هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   3 کاربر مهمان





Re: دفتر ارتباطات مردمی دراکو مالفوی
پیام زده شده در: ۵:۰۳ یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۸۵

دراکو مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۲۶ یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۶
از وزارت سحر و جادو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1028
آفلاین
ساعت هشت شب
مکان : جلوی درب وزارتخانه سحر و جادو

ققی و بلیز گل به دست منتظر ورود نماینده کشور دوست و برادر ( ایران ) بودند .
دراکو : این موکت قرمز رو قشنگ پهن کنید ... این یارو خیلی کله گنده هستشا ! باید حسابی بهش حال بديم .
ققی در هوا در حال پرواز بود تا سر و گوشی آب بده .
بلیز در حالی که گلهای قرمز رو بو میکرد پرسید :

- ببینم این یارو کی هست مگه ؟! چی کاره ایرانه ؟!
دراکو در آیینه نگاه میکرد تا موهای تیفوسی خودش رو مرتب کنه .
- نمیدونم دقیق اما میگن اهل رفسنجانه !! مقامش از رییس جمهور هم بالاتره ... بین موهام خوبه بلیز ؟! ژلش کم نیست ؟
ققی پرواز کنان وارد شد .

اومد ... اومد ... اومد ...

یک عدد ماشین ماگولی که عکس اسب زرد در پشتس نمایان بود از راه رسید و جلوی درب وزارت پارک کرد .
- اووووووه ... ماشینش خارجکیه دراکو !!
دراکو نگاهی به نوشته های روی ماشین انداخت .
شعارهای هسته ای روش نوشته شده بود !
بلیز به سمت فردی که از ماشین پیاده میشد رفت و به حالت تعظیم گل رو تقدیم کرد .
- جیگر جوووون همون جوری بمون کارت دارم یه لحظه !

دراکو نگاهی به چهره فرد انداخت ... یک لباس عجیب ماگولی به تن داشت که روی دوشش انداخته بود و چیز عجیب تری روی سرش بود .
ققی پرهای خودش رو جمع کرد و روی دوش وزير نشست .
دراکو : به به ... ببخشید اسمتون چی بود شما ؟
فرد با لبخند ملیحی جواب داد :

- به من میگن اکبر شاه !! شاه ایران !


دراکو : بله بله ... اکبر شاه معروف ! بفرمایید داخل ، اینجا بده .
بیگ بیگ !
ماشین سمند اکبر شاه قفل شد و هر دو وارد دفتر وزير شدند .

اکبر شاه : خوب میبینم که یه وزير سیفید وزارت رو به دست گرفته !
دراکو به سختی نفس عمیقی کشید .
- بیا جیگر ... یه کم واست از ولایت پسته اوردم ... اخه ولایت ما از این ژيگولی ها زياد داره ! همش رو خودم خريدم از رعیتها ...
دراکو یه دونه از اون ژيگولی ها خورد .
ققی پرواز کنان وارد شد ... دو عدد چایی الاکوزی روی دو بالش گذاشته بود که وارد اتاق شد .

اکبر شاه : پراتو قربون جیگر !
پرهای ققی در دستانش اسیر شده بود و ققی قار قار میکرد ( ققنوس چه صدایی داره ؟ همون صدا )
زيلینگ زولونگ جیلینگ ...
صدای یه وسیله ماگولی از جیب اکبر شاه میومد .
کفی از فرصت استفاده کرد و به آغوش وزير مردمی پناه برد .
- ها ماحمود توئی ؟! چی شده باز ؟! آمريکا حمله کرده ؟!
صدا پشت گوشی : من الان رفتم لرستان ... دارم تو زمینای این رعیتهای بدبخت شخم میزنم ! رییس زنگ زده گفته امسال ساعتها رو عقب جلو کنیم .

اکبر شاه پرهای ققنوس رو به صورتش میمالید .
- خیلی غلط کرده این حرف رو زده ... به کوری چشمش امسال اصلا به ساعتها دست نمیزنیم ... تا وقتی اکبر نمرده رهبر چی کارست ؟!
صدای بیل زدن از اون طرف میومد .
- باشه هاشمی جووون ... راستی یه کم دیر شده ! فکر کنم امروز نرسم زمینای پسته شما رو شخم بزنم ... ببخشید !
اکبر شاه با فرت فورتی چایی خودش رو سر کشید و بدون اینکه جوابی بده قطع کرد .
- خاک بر سر نمیتونه دو تا زمین رو شخم بزنه ...
دراکو به لباسهای عجیب اکبر شاه نگاه میکرد .
- ها ؟! ... بله ! کی بود ؟!!
اکبر شاه به جای عکسهای روی دیوار نگاهی کرد .
- ایحمید ماحمود نوژود بود ! نوچه من تو وزارت

دراکو نیم نگاهی به ساعت نماینده کشور ایران انداخت که تمام طلا بود .
- مشکل هسته ای شما حل نشد راستی اکبر جووون ؟!
اکبر شاه نم نمک به وزير نزدیک شد .
- ها ؟! نه جیگر ... ما هی به آمريکا پشت میکنیم و اونام از پشت به ما نفوذ میکنن بد مصبا از سیفید بودن ما خوششون اومده ! البته جورجی رفیق فابريک خودمه ها !! هوامو داره ...

دراکو در حال تلامس پرهای ققنوس بود :
- حرف حسابشون چیه آخه ؟؟
اکبرشاه با احساسات خاصی به وزیر نگاه میکرد .
- میگن شما اصلا هسته نداريد و نباید داشته باشید !
ققی :


دراکو اندکی احوالاتی در کف اون پارچه روی سر اکبر شاه بود که ناگهان شد انچه شد ...
- آخ اینجا چقدر گرمه
اون پارچه توسط اکبرشاه برداشته شد و یک کله اسموت شده و بی مو در زيرش نمایان شد .
دراکو :
- چیه عزيزم ؟! خوشت اومده ؟! پس بالاخره آره ؟!
وزير مردمی از ترسش بلند شد : اسموت کردید شما ؟؟؟؟؟
اکبر شاه هم ناخوداگاه دنبالش بلند شد .
- اره دیگه چیه مگه ... این طوری دوسم نداری ؟! خوشگل شدما ... نـــــــــــه غلام ؟؟؟
دراکو برای اولین بار در زندگیش احساس وحشت کرد .
- وزيرای قبلی شمام یه سر زده بودن خونه ما !
دراکو :
اکبرشاه یواشکی به سمت دراکو نزدیک میشد .
- گیلدی بی ناموس از روز سفرش به اونجا عوض شد ولی زورم به کینگی نرسید و فقط تونستم اسموتش کنم ... الانم اومدم تا رسما برای فردا شب دعوتت کنم خونمون دور هم باشیم .

دراکو عرق از سرو و صورتش میریخت .
- جاااااان ؟! تو روز روشن ؟؟ مزاحمتون نمیشم ! احیانا شما اهل ولایت قزوين نیستید ؟!

اکبر شاه پسته ای رو مورد عنایت قرار داد .
- مزاحمت چیه جیگر ؟! فائزه رو میفرستم بره خونه خونشون تا راحت باشیم ... وزير به این خنگی ندیده بودم تا حالا !! میگم اهل رفسنجانم جیگر !
دراکو برای اولین بار در زندگیش ارزو میکرد که ای کاش این ملاقات خفن رو قبول نمیکرد .

اکبرشاه : هی سیفیده !! چه خبر از حاجی ؟!
دراکو : حاجی ؟! حاجی خودمون ؟!
اکبرشاه با لبخندهای معروف خودش چشمکی با هزاران معنا به وزیر مردمی تحویل داد و پشت بندش اومد :
- آسلام رو حاجی از مملکت ما استخراج کرد دیگه ... منتها به دلیل اینکه خنگ بود نتونست نصفش رو یاد بگیره و شد فرقه جدیدی به نام آسلام !

سنسورهای مغز وزير از کار افتاده بود .
اکبرشاه دست در جیب خودش کرد و عکسی رو بیرون اورد که تصویر خودش در کنار حاجی و یک فرد دیگه بود که فوق العاده شبیه اکبرشاه بود اما لباسش سیاه بودو عینک به چشم داشت .
- ها این منم اینم رییس شورای ويزنگامات خامن ... یعنی پسته هاش خام هستن ( ایهام بود ) ... ظاهرا مقامش از من بالاتره اما چون سنش از من کمتره اداره کشور دست منه

دراکو یکی دیگه از پسته ها رو در دهان مبارک گذاشت و به عکس حاجی نگاهی انداخت که خیلی جوون بود و موهاش کمی تیفوسی نشون میداد .

زیلینگ زولونگ میلینگ !
همون وسیله عجیب اکبرشاه زنگ زد .
- ها ... توئی ماحمود ؟! چی شده باز ؟! چرا هی مزاحم میشی ؟!
از پشت گوشی زجه هایی شنیده میشد .
- قربان بجنبید که خزانه مملکت رو دارن هپولی هپو میکنن !!
اکبرشاه فاز از سرش پرید .
- کلید خزانه مملکت که دست منه !! چه طور امکان داره ؟؟ تو چه غلطی میکنی پس ؟! وزير ملت شدی چی کار کنی ؟!؟
دراکو گوشش رو تیز کرده بود تا مکالمات رو بهتر بشنوه .
- قربان من الان سر زمین همون کشاورزه هستم منتها چون هنوز هشت ساعت کارم تموم نشده اجازه نمیده برگردم پایتخت ! میگه هزار تومنم رو نمیده ... شنیدم خامن ... اوهووووم ... ببخشید قربان خاک رفت تو گلووم ... رفتن سر خزانه مملکت . چی دستور میدید ؟
صدای برخورد کله ماحمود به زمین از پشت گوشی برای پاچه خواری شنیده شد .

اکبر شاه :خامن ... اوهوووم ... پسته پرید تو گلوم ! من خودمو الان میرسونم ... فکر کرده میذارم پول ارث منو بالا بکشه ؟!
بوووووووق ( گوشی قطع شد )

اکبرشاه : وزیر جووون من یه سر برم ولایت که دارن سرمایه مملکت رو میخورن !! یکی روی دست من بلند شده انگار ...

اکبرشاه بدون هیچ حرفی ماچ آبداری از وزير گرفت و به سرعت از در خارج شد .

ایییییییییی
خودرو اسب زرد به سمت مملکت حرکت کرد .
وزير نگاهی به ققی انداخت که در دستان وزير از ترس سکته کرده بود .



وزیر مردمی اورجینال اسبق


تک درختم سوخت ، پس بذار جنگل بسوزه


Re: گفتگوی جادوگران با وزير !
پیام زده شده در: ۱۸:۴۵ شنبه ۱۲ فروردین ۱۳۸۵

سارا اوانز old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۶ شنبه ۱۰ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۳:۳۵ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از بالای سر جسد ولدی!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 993
آفلاین
ببخشید آقای نخست وزیر!!!
یه سوال داشتم؟!!
کارکنان وزارت هر پستی که می گیرند باید اطلاع بدن؟!!!

روز خوش
سارا اوانز



Re: گفتگوی جادوگران با وزير !
پیام زده شده در: ۱۴:۲۲ شنبه ۱۲ فروردین ۱۳۸۵

پيتر پتي گرو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۲۵ جمعه ۲ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۴۵ شنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۵
از بالاي ديوار آخري!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 303
آفلاین
خب من به دستور عاليجناب(!) وزير محترم! براي تقديم استعفام اومدم!

بله..همينجور كه در اين اطلاعيه! يا به قولي اين دستور يا تهديد يا هرچي!! گفته شده من عضو گروهه مرگخوارانم..همون جاني نمي دونم چي چيا!!
خلاصه من خيلي وقت پيش قصد داشتم اين "استعفا" رو بنويسم كه قرار بود موضوع حل بشه ولي خب ظاهرا وزير محترم نتونستن موضوع رو حل كنند!
كلا نمي دونم چرا وزارت اين وسط بايد ساز مخالف بزنه!؟ موضوع جنگ بين دو جبهست..حالا اصلا چرا بايد وزارتخونه دخالت داشته باشه!؟ مگر اينكه اينجوري تعبير كنيم كه وزير دوست دارن در تمامي امور دخالتي مستقيم داشته باشن! كه البته اميدوارم اشتباه فهميده باشم!
در هر حال!! قرار بود كسايي كه عضو ارتشن بيان اعلام كنند! منم براي بار دوم ميگم كه هستم...گرچه نمي دونم اين ارتش و اينكه اعضاي وزارت عضوش باشن چه " خطري " براي وزير داره!

خب جناب وزير..اميدوارم در امر وزارت موفق باشيد!

پيتر پتي گرو


[b][size=large][color=003300][font=Georgia]و ازش پرسيدم كه:خ


Re: گفتگوی جادوگران با وزير !
پیام زده شده در: ۱۱:۰۴ شنبه ۱۲ فروردین ۱۳۸۵

آناکین مونتاگ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۲ شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۵۸ یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۰
از 127.0.0.1
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1391
آفلاین
سلام وزیر
وزیر جان من توی ارتش لرد هستم
و البته کاراگاه ها هم دونبال من میگردن چون بیل ویزلی رو دزدیدم( خودمهم نمیدونم کی)
برای همین فکر میکنم من اخراج شده باشم دیگه؟

اگه اینطوره ازت انتقام میگیرم

البته باید بدونی که من جاسوس لرد بودم و یه سری اطلاعات رو هم برای لرد منتقل کردم( اینو گفتم که خودم رو مهم جلوه بدم)

در آخر به شما پیشنهاد میکنم جلسه رو بیخیال بشی ما دیشب یکی گذاشتیم ضایع شد رفت پی کارش



Re: گفتگوی جادوگران با وزير !
پیام زده شده در: ۲۲:۵۸ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۸۵

دراکو مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۲۶ یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۶
از وزارت سحر و جادو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1028
آفلاین
در راستای این جنگ بس ارزشی راه افتاد فردا بین اعضای وزارتخونه و محفل یک جلسه در مسنجر خواهیم داشت و هماهنگیهای لازم انجام شده و فردا در مورد تصمیماتی گرفته خواهد شد .

زمان جلسه مسنجر : 12 فروردین

راس ساعت نه شب !

حضور تمام اعضای وزارتخونه و محفل الزامیست .
با سیریوس عزيز هم صحبتهایی انجام گرفته و اعضای محفل در کنار وزارتخونه علیه جانی خطرناک متحد خواهند شد .
تمامی اعضای وزارتخانه سحر و جادو :
بلیز
ققنوس
مارولو
پیتر
بارتی
ارتیکوس
گريفندور
رونان
بیل ویزلی
هلگا
تمامی کارگاهان و اعضای ارتش که به علت کثرت تعداد نمیشه نام برد .
اعضای محفل هم هستند دیگه !
منتها از این لیست اگر کسی میخواد بره به ارتش لرد بپیونده همین جا رسما از وزارتخونه اخراج هست ! وزارتخونه باید علیه لرد و برای حفظ امنیت قدم برداره و افرادی که با لرد هستند امنیت جامعه رو به خطر میاندازند .
از این لیست کودوم یکی از افراد میخوان برن ارتش لرد ؟! اینجا اعلام کنید !
با محفل برنامه های بس هماهنگ و خوبی خواهیم داشت .
آخرش پشیمون میشید ... از ما گفتن بود .
جلسه یادتون نره !!



وزیر مردمی اورجینال اسبق


تک درختم سوخت ، پس بذار جنگل بسوزه


Re: گفتگوی جادوگران با وزير !
پیام زده شده در: ۵:۳۶ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۸۵

دراکو مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۲۶ یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۶
از وزارت سحر و جادو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1028
آفلاین
مونتاگ جان ممنون از لطفت !
اصل نظرخواهی ما هم در مورد همین موضوع جنگ بود وگرنه اگر احیانا قرار شد که در جنگ محفل و ارتش سیاهان ، وزارتخونه دخالت نکنه ، دلیلی نداره که فعالیت روزمره خودش هم تعطیل بشه .

کلا در مورد مواقع جنگ صحبت میکنیم که برای این مبارزات وزارتخونه رو هم نگه داريم یا خیر که البته در سطر اول نظرت رو اعلام کردی.

ایدی جان موقعی که کار رو شروع میکنیم اعلام میکنی ؟!
برای اون سازمان هم موقتا دنبال دو نفر میگردیم که بتونند اونجا رو اداره کنند و با چند نفر فعلا صحبتهایی انجام شده و فکر میکنم تا یکی دو روز دیگه تکلیف اون سازمان هم مشخص بشه ...
البته این دفعه فکر میکنم دو نفر اونجا فعالیت کنند و بلیز هم اگر دوست داشت در همون سمت ابقا میشه چون در رول معاونت که فعلا زياد جا نیوفتاده و میتونه لااقل همونجا مفید باشه .

بقیه اعضای وزارتخونه یعنی موافق سه قطبی شدن هستند دیگه ؟!
امیدوارم فقط بعدا مشکلی پیش نیاد ... نظرخواهی میکنیم برای اینکه شمام دخالت داشته باشید و فکر میکنم وزير در این مورد لااقل میتونه و باید استکباری کار کنه اما بازم مشورت میکنم باهاتون اما اگر خودتون نظر ندادید و رای و حکمی خلاف میل خودتون صادر شد بعدا گلگی نکنیدا ....
از ما گفتن بود!



وزیر مردمی اورجینال اسبق


تک درختم سوخت ، پس بذار جنگل بسوزه


Re: گفتگوی جادوگران با وزير !
پیام زده شده در: ۲۲:۳۵ سه شنبه ۸ فروردین ۱۳۸۵

ایدی مالفوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۱ چهارشنبه ۲۸ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۰۲ سه شنبه ۵ تیر ۱۳۸۶
از قصر باشکوه مالفوی...!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 166
آفلاین
با سلام خدمت وزیر مردمی و دارای موهای قشنگ!(پاچه خوار و ضد اسموتینگ... A.M)
اینجانب آیدی مالفوی از شما خواهشمندم یه فکری به حال اداره سواستفاده از اشیای مشنگی بکنید داره از دست میره...
اونطور که من میدونم مشکلش نداشتن رئیسه.لطفا یا خود زابینی را توجیه کنید برگرده سر اداره و زندگیش(!)یا بر اساس نوشته های بچه ها رئیس جدید انتخاب کنید.این بلاتکلیفی کلی افت کلاس داره ...!
در ضمن اگر میشه یه کم به تالار خودمون اسلی برسید و رول بزنید .حیفه که ما را از راهنماییها و نوشته های جالبتون محروم کنید(پاچه خواری 2 )
با احترام
A.M


"صبحدم مرغ چمن با گل نو خاسته گفت...ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت"


[b][color=006600]"گل بخندید که از ر


Re: گفتگوی جادوگران با وزير !
پیام زده شده در: ۱۹:۴۵ دوشنبه ۷ فروردین ۱۳۸۵

آناکین مونتاگ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۲ شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۵۸ یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۰
از 127.0.0.1
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1391
آفلاین
وزیر جان به نظر من بهتره دو قطبی بشه خود من توی ارتش لرد سیاهم

ولی یه نظر دارم میتونیم ارتش وزارت خونه رو داشته باشیم ولی توی جنگ دخالت نکن یعنی برن جای دیگه به اسم ارتش پست بزنن انگار که جنگی وجود نداره

روئشنتر میگم در جای که جنگ محفل و مرگخوار هاست میرن توی ارتش خودشون
تاپیکی که محفل و مرگخوار ها نیستن میرن به اسم ارتش وزارت خونه پست میزنن
مثلا جای مثل حذب یا ستاد آسلامیوس و ... بر علیه وزارت خونه کودتا میکنن اینا میرن دفاع میکنن
_________________
راستی زدن هزارمین پست رو هم تبریک میگم انشاللاه میبتیگ بعدی خودم میام شیرینی میگیرم ازت



Re: گفتگوی جادوگران با وزير !
پیام زده شده در: ۱۹:۲۶ دوشنبه ۷ فروردین ۱۳۸۵

دراکو مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۲۶ یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۶
از وزارت سحر و جادو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1028
آفلاین
ها ... باز وزير اومد ! بريد کنار ...

موضوع در دست شفاف سازی :


ارتش وزارت ، محفل ، ارتش لرد

خوب در این مورد پراکنده جاهای مختلف بحث کردیم اما بالاخره باید به یک نتیجه مشترک برسیم .
الان محفل اعضاش از قبل مشخص شده بود و همون لیست هنوز هم هست و شاید بهتر بود یک بار دیگه عضوگیری بشه که نشده و الان خیلی ها از سایت رفتن یا فعالیتشون رو قطع کردند اما هنوز اسمشون در لیست محفل هست و یا مثلا فردی مثل سدريک که عضو محفل بود الان درخواست مرگخواری داده اما هنوز اسمش در محفل ذکر شده .
اگر میشد یه بار دیگه عضوگیری بشه خیلی بهتر بود !
رييس محفل هم که فعلا از سایت رفت و در نبودش یه فرد جدید رييس محفل میشه که فکر کنم سیريوس باشه .
اما موضوعی که بحث میکنیم سر این نیست بلکه در مورد وزارتخونه هست.
الان نزدیک به پونزده نفر از دوستان در وزارتخونه کارمند هستند و منسبی دارند و همون طور که قبلا هم گفتم میتونیم این داستان جنگ رو سه قطبی کنیم و یا اینکه وزارتخونه رو منحل کنیم تا محفل و ارتش بمونه .
ایده منحل شدن ارتش وزارتخونه رو من خودم مطرح کردم و دلیلش هم این بود که نیروهای محفل و ارتش در این حالت کم میشدند و سه رکن ضعیف به وجود میومد و به خصوص اینکه بیشتر اعضای سیاها در وزارتخونه هستند و اگر بخواد وزارتخونه در متن داستان باشه ، عملا ارتش سیاهان دیگه اون قدرت لازم رو نداشت .
این کار رو برای این منظور قرار شد انجام بدم و وزارتخونه رو در جنگ دخالت ندیم و کل کار بشه ارتش لرد و محفل و نیروهای وزارتخونه هم به هر کدوم از دو جناح که خواستند نقل مکان کنند و بدین وسیله ارتش و محفل قدرت قبل رو به دست میارند .
این موضوع رو مطرح میکنم و خود اعضای وزارتخونه و یا محفل و ارتش سیاهان بیان و اعلام کنند که کدوم حالت رو بیشتر دوست دارند و همیشه هم به نظرات شما دوستان احترام گذاشتیم و انجامش دادیم.
من میتونم وزارتخونه رو نگه دارم اما از طرفی به محفل و ارتش لرد ضربه وارد میشه و از طرفی وزارتخونه هم در کتاب هم وزارت یک نیرو حساب میشه ولی میشه این موضوع رو نادیده گرفت .
البته اگر دوقطبی شدن تایید شد باید اصلا وزارتخونه در داستان وارد نشه ... یعنی حالتی نشه که وزارتخونه رو منحل کنیم و حالا ارتش سیاه بیاد حمله کنه به وزارت !!
اگر وزارت از گردونه خارج شد نباید روی این مرکز زوم بشه که بخواد حمله ای بهش صورت بگیره ؛ در واقع انگار اصلا وزارتخونه نداريم .

هر کس جداگانه از اعضا گرفته تا لرد در مورد اینکه وزارتخونه رو منحل کنیم یا نگهش داريم باهام صحبت کرده اما یه جمع بندی همین جا بهتره بکنیم و بعد از مشورت حکم اجرا بشه !
بازم میگم میشه اصلا محفل و ارتش رو نادیده گرفت اما از طرفی محفل و لرد ضربه میبینند و اگر این کار انجام میشه برای کمک به این دو گروه هست وگرنه هیچ دلیلی برای عدم دخالت وزارتخونه وجود نداره .
هر کدومتون که نظری داشتید حالا بیاید بگید ...



وزیر مردمی اورجینال اسبق


تک درختم سوخت ، پس بذار جنگل بسوزه


Re: گفتگوی جادوگران با وزير !
پیام زده شده در: ۹:۵۹ جمعه ۴ فروردین ۱۳۸۵

آناکین مونتاگ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۲ شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۵۸ یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۰
از 127.0.0.1
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1391
آفلاین
سلا وزیر
من مجوز رو از هاگمید گرفتم فکر کنم پرفسور کويیرل مجوز داده
خوب من این فکر به نظرم رسید برای همین مطرحش کردم تا فقط برای دادگه و زندان وکاراگاه ها سوژه درست کنه
شما مشورت ها رو بکن اگه دیدی به درد میخوره بگو تا بزنیمش اگه هم به درد نخور هستش که بگو بیخیال بشیم
اینم لینک مجوز


مونتاگی شما کار خودتون رو شروع کنید تا من در مورد موضع گیری وزارت نظرم رو بگم ! فعلا اول راه هستش ...
الانم تاپیک رو زدید دیگه ! پس دیگه ربطی به نظر من نداره


ویرایش شده توسط دراکو مالفوی در تاریخ ۱۳۸۵/۱/۴ ۱۴:۵۲:۵۵







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.