هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۳:۳۳ دوشنبه ۲ آذر ۱۳۸۳

بیگانه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۸ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۵۵ سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۸
از بعد از پل, دست راست دومين كوچه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 182
آفلاین
به زودی شاهکار بزرگ از استدیو بیگانه ای از قرن بیست و یکم! پس از مدت ها دوری از میادین فیلم سازی عرضه می شود! با نام "دری رو به آینده"
تمام کارکنان و همکاران استدیو از این فیلم حمایت می کنند و امیدوارند که در مراسم اسکار امسال پیروز گردند!



Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۵:۵۵ شنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۳

ونوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹
از کاخ المپ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 385
آفلاین
ونوس نشسته توی دفتر کرام و داره ناخوناشو سوهان می کشه!
کرام و دارکی هم پشت میز کرام نشستن و دارن حرف میزنند.
صدای سوهان ونوس:خش...خش...خش...
دارکی:موافقی؟
کرام:چیو؟
دارکی:ببخشید من تاحالا داشتم برای کی حرف میزدم؟
کرام:اینقدر این صدای سوهان ناخون ونوس گوش خراشه که نمی زاره چیزی بشنوم!
دارکی:خب بهش بگو بره یه جای دیگه!
کرام:نمیشه!امروز روز فیلم برداری نبود یه هفته افتاده جلو ونوس با یکی دیگه قرار داشت بزور راضی شد بیاد الان هم چیزی بهش بگم ممکنه ناراحت شه بره!
دارکی: :no:
خش...خش...خش...
نیم ساعت بعد!
خش...خش...خش...
دارکی:یادت باشه به کالین بگی وقتی که تو سکانس پنجم مرلین از دستشویی بیرون اومد یک کادر بسته از مارک آفتابش بگیره!
کرام:راستی حاجی چک این آگهی تبلیغاتی چی شد؟تمام دیروز داشتم دنبالش می گشتم!
دارکی:به حساب من واریز شد تا باهاش برای جادوگران عزیز فلسطینی سنگ بخرم صادر کنم!
کرام:
خش...خش...خش...
نیم ساعت بعد!
خش...خش...خش...
کرام:من دیگه تحمل ندارم!ونوس!
ونوس موهاشو از تو صورتش کنار می زنه:جانم؟!
کرام: هیچی عزیزم راحت باش!
حاجی:
یک ربع بعد!
خش...خش...خش...
کرام:ونوس ما دیگه داریم میریم برای گریم آماده شیم!تو نمیای؟
ونوس ناخوناش ورنداز میکنه!:نچ!من هنوز نصف ناخونام مونده!شما برید منم کارم تموم شد میام!
خش...خش...خش...
یک ساعت بعد!
خش...خش...خش...
حاجی از لای در سرک می کشه:ونوس همه توی سالن جمع شدند که کرام توضیحات لازم رو در مورد فیلم بهشون بده!کارت هنوز تموم نشده؟!
ونوس:یه خورده دیگه مونده!منم کم کم دارم میام!
خش...خش...خش...
نیم ساعت بعد!
کرام و حاجی هر دو باعجله میان تو اتاق!
ونوس:چه خبرتونه!نزدیک بود آخرین ناخونمو بشکنم!
کرام یعنی دیگه تموم شد؟
ونوس: نچ!باید صبر کنید ناخونامو لاک بزنم!
ونوس یه شیشه لاک صورتی خوش رنگ از توی کیفش در میاره و درشو باز می کنه!
کرام و حاجی:
دو ساعت بعد!
کرام دوباره میاد دنبال ونوس!
کرام پشت در یک نفس عمیق می کشه و درو باز می کنه!
ونوس:چه خوب شد اومدی!فقط مونده لاک ناخونام خشک شه! :-D
کرام از ذوق زیاد غش می کنه!
ونوس:هومک؟!نمی دونستم مردم بدون وجود گیلدی هم غش می کنند!هووم...فکر کنم سکته کرد!اکشال نداره!تا اینا باشند که دیگه منو بیخودی از کارو زندگیم نندازند!




Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۶:۳۷ پنجشنبه ۲۸ آبان ۱۳۸۳

پروفسور مينروا ‏مک گونگال


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۱۲ شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۳:۱۵ شنبه ۲۳ دی ۱۳۸۵
از هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 895
آفلاین
بنده هم می خواهم در مسابقات اسکار شرکت کنم.بدین منظور یک فیلمی ساختم که همین امروز اکران شده.

Pr. McGonagall Pictures Present

فیلم سینمایی
هری پاتر و سنگ جادو


برای دیدن این فیلم در مجهزترین سینماها به لینک پایین مراجعه کنید.


====> فیلم اول <====


Minerva McGonagall

Head of Gryffindor House

Deputy Headmistress

Less Expectation , Less Disappointment


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۵:۳۰ پنجشنبه ۲۸ آبان ۱۳۸۳

استار


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۱۸ چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۰:۰۶ سه شنبه ۲۲ شهریور ۱۳۸۴
از nowhereland
گروه:
کاربران عضو
پیام: 55
آفلاین
اوهوم اوهوم
کرام:ببین تو دیگه حق نداری تو تاپیک من پست بزنی حالا هم با زبون خوش برو بیرون
من:آخه مگه من چی کار کردم؟
کرام:آخرین نمایشنامتو بخون میفهمی
من:تصمیم کبرا11؟
کرام:آره
من:خیلی خوب بود نه؟
کرام: نه.اخه من که اون همه با وزیر دوستم این دیالوگارو میگم؟
من:کدوم وزیر راه و ترابری؟
کرام:خودتو به اون راه نزن
من:خب باشه میرم ولی من دوست هرماینیما
کرام: باشه باشه نرو عشق چه ها که نمیکند
من:خب این نمایشنامه ی بعدیمه بخونش ببین خوبه؟
کرام:اینجا که تو در نقش برد ÷یتی
من: هرماینی
کرام:و من در نقش قاتل باشه باشه
من: هرمی
_ باشه باشهو من باید بهت التماس کنم که منو نکشی؟
من: هرم
_ باشه باشه و تو در کمال خونسردی منو میکشی؟
من:ه
کرام :بسه دیگه هی هرم هرم برو بیرون
من:هرماینی
کرام:گفتم دیگه اسمشو نیار بیرون
من:سلام هرماینی
کرام:این کلکا دیگه قدیمی شده هرمی اینجا نمیاد
هرماینی:زیادم قدیمی نشده
کرام:ااا سلام هرمی از راه اومدی نفست بند اومده میخوای بهت................
هرماینی: چند بار بگم از این رمانتیک بازیا خوشم نمیاد؟چند بار بگم با دوستای من درست حرف بزن؟چند بار بگم از ادمای دورو بدم میاد چند بار بگم..........
من:بسه دیگه هرمی ویکی پشیمونه مگه نه ؟
کرام:آره ببخشید
هرمی:باشه ولی دیگه تکرار نشه ها
کرام:قول میدم
and we lived happily ever after ................
but what happened after ever after?
کرام:حالا نمیشه من در نقش قاتل نباشم؟
هرماینی:ویکتور!
کرام:ببخشید


انقدر از دست جمله های قشنگ خسته ام که نخوام توی امضام ازشون استفاده کنم!


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۷:۱۵ چهارشنبه ۲۷ آبان ۱۳۸۳
#99

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
اين فيلم را از دست ندهيد
---------
کرام عليه بيگانه
بر گرفته از فيلم غارتگر عليه بيگانه
با شرکت:
کرام
بيگانه
ابرفورث
کالين
مازامولا
هري پاتر
و حاجي دارک لرد
آهنگساز:ابرفورث و جان ويليامز
تهيه کننده :شيرعلي قصاب
------------
کرام:من ديگه تحمل اين بيگانه رو ندارم بايد سر به نيستش کنيم!!
ابرفورث:منم موافقم!!اينو اگه زودتر نکشيم مياد سراغ تک تکمون!!
کرام:خوب بچه ها گوش کنيد.....اين کارارو مو به مو انجام بديد
---
بيگانه: :ylash: چرا اينجا هيچکي نيستش؟؟حتما ميخوان منو سوپرايز کنن چون امروز روز تولدمه!!
کرام تا اين حرف بيگانه رو شنيد اشک از چشاش در اومد:من چه قدر نامردم .ميخوام تو روز تولدش اونو بکشم اين فکر ميکنه که من براش تولد گرفتم
کرام علامت ميده که عمليات متوقف بشه و دستور ميده بساط سور و ساتو راه بندازن و براي بيگانه تولد بگيرند
---
بعد از تولد!!
کرام:ديگه تحملشو ندارم کاشکي همون موقع از دستش راحت شده بوديم
ابرفورث:تقصير خودت بود که احساساتي شدي.راستي چي شد اين بلا سرت اومد؟
کرام:من گفتم بره دوتا شمع بخره براي کيک.رفت وبرگشت گفت يکيشو امتحان کن ببين کار ميکنه تا روشن کردم منفجر شد!!!اونا ديناميت بودند!!!!
ابرفورث:خوب پس عملياتو فردا انجام ميديم
---
فرداي اون روز
بيگانه مياد تو پذيرايي ميبينه يک درمرغوب فلزي از طلسم ضد دزد اون وسط گذاشتن
کرام:کالين هر وقت گفتم طنابو بکش!!
بيگانه ميره طرف در و به در ميزنه ببينه اصله يا نه!!!
کرام فرياد زد: حالا
کالين طنابو ميکشه
کرام سرشو ميبره پايين تا ببينه بيگانه تو تله افتاده يانه....ميبينه بيگانه دره رو گاز زده و بنابراين تو تله نيفتاده بوده!!!
کرام:اي خدا!!
بيگانه:درش اصله اصله ميبرمش خونم!!
---
کرام:ابرفورث هدف از دستمون پريد نوبت توئه!!
ابرفورث:من ميدونم چيکار کنم از پشت ميزنم تو سرش هم بيهوش ميشه و هم يادش نمياد چه اتفاقي افتاده براش(تکيه کلام بيگانه)!!!
بيگانه وسط اتاق داره اطرافشو نگاه ميکنه...ابرفورث (مثل بازي من هانت) آروم آروم نزديک بيگانه ميشه..چوبدستيشو ميبره بالا
محکم اريب مياره پايين که بيگانه خم ميشه که يه چيزو برداره!!!
ابرفورث 4 دور،دور خودش ميچرخه!!
بيگانه: :ylash: چاقو اينجا چيکار ميکنه!!!
چاقو رو پرتش ميکنه به سمت پشت سرش و چا قو يک راست ميره طرف ابرفورث و ميخوره تو شکمش
ابرفورث با آخرين جوني که در بدنش بود:کرام..آخرسر اين بيگانه منو کشت!!!
کرام اشک در چشاش حلقه ميزنه:نه!!
---
کرام:هري ،مازامولا ،نوبت شماست اين بيگانه خطرناک شده ابرفورثو کشت انتقامشو بگيريد
هري:ابرفورثو کشت!!!...نه امکان نداره!!چه روزايي که با سيم سرور جون هم ميفتاديم...چه روزايي که با اين تم هايي که ميساختيم حال اعضارو ميگرفتيم و خودمون ميخنديديم...مملي انتقامتو ميگيرم
مازامولا:استاد شما سالميد؟
کالين:اره فقط يادت باشه فرصتو غنيمت بشماري و حدود 30 40 تا عکس از هري بگير!!
مازامولا:باشه
هري پشت کامپيوتر نشسته و داره دنبال شناسه بيگانه ميگرده:الان از صحنه سايت حذفت ميکنم!!اها پيدات کردم...ا.ا.ا چرا سايت پريد؟
هري اطرافشو نگاه ميکنه ميبينه بيگانه سيم سرورو گاز زده:
هري:چي نه...ديگه پول خريد سيم سرور ندارم..نامرد..ميکشمت!!
و به سمت بيگانه حمله ور ميشه که ناگهان بيگانه يه در ميبينه و سريع به سمت دره ميدوه!!
هري نميتونه خودشو کنترل کنه و از پنجره ميفته پايين
مازامولا (همينطور که هري داشته از ساختمان ميفتاده تا خورده کف اسفالت) ازش 20 تا عکس ميگيره!!!!!!
مازامولا:استاد آخرين عکساي هري رو که در آخرين لحظات عمرش بودو گرفتم!!!
کالين:کارت عالي بود!!!
---
کرام:بايد دوباره خودم دست بکار بشم!!
بيگانه: :ylash:
کرام:الکي اين قيافه رو بخودت نگير تو تا الان 2 نفر کشتي!!
کالين:اخر سر هم خودتو به کشتن ميدي کرام!!
کرام:اين اخر سر منو ميکشه پس بهتر سعي خودمو بکنم!!آودا کاداورا
(سرعت:اسلوموشن......طلسم به سمت بيگانه در حرکت است.........بيگانه همچنان لبخند ميزند)
طلسم به نزديکي بيگانه ميرسد که ناگهان.....بيگانه يه آينه دو طرفه در مياره که موهاشو شونه کنه!!!
طلسم به سمت کرام بر ميگرده
صحنه تاريک ميشه!!!
---
حاجي:ويکتور چه غريبانه،رفتش از اين خانه،هم مونده شمع تو،هم مونده بيگانه!!(کويتي پور)

کالين:عجب رسميه،رسم زمانه،قصه ويکتور واون بيگانه
ميرن ويزاردا،از اونا فقط ،يه هالي ويزارد ،به جا ميمانه(رسول نجفيان)

پايان!!
----
تيتراژ:
به علت فوت جانگداز ويکتور کرام در اين فيلم نداريم!!!!!
با تشکر از:
سيم سرورهاي هري پاتر
نميد که اجازه دادن هري در اين فيلم بازي کند
حوزه علميه قزوين
گراپي
----------
در پايان اضافه کنم واقعا من از شخصيت بيگانه لذت ميبرم
خود من تو اسکار به بيگانه راي ميدم


ویرایش شده توسط مک گونگال در تاریخ ۱۳۸۳/۹/۷ ۱۰:۱۴:۴۹

کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۴:۳۷ سه شنبه ۲۶ آبان ۱۳۸۳
#98

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
باج قسمت دوم

کار مشترکی از کرام پیکچرز و نیو حاجی لاینز

بازیگران: به قسمت اول رجوع کنید...
بازیگر مهمان: گراپی در نقش آبنمای قرارگاه بیگانه
کالین در نقش برادر رام!

=========
خلاصه قسمت قبل...
جمعیت: هوووووووو! مگه سریاله!
در قسمت قبل دیدیم که : صحنه اول فیلم که گیلدی میاد وسط جمعیت و میره صحنه چتر گیلدی و چو پخش میشه!
جمعیت: سوت کف! (یکی اون وسط: عجب فیلم باحالی بوده! حتما برم قسمت اولش رو هم ببینم!)

آهنگ خوب - بد - زشت پخش میشه...
ملت دارن توی صحرا قدم می زنن و به سمت کاخ رامپال جی آبرفوورس حرکت می کنن...
مرلین: آب.... آب.... خدایا چرا بر ما قهر کردی؟!
کالین: تقصیر توئه داداش...! نذاشتی من دوربین دیجیتال بخرم!
حاجی: چون به معبد خوب کمک نمی کنین!
کرام: بیا دماوند(توی دروبین نشون میده) بگیر کدخدا!
مرلین: بابا برای دس به آب می خوام! تشنم نیستش که!
کرام:(دوباره توی دوربین) : دماوند با ساپورت از دس به آب! بیا کدخدا... برو یه پشتی چیزی کارت رو بگن!
مرلین: جووون! وسط صحرای برهوت؟! کدوم پشت!
پاتر در نقش یه تپه شنی وارد صحنه میشه
مرلین : آهان دیدم!
ملت همینطور میرن تا به کاخ آبرفورث می رسند...
آبرفوررس در حالی که خیلی پیره ! میاد جلو...
ملت: عرض ادب ارباب!
آبرفورررس: عجله کنین من کلی کار دارم! می خوام یه فروم طراحی کنم که یه روز طول بکشه لود بشه! تازه با کاپیتان بیگانه قرار ملاقات دارم!
کرام: (زیر لب) : آدم فروش! دیگه رو شده دستت برام! آخ سرم!
آبرفوورررس: هین؟!
حاجی: سکوت! جوان جاهل! ... رامپال جی! خودت می دونی که خیلی وقته بارون نیومده... اجازه بده تا بریم معبد شیخ عبدلی اونجا دعا کنیم شاید بارون بیاد!
آبرفووررسس: خودتون می دونین که اونجا در قلمرو برادر من پاچاچی دامبل هستش و منم باهاش چون سایتش بیشتر مهمان داره قهرم!
حاجی(دستی به محاسن می کشه): حالا جا نداره؟ نه جان من؟ اَبری؟
آبرفوررس: باشه من این رو با کاپیتان بیگانه مطرح می کنم! حالا برگرید خونه هاتون!
کرام : این راه حلش نیستش! من جلوی استعمار بیگانه ایستادگی می کنم!
کالین: برادر تو آبروی من رو با این کارات بردی! دیگه ازت عکس نمی گیرم!
مرلین: ولش کنین بیایین بریم!
یه آهنگ سوزناک هندی پخش میشه... همه رفتن کرام تنها وایستاده تمام دورش بیابونه( معلوم نیستش یهو کاخ آبرفوررس کجا رفته!) کرام یه درخت پیدا می کنه و با مقداری زیادی گردن اومدن شروع به خوندن می کنه: بابوجی کیا موتورز سیته! رماجا ها هی هاهاها!
ترجمه: بیگانه ام بیگانه خانه خرابم کرد!
دوربین از بالا کرام رو نشون میده که نشسته رو زمین
یه آهنگ عاشقانه پخش میشه
ونوس میاد کنارش میشینه
کرام: اوا! تو از کجا اومدی؟
ونوس: :ylash:
کرام(در حالی که عاشقانه داره ونوس رو نگا می کنه): خوب نه نظرت هوا خوبه؟
ونوس کلی حرف می زنه و دست کرام رو میگیره ولی توی دوبله فقط یه کلمه حرف می زنه: به نظر من هوا خوبه...
کرام به ونوس نزدیکتر میشه و یه جور بی ناموسی نگاش می کنه و تصویر کش میاد تا برخورد سانسور بشه: خوب چی کارم داشتی؟
ونوس در حالی که قرمز شده فقط یه کلمه حرف می زنه ولی توی دوبله پخش میشه: اومده بودم بگم که مادرت گفت برای غذا بیا خونه!
کرام از خوشحالی کلاهش رو می اندازه هوا و یه چیزی میگه که دوبله نشده! و میاد ونوس رو بقل کنه که تصویر می پره! بعدش نشون میده که داره از خوشحالی داره توی صحرا می دوئه هیچ حرفی نمی زنه ولی صدا پخش میشه: چقدر گشنمه برم ناهار بخورم!
دوربین کرام رو نشون میده که وارد ده میشه و میره توی شعبه هایدا: دو تا هایدا مخصوص بده...
مسئول(که یه کلاه روی سرشه و چهرش دیده نمیشه) : می خوری یا می بری!؟
کرام: می خورم!
مسئول: عرقیات پاتر! با مهر استاندارد...(مسئول کلاهش رو ورمیداره و موهاش رو تو هوا تکون میده و معلوم میشه که گیلدیه!)
جمعیت:
دوربین کرام رو نشون میده که داره با ساندویچ ها توی صحرا می دوئه جایی که ونوس هستش و فیلم می پره!
==
صحنه بعدی: مقر فرماندهی کاپیتان بیگانه...
رامپال جی آبرفوورس در حالی که دو نفر دارن بادش می زنن توی مرکب داره تم طراحی می کنه به طرف مقر فرماندهی میاد...
دوربین دور می زنه و جاهای مختلف مقر بیگانه رو نشون میده که همش درهای بزرگه...
دوربین برمی گرده روی آبرفوورس
آبرفوورس توی دلش: یعنی من کار درستی می کنم؟ شاید اون جوون کرام حق داشته باشه... تا کی باید این استعمارگرهارو که درهای مارو غارت می کنن تحمل کنیم!
بیگانه سوار بر اسب: سلام... حاکم آبرفوررس؟ چه چیزی شما رو به اینجا کشونده؟ :ylash: !
آبرفوورس: شکار تشریف داشتین؟
بیگانه: :ylash:
آبرفوورس: من گاهی وقت ها فکر می کنم اگه درها تموم بشه اونوقت شما چی شکار می کنین...
بیگانه: :ylash:
دوربین دور می زنه و یه خانم که خارجکی پوشیده رو نشون میده...
بیگانه : اجازه بدین خواهرم تانکس رو به شما معرفی کنم...
تانکس(مدل خارجکی): نایس تو میت یو!
آبرفووررس: ای ام اِ بوک!
بیگانه: :ylash: بفرمایید بشینید... خوب گوش میدم
آبرفووورس: جناب بیگانه مردم روستا اومده بودن دیدار من... شما می دونین که شیخ عبدلی برای ما خیلی محترمه... اونا می خوان برن زیارت تا شاید بارون بیاد
بیگانه: عبدلی؟ :ylash: اون که توی سرزمین های تحت کنترل برادر شما پاچاچی دامبل هستش که دشمن شماست... چه کاری از دست من برمیاد؟
آبرفووررس: و بهترین دوست شما! چون برای تیم زوپیسش یار جمع می کنید! حالا کاری ندارم اومدم از شما خواهش کنم که با دامبل صحبت کنین تا اجازه بده ما بریم زیارت!
بیگانه: قبوله!
تانکس مهربانانه برادرش رو نگا می کنه
بیگانه : ولی به یک شرط!
تانکس بدبینانه برادرش رو نگا می کنه!
آبرفوررس: چه شرطی؟
بیگانه: :ylash: توی جلسات حضوری شرکت کنین...
یه آهنگ حولناک پخش میشه!
تانکس وحشتناک برادرش رو نگا می کنه! : یو کنت دو دت!
آبرفوورس: ولی... ولی... شما می دونین من گیاه خوارم! یعنی من تارک دنیام! نمی تونم خونم رو ترک کنم!
بیگانه: همین که گفتم! و یا باید.... و یا باید دو برابر مالیات در امسال بپردازید...
آبرفووررس: ولی جناب بیگانه شما می دونین که امسال بارون نیومده!
بیگانه: دولت استکباری کبیر من به اینکه بارون اومده یا نیومده کاری نداره و درهاش رو می خواد! تازه بارون چه ربطی به در داره؟! همین که گفتم! یا شرط من رو بپذیرید!
آهنگ استرس آور پخش میشه دوربین روی صورت همه می چرخه و یهو در حال چرخش دوربین چو در یک صحنه دیده میشه!
تماشاچیا:
آبرفوررس به گراپی که نقش آبنما داره رو نگا می کنه و نکته اخلاقی اینکه یعنی این آبنما از درد و زجر ملتش درست شده
آبرفوررس: خیر!...
بیگانه: :ylash: پس مالیات در دوبرابر رو می پردازید...
تانکس با ناراحتی نگا می کنه و آبرفوورس سوار مرکبش میشه و میره...


!ASLAMIOUS Baby!


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۹:۵۲ سه شنبه ۲۶ آبان ۱۳۸۳
#97

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
نجات سرباز آسلام(مرلين)
فيلمي از کرام و اسپيلبرگ!!!
با شرکت:
مرلين
حاجي دارک لرد
کرام
بيگانه
بلاتريکس
گيلدروي
لسترنج
لوپين
کرام
گراپي
و يک هنرپيشه سوپرايز!!!!!!
آهنگساز:ابرفورث کبير
تهيه کننده:هري پاتر
تدارکات:آقاماشالله
ناظر کيفي:(از ازل تا به ابد)حاجي دارک لرد
-----
جنگ جهاني اول جادوگران
ساعت 6 صبح يکشنبه
قرارگاه صحرايي هيپوگريف خفته
چادر فرماندهي

صداي راديو رو هنگامي که خرمشهر آزاد شد رو تجسم کنيد:شنوندگان عزيز توجه فرماييد...شنوندگان عزيز توجه فرماييد...
ديروز قيورمردان سفيد پوش توانستند به 10 مايلي خانه ريدلها برسند
اهنگ داره از راديو پخش ميشه:ولدمورت،ولدمورت ،ننگ به نيرنگ تو ،خون جوانان ما، ميچکد از وند(چوبدستي)تو!!
کرام:بزنش تو يه کانال ديگه
کالين پيچ راديو رو ميچرخونه:
واي اگر دارکي حکم جهادم دهد!!!يکي ديگه داره ميگه:از تو به يک اشارت،از من به سر دويدن!!
کرام:خاموشش کن اين مشنگ ساختتو!!پسش بده به آرتور!!کم اينجا از جنگ حرف نميشه
کالين:اطاعت قربان
و از چادر ميره بيرون
کرام بلند ميشه و نگاهي به ديوار ميندازه و عکس حاجي دارکي ميبينه..اشک تو چشاش جمع ميشه
تو دلش ميگه:حيف حاجي فرمان جهاد دادي وگرنه من اهل جنگ کردن نبودم..اخه مگه مرلين چقدر ارزش داره که بخاطرش جنگ راه انداختي؟
صدايي از پشت سر کرام مياد:اولا ايشان از مخلصان آسلام و شرع ميباشد و ثانيا به خاطر پاره اي مسائل که بسيار امنيتي ميباشد نميتونم بگم چرا
کرام:حاجي؟شما اينجاييد؟
حاجي:معلومه، فکر ميکني سردار آسلامو تنها رها ميکنم و خودم تو سوراخ موش قايم ميشم...نه ويکي اشتباه فکر کردي
کرام:نه من همچين فکري نکردم ولي اخه شما رهبر ماييد اگه کشته بشيد....
حاجي:بهتراز اينکه تو کمد از ترس بميرم البته اينم بگم که گراپي هم اوردم!!!
کرام:حاجي کجا گذاشتيش؟؟
حاجي:بماند..از جاسوسمون چه خبر؟
کرام:اخرين فيلمي که ازشون در دست داريم....
کرام نوار ميذاره تو دستگاه و دکمه پخشو ميزنه...
حاجي:
کرام: ببخشيد اشتباه شد نوار اصلي اينه
حاجي:ما اومديم ولدمورتو ارشاد کنيم ارتش خودمون بيشتر به ارشاد نياز دارن
کرام:حاجي بيخيال
فيلم داره پخش ميشه..
------
فيلم جاسوسي:
گيلدي :جاسم جاسم گيلدي
جاسم:گيلدي گيلدي جاسم به گوشم
گيلدي:من و بيگانه به مقرر خانه ريدل رسيديم ولي همه درها بستست چيکار کنيم؟
جاسم:ايکيو..فکر کردي اين بيگانه براي چي باهات اومده؟استاد در باز کردنه..تازه خودت احتياج به درنداري از سوراخ وارد شو ديگه!!
گيلدي:يادم نبود!!بيگانه تو از در برو و من از سوراخ وارد ميشم!!!
بيگانه: :ylash:
گيلدي:از سوراخ اومدم تو ولي کسي غش نکرد!!!...چون کسي اينجا نيستش حتمابايد يه جايي جلسه داشته باشن..داره صدا مياد من ميرم پشت در که از پشت غافلگيرش کنم
در باز ميشه محکم ميخوره به صورت گيلدي و بيهوش ميفته زمين!!!
بيگانه: :ylash: انگار کسي اينجا نيستش..برم طبقه بالا
بيگانه که ميره طبقه بالا رودي مياد تو:ا...گيلدي اينجا چيکار ميکنه!!!چرا بيهوش شده...عالي شد ميگم خودم دستگيرش کردم!!
جاسم هي داره فوت ميکنه گيلدي جواب نميده:فوت مورد نظر از حلق طرف درآمدني نيست لطفا راه هاي ديگرو امتحان کنيد!!!
پايان فيلم جاسوسي
------
حاجي:کي اينو فيلمبرداري کرده بوده؟
کرام:کالين!
حاجي:چطور فرار کرده؟
کرام:از همون سوراخ گيلدي!!
حاجي:با بودن اين بيگانه اصلا به پيروزي خوشبين نيستم!!!
--------------------------------------
جنگ جهاني اول جادوگران
ساعت 6 صبح دوشنبه
قرارگاه خانه ريدل
اتاق شکنجه

مرلين و گيلدروي به ديوار بسته شدند
بلاتريکس و رودي و ولدمورت ايستادن و به اونها نگاه ميکنن
ولدمورت:لاکهارت مجازاتتو تعييت نمودم..دوست داري بدوني چه چيز انتظارتو ميکشه؟
گيلدي:
نه
ولدمورت:يک تنفس مصنوعي حسابي!!
گيلدي:چه قدر ترسناک!!
ولدمورت:بگين هاگردا بياد!!!!!!!!!!!!!
همه:هاگردا؟
ولدمورت:بله..هاگردا ..به عبارتي ننه هاگريد و گراوپ ميشه..همه فکر ميکردن مرده ولي اون زندست
گيلدي:پس اونموقع که ميگفت من هاگر ميخوام...منظور مامانش بوده؟
ولدمورت:دقيقا ميگفته من مامانمو ميخوام!!.. مرگخواران من امشب نيستم ..شماها سعي کنيد مواظب اينا باشيد
ولدمورت غيب ميشه
--------
جنگ جهاني اول جادوگران
ساعت 3 نيمه شب
قرارگاه صحرايي هيپوگريف خفته
چادر فرماندهي

حاجي:ويکتور..ويکتور..ويک آپ..بلندشو
کرام:چيه حاجي؟نميذاري بخوابيم
حاجي:اگه الان نتونيم اونجا حمله کنيم هيچ وقت نميتونيم بلندشو بريم من و تو و کالين ولوپين ميريم اونجا!!!
----
کرام:بهتره هممون تقسيم بشيم من و کالين باهم ميريم و حاجي و لوپين با هم برن..اوکي؟
کرام و کالين با هم ميرن..وارد يک اتاق ميشند
بلاتريکس:منتظرتون بوديم..من و رودي حسابتونو ميرسيم
کرام: انگار بيموقع مزاحم شديم الان موقع خوابتونه..ايشالا يه روز ديگه مزاحم ميشيم
رودي:امکان نداره..اکسپليارموس
و با يکدست چوبدستيهاي کرام و کالينو ميگيره اما کالين بلافاصله دوربينشو درمياره و يک عکس ميگيره و نور چشمشونو اذيت ميکنه
کرام وکالين فورا تو يه کمد قايلم ميشند
بلاتريکس:همه اين سفيدا همينن..عاشق قايم موشکن مثل همون هري پاتر
رودي:اشکال نداره تا 50 ميشمرم ميام دنبالتون..
رودي:1..12..48..50
بيگانه از تو کمد ميپره بيرون و ميگه:ساکساک!!
کرام و کالين:
بیگانه: :ylash:
کرام:اينجا چيکار ميکردي؟
بيگانه ميزنه به دره:درش از جنس نابيه!!
کرام:
-----
حاجي و لوپين از وقتي که از کرام و کالين جدا شدند به سوي شکنجه گاه در حرکت بودند تا به در شکنجه گاه ميرسند
لوپين:درش باز نميشه!!
حاجي:به نام آسلام فرمان ميدهم باز شو!!
دره نه تنها باز ميشه بلکه از لولا در مياد!!!
لوپين:
حاجي وارد ميشه و هاگردا رو ميبينه:خدايا ،مخلصان آسلام و اهالي قزوين در حال افزايشند ،خواهرم همراه من مياييد؟
هاگردا تعظيمي به حاجي دارک لرد ميکنه
حاجي و لوپين به طرف مرلين و گيلدي ميروند و اونارو آزاد ميکنند
حاجي:مرلين يادته چندروز پيش از من پول قرض کردي؟..سعي کن تا برگشتيم اونو به من پس بدي!!!!
لوپين: حاجي فقط براي همين جنگ راه انداختي؟
حاجي:در آسلام آمده براي گرفتن حقت بايد تلاش کني..اگه ولدي اينو ميکشت من هرگز به پولم نميرسيدم!!!
لوپين:بريم سراغ کرام اينا
مرلين:مگه اونا هم اومدن؟
حاجي:بله در رکاب آسلام ميجنگيدند
---
کرام رو کنار بيگانه به زنجير کشيده بودند
کرام:
بیگانه: :ylash:
بلاتريکس و رودي: :bigkiss:
ناگهان صداي در زدن مياد و صدايي ميگه:يا الله..آسلام ميخواهد وارد شود!!
کرام:کدوم دشمن ميخواد حمله کنه مياد طرفو خبر کنه؟
کالين:حاجيه ديگه!!
بلاتريکس و رودي اماده ميشند تا ازخودشون دفاع کنند
حاجي:خواهرم شما با ايشان نسبتي دارين؟ميشه قبالتونو ببينم!!
بلاتريکس مدارکو نشون ميده
حاجي:حالا ميتوانيم جهاد آسلامي کنيم
حاجي:عباشون پرت ميکنه به طرف اونا و اونا سنگ ميشوند
حاجي:
طلسم باطل ميشه و اونا به حالت اول برميگردند
بلاتريکس:حاجي من به حقانيت شما پي بردم !!ميخواهم مرگخوار شما بشم!!!
رودي:منم همينطور!!
حاجي:انا الذين امنو في الحاجي دارک لرد کامرز في حيات و الممات..خواهرم شما امرزيده شديد
از نکات پياني داستان صحنه اي بود که گراپي به اغوش مادرش بازگشت و هاي هاي گريه کرد
کرام:بگو اين بارونو قطعش کنن داريم غرق ميشيم!!
حاجي:من واقعا لذت ميبرم وقتي که اين صحنه هاي عاطفي رو ميبينم..ولي بيشتر لذت ميبرم اگه مرلين حسابشو تصفيه کنه!!
صداي راديو داره پخش ميشه:
شنوندگان عزيز توجه فرماييد...شنوندگان عزيز توجه فرماييد..مرلين آزاد شد
بعدش اهنگ داره پخش ميشه:ای لشکر حاجی دارک لرد آماده باش آماده باش
-------------------------------
تيتراژ:
کرام رو به بيگانه:اومدنت چه تلخه!چه خوبه رفتن تو
ابرفورث رو به بيگانه:بيگي نازنينم چه خوبه کشتن تو!
بيگانه رو به کرام:عزيزم من مهربون،تو که ديگه نيستي حيوون،زوده براي کشتن يه ذره کمتر بخون!!
کرام:برو،برو اگه بري راحت ميشم
ابرفورث:نمون نمون اگه نري بدبخت ميشم
کرام و ابرفورث:دعا کن اخه امشب ،بيگي در بره امشب
چه بد ميگذره امشب
با تشکر از:
گروه بويز که اهنگ جديدشونو مورد عنايت قرار داديم
هري و گراپي که اسماشونو تو فيلم اورديم
و شما عزيزان که سردرد گرفتيد


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۳:۱۵ سه شنبه ۲۶ آبان ۱۳۸۳
#96

کالین کریوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۵ چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۰۵ چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
از لندن-یه عکاسی موگلی نزدیک کوچه دیاگون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 704
آفلاین
استودیو پیکچرز تقدیم میکند....
فیلم بازگشت شیکم
کارگردان: داریوش کرام
بازیگران:
حاجی درارکی در نقش حاجاقا
شیکم در نقش شیکم smooth
کالین در نقش برادر بسیجی سر کوچه
کرام در نقش ویکی
بریتنی سپیرز در نقش هرمی
مازامولا در نقش مادر زن
چو در نقش مادر شوهر
حمید لولایی در نقش آقا ماشالله
بیگانه در نقش برادر عروس
جاسم، نور ممد،اصغر در نقش سیاهی لشکر
-------------------------------------------------------------
ویکی همی حیران در کوچه همی سرگردان سر به بالین مکاشفه فرو برده بود که یکی هرمی ز آن جا بگذشت و شیشه نوشابه ها از دستش رها گشت و تمام شلوار کرام خیس گشت...
هرمی:اخ ببخشید آقا...
ویکی:اشکال نداره خواه..نه یعنی خانم محترم
هرمی: نه من شرمنده...
ویکی :آخه عزیز دل برادر برای شما سنگین است اینا چرا بلند میکنید
هرمی:همش تقصیر این توله بلوجره
ویکی:کی ؟
هرمی:همین شیکم smooth مخ منو زده میخواد باهام ازدواج کنه
ویکی: مخترو زده بد نارضی هستی ؟
هرمی:آخه پولداره به مامانم گفته مامانمم با دست کوبیده تو مخم که الا بلا باید با این ازدواج کنی
ویکی:من نمیذارم..
هرمی:وا چه رومانتیک...
کالین از راه میرسه:همی خواهر کمکی از دست من بر میاد؟
هرمی:برادر به خدا برادرمه...
ویکی:آره راست میگه برادر
من:این که نشد دلیل شما حرف های رومانتیک میزدید ضمنا منم برادر این خواهر میباشم
ویکی: به حرفهای ما گوش میدادی تو خجالت نمیکشی شرم نمیکنی حیا نمیکنی آب نمیشی بری تو هوا دود بشی برای توزمین
اهل محل میریزن بیرون
حاجی:خوبه..بسه همی اینجا چه خبرَ برادر کالین سر وصدا ها واسه چیه؟
من:اسلام علیکم و...حاجاقا ..راستش این برادر با این خواهر حرفهای روماتنتیک میزدن
کرام:میگه چیه مگه گناه کردیم
شیکم میپره وسط معرکه:اوهوی نفس کش من اومدم کی به نامزد من حرفای بیناموسی زد ها بگو تا قیمه قیمش کنم؟؟
کالین:این..
شیکم:آها ویکی تو بودی پس مکشلی نیست بزن ...
کالین:ولی...
شیکم:یکی میزنه تو گوش کالین
جمعیت تو سینما:هووووووووووووو
شیکم:ولی بی ولی این ویکی که میبینی بچه بامرامیه داداش حالا یه حرفیم زده فدا سرش
حاجی:پس بسم الله رحیم... شما را زن شوهر اعلام میکنم
ویکی و هرمی: :bigkiss:
شیکم با عصبانیت:اَی بی مرام حالا دیگه خانوم مارو بلند میکنی
میپره که با چاقو صورت ویکی رو خطخطی کنه...جاسم نورممد واصغر میچرن وسط جلوش: حالا داش شیکم کوتاه بیا
شیکم: من کوتاه نمیام
بیگانه:برو دارمت
شیکم:کی بود؟
بیگانه:نمیدونم از وقتی که اون نامرد از پشت سر بهم حمله کرد یادم نمیاد
شیکم:خونه این ویکی کجاست؟
آقا ماشالله:بیا..بیا این چماقو بگیر بزن تو سرش..نزدیک اون در بزرگست
بیگانه:در کو؟
همه:
شیکم میره طرف خونه ویکی درو باچماق میزنه...
چو:چیه سر آوردی مادر الان میام...
شیکم:سلام مادر یه خبر بد دارم..
چو:چیه باز سید حاجی رو کشتن؟
شیکم:نه...راستش..
چو:خوبه از این خبرای تکراری خسته شده بودیم
شیکم:کجایی مادر پسرت بی اذن شوما،تو دوسوت زن گرفت
چو میره طرف ویکی...مازامولا هم که خبر دار شده بود میره طرف هرمی با این قیافه
چو:ببینم این دختره کیه رفتی بدون اجازه من گرفتی؟
هرمی:سلام مامی
چو.:آخی سلام عروس گلو خوشگلم
همه:
موذمال:دختره بی آبرو آبروی من بردی چشم سفیداین نکبت حالا کی هست؟؟؟
ویکی:سلام مادر شما چقدر خوشگل و جوون موندید راست میگن دختر به مادرش میره ها
موذمال:مرسی داماد گلم بیاین بریم داخل یه اب کدو حلوایی باهم بخوریم
همه:
شیکم: پس من چی؟؟؟
موذمال:خوب توهم بیا
شیکم:
حاجی و من:
شیکم:من بر میگررردددممم(به سبک کارگاه گجت)
آخر فیلم شیکم به خانه برگشت
----------------------------------------------
با تشکر از عوامل پشت صحنه زیر صحنه روی صحنه جلوی صحنه منکرات قزوین
دستیار کارگردان :کالین مدیر نور پردازی خودش
نویسنده:کالین
پردازشگر:p4
طراح صحنه:حاجی و بیگانه
=----------------------------------------


ویرایش شده توسط کالین کریوی در تاریخ ۱۳۸۳/۸/۲۶ ۳:۲۶:۰۱

هوووم امضاي آفتابه اي بسته!
[b][color=996600]
بينز نامه
بيا يا هم به ريش هم بخنديم...در سايتو واسه خنده ببنديم
بيا تا ريش ها ب


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۷:۴۰ دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۸۳
#95

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
کرام:با تشکر از حاجی دارک لرد عزیز و بیگانه که چندتا فیلم توپ اکران کردن به افتخارشون دست بزنید
همه:
حاجی:ترجیح میدهم برای من صلوات بفرستید
همه:
----------------------------
من این دو سه روزه فعال نبودم ولی فیلم بعدی من فردا اکران میشه تا رقابت اسکار شدیدتر و گرمتر بشه

منتظر فیلم:نجات سرباز آسلام(مرلین)باشید
(ایکیوها:نجات سرباز رایان)

کرام تصمیمشو گرفته تا حتما اسکارو از حاجی و بیگانه بگیره(اگر چه شانس کمی داره)

بر اساس مکاتبات من و بیگانه قرار شده یه تاپیک جداگانه رای گیری اسکار راه بندازیم که افراد فرمهای مربوطه رو پر کنند و هر شخص فقط حق یک رای دارد

اخرین مهلت نمایشنامه نویسی:10 اذر
تاریخ اسکار:15 اذر
مجری اسکار:لوپین و مازامولا
محل اسکار:shekam teater


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: هالی ویزارد
پیام زده شده در: ۱۷:۰۵ دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۸۳
#94

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
New Haji Lines Cinema Presents

A Keram Pictures Film

باج - قسمت اول

کارگردان: داریوش فرهنگ - ویکتور کرام
دستیار کارگردان: پیتر جکسون - جورج لوکاس
حراست: گراپی
واحد عقیدتی :حاجی دارکی
گروه فیلم برداری: غضنفر- کل عباس - اوس جاسم
واحد تدارکات(همکاری جلوه های ویژه): رودی لسترج

بازیگران:
ویکتور کرام در نقش رام
ونوس در نقش دوس دختر رام
تانکس در نقش خواهر افسر انگلیسی
گیلدی در نقش مردی که میان جمعیت بود
چو در نقش زنی که همراه گیلدی در میان جمعیت بود
حاجی دارکی در نقش عابد ریش دار معبد
ابر فورس در نقش رامپال جی حاکم
پاتر در نقش دکور متحرک صحنه
مرلین در نقش کدخدا
سارا از دختری در برج در نقش افکت های صوتی و بصری
با حضور افتخار آمیز بیگانه در نقش افسر انگلیسی

==============
یه دهکده خشک و بی آب و علف دیده میشه از دور... دوربین آسمونه رو نشون میده... یه تیکه هم ابر نیستش... صدای روی تصویر: شماها از بس بی آسلامی کردین خدا بر ما قهر کرده! باید بریم پیش ابرفورس ازش بخواییم اجازه بده بریم معبد شیخ عبدلی دعا کنیم تا بارون بیاد!
اینا همش چرته! ته ته ته ته....
دوربین میاد روی زمین حاجی کنار در معبد با یه تن ریش وایستاده مردم دورش جمع شدن یه مرد جوون و خوش تیپ میاد وسط توی دوربین بای بای می کنه میره!
تماشاچیا سوت و کف می زنن: گیلدی! گیلدی ! گیلدی! ....
دوربین میاد روی کسی که داره حرف می زنه: کرام در حالی که گردنش رو مدل هندی هی عقب و جلو می کنه میگه: این بیگانه استعمار گر باعث شده ما نتونیم خوب زندگی کنیم!
مرلین: چی میگی!؟ تو خیلی ناشکری! نگا کن چه سرویس بهداشتی خوبی داریم! اگه ابرفورث نبود ما اینا رو هم نداشتیم! ...
ملت تایید می کنن! : آره آره کدخدا مرلین راس میگه کرام تو جوونی و جاهلی!...
کرام آتیشی میشه: من؟ من؟ ( یه چندتا گردن میاد ) شما ها نمی بینید چه وضع فلاکت باریه؟!! اون درخت های خشک شده رو نگاه کنین...
دوربین می چرخه جایی که کرام با دست نشون داده ولی چیزی نیستش! پاتر در نقش درخت خشک شده می دوئه میاد می ایسته وسط کادر! اوناهش! اگه همینطور بارون نیاد حتی سرویس بهداشتی های تو هم بسته میشه کدخدا!
یکی اون وسط: راس میگه ! الان سه ماهه نوشیدنی نخوردیم!
کرام( هی می چرخه و با انگشت به مردم اشاره می کنه): تا کی می خوایین صبر کنین! نه نوشیدنی داریم! نه دی وی دی پلیر با سی دی چنجر! نه ماکسیما! خونه هامون هم در ندارن! هر چی سال پیش در ساختیم همش رو این بیگانه خارجی ازمون مالیات گرفت!
حاجی: تو جاهلی! نگا کن! به خاطر جهالت توئه که به این روز افتادیم! ما باید بریم پیش ابرفورث و ازش اجازه بگیریم بریم معبد شیخ عبدلی!
ملت: آره آره حاجی راس میگه!
ونوس میاد وسط (یه آهنگ عاشقانه هندی پخش میشه+ یه چندتا گردن) پاتر در نقش درخت گردو میاد وسط صحنه و ونوس میره از پست اون درمیاد و شروع می کنه به آواز خوندن که یهو فیلم می پره!
تماشاچی ها: هوووووووووووووووووو!
کرام: ماویا مساویا! ماویا نامساویا! ماویا جذریا! ماویا ماتریسا! ماویا کسریا!
ترجمه: الا و کلنگ و تیشه! دوست دارم همیشه! ونوس ریز میزه اینقدره بلا نمیشه!
آهنگ تموم میشه مردم حرکت می کنن به سمت خونه هاشون!
در این لحظه در پشت صحنه رودی گاز اشک آور میزنه در برج دختری در برج و باعث میشه ابرها بیان!

کرام: ابرها اومدن! ابرها اومدن!
حاجی: اینم از کرامات ماست...! بدون شیخ عبدلی هم کار پیش میره!
همه ملت خوشحالی می کنن و می زنن تو سر کله همدیگه... گیلدی در حالی که یه چتر صورتی گرفته میاد توی جمعیت چو رو پیدا می کنه و چتر رو بالای سرش می گیره و یه آهنگ از ریکی مارتین پخش میشه!
تماشاچی ها سوت و کف می زنن و عده زیادی از حال میرن!

توی پشت صحنه اثر گاز اشک آور از بین میره چون از تجهیزات تقلبی شرکت دومبل کورپورشینز بوده! در نتیجه ابرها میرن!

ملت شروع به گریه و زاری می کنن!!!
ونوس: بیچاره شدیم! دیگه آب نداریم باهاش آب معدنی دماوند درست کنیم باهاش توی اکس پارتی شرکت کنیم!
حاجی: من 5 نفر رو کشتم! من 5 نفر رو کشتم!
مرلین: چاره ای نیست! باید پیش آبرفوروس بریم و ازش طلب کمک کنیم شاید امسال مالیات رو بر ما ببخشه...!
کرام: نه ما نباید منت اون رو بکشیم! دنگ! آخ!(ضربه عصای حاجی!)
حاجی: ساکت شو جوان بی ایمان! توی معبد شیخ عبدلی پارتیه من حتما باید شرکت کنم!
ملت وسایلشون رو ورمیدارن به سمت قصر ابرفوررس حرکت می کنن...
پاتر در نقش وسایل ملت اینور و اونور میره!
...
ادامه در قسمت بعدی!


!ASLAMIOUS Baby!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.