري :
اين كار غير انسانيه....
پادمور : برات سه تا سايت ديگه ميخرم ....اصلا ماگل نت رو برات ميخرم.....حالا چي انسانيه...؟
هري :
ماگل نت ؟
پادمور : نيشت رو ببند....
هري : هه......باشه حله.....
پادمور : حاج آقا شما هم تشريف بيارين....هري شما برو لطفا..
هري : من شما رو از اينجا ميندازم بيرون
...ماگل نت ...ماگل نت ما داريم مياييم....
پادمور : حاجي جان با يه عمامه نو چطوري ؟
داركي : داري به بنده رشوه ميدهي؟....مگر نشنيدي حديثي كه مي فرمايد : ان الرشوة اشد من المجازات .....
پادمور : يه عباي نو هم برات ميخرم ....يه دفتر ازدواج و طلاق هم برات ميخرم تو پاريس....كار رسالة رو هم درست ميكنم همين روزها بياد به بازار.....قبوله؟
داركي : اهم ....البته اين حديث اشاره دارد به افراد گنه كار شما كه از اوليا الله هستيد .اشكالي ندارد....
پادمور : خب بريم ....
داركي : البته بفرماييد .....
پادمور : خواهش ميكنم شما اول .....
-----------------------------------------------------------------------
در جلسه :
كرام : بدينوسيله حاج آقا پادمور از امروز نماينده ميشوند و در جايگاه سوگند مربوطه را ياد خواهند كرد ....
پادمور : به ناموسم قسم ! اينجانب استرجس پادمور به اين مردم خيانت نميكهن....
كرام : چي ؟
پادمور نميكهنمن....
كرام : نه يه بار ديگه بگو.....
پادمور : نميكلم ....(پادمور در گوش كرام يه چيزي ميگه )
كرام :
....بله قبوله.....