1. نام و شهرت و اینا
آلبوس سوروس پاتر

2. هدفتون از ثبت نام تو سازمان؟
من کلا یه کسیم که به نظرم حقوق برابر بهتره اما تو این جامعه خیلی داره به ساحره ها ظلم میشه و من طرف اونام

3. اگه ببینین جادوگری داره حقوق ساحره هارو ضایع میکنه ( حالا چه جوریش بستگی به ذهن خلاق خودتون داره) چه جوری دفاع میکنین؟
الف) بازبون خوش و مذاکره
ب) بی اعتنا رد میشین
ج) اصلا به شما چه
د) عصبی میشین و طرفو همونجا به بوق میگشین
ه) برخورد فیزیکی ( کمربند و از اینجور چیزا)
ی) اصلا هیچی نمیگین و میرین دست آقا رو میبوسین چون آقاست و احترامش واجب و نباید از گل کمتر بهش بگین
ک) ابتکار خودتون

4. این فرد کیست؟ چیست؟ ( ساحرست یا جادوگر) با توجه به ساحره یا جادوگر بودنش اگه دیدین یه آقایی داره مثل چی میزنه ایشونو چه عکس العملی نشون میدین؟
الف) تشویق میکنین و هورا میکشین
ب) یه لقدم شما میزنین
ج) بالاخره ایشونم ساحرست و باید از حقوقش دفاع کنین
د) ابتکار خودتون

فادرم! چون خیلی زحمت کشید! نون میاره خونه ما میخوریم. از اینجور زحمتا! تازه قراره فردا زحمت بکشه ظرفارو بشوره!

اما جدا از شوخی واقعا برای تالار گریفیندور زحمت کشید و باعث شد یه رنگو رویی بگیره!!

سلامی دوباره!
همونطور که خودتون اشاره کردید این یک چیز خنثی هست اما باید بگم که من نمیخوام رقابتو از بین ببرم. من در واقع میخوام که اونهایی که به این بخش علاقه دارن بیانو ثبت نام کنن از اون طرف یک چیز به رقابت اضافه میشه! مثلا شما تصور کنید الان ساحره ها با جادوگرا مبارزه میکنن؟ خوب اگه اینم اضافه بشه باعث رقابت بیشتری میشه یا به عبارتی هر کدوم دوست دارن خودشونو بیشتر گسترش بدن و این سازمانم میخواد خودشو گسترش بده! یه لحظه ذهن خودتونو متمرکز کنید... به این فکر کنید که مثلا الان این گروه داره خودشو گسترش میده اون دوتا گروه دیگه ضعیفن! اونا تمام سعیشونو میکنن تا خودشونو بکشن بالا و فعالیت توی ایفای نقش به چندینو چند درصد میرسه!
امیدوارم کافی بوده باشه!

با سلام خذمت ناظر
به ما گفتن بیا اینجا ماهم اومدیم!

ما در واقع میخوایم یه تایپیکی بزنیم به نام او برای او (مرد برای زن) در واقع این برای حمایت از فقط جادوگران یا فقط ساحره ها نیست! این حمایت از برابریه! ما این تایپیک رو میخوایم بزنیم تا انجمن آنتی ساحریال یا سازمان بین المللی حمایت از ساحره ها بفهمند که همه چیز فقط به یک جنس اختصاص نداره! در واقع ما باید در این وضعیت دست در دست هم دهیم!
تا باشد که هیچ کس نگوید من بالاترم!

سلام به کوچه ی دیاگون. ما از آنجایی که توی انجمن he for she که به برابری حقوق زنان و مردان اعتقاد داره کار میکنیم. درخواست باز کردن یه تایپیک با نام او برای او یا he for she رو داریم تا باشد که آدمیان هی نگویند من بالا ترم

پروفسور ماهم برگشتیم ! دیگه که کوچیک نیستیم؟ خوب اگه نیستیم یه ماموریت بدین ما فعالیت خود را بیشتر کنیم

سلام آقای پاتر.
پسرم، دفعه ی قبل هم که درخواست دادی بهت گفتم باید فعالیتت رو توی ایفای نقش زیاد کنی. باید رول بنویسی و در قالب آلبوس سوروس پاتر ایفای نقش کنی. ولی تو از اون روز تا به حال یه دونه رول هم نزدی فرزندم. من پیشنهاد می کنم یه کمی فعالیتت رو زیاد و کن یکی دو هفته ای رول بنویس. اگه هم خواستی می تونی درخواست بدی تا خودم هم برات نقدشون کنم. ولی با این فعالیتی که توی این مدت کردی، هنوز هم میگم برای محفل ققنوس جوانی پسرم.

سلام دوستان عزیز قربونتون! ایندفعه هم فرد مشکل داشت نتوانست این فن فیکیشن رو ادامه بده اما ایده رو اون برای فصل شیشم یه من داد، البته این رو باید بگم اونا رفتن ایرانگردی ما همینجا موندیم... خیلی وقته پستو نظر ندیدم؟ نه یه سه چهارتایی دیدم! انشالله فرد که اومد به این نظرات جواب میده!
منتظر فصل پنجین؟
این دفعه رو خودم نوشتم!
اینم فصل:... چیه؟ فکر کردی اینجا میذارم؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
فصل شیشمممممممممممممممممممممممم

راست میگههههههههههه
نمیگه؟ خوب حرف حقه راستی من دارم فصل جدیدو مینویسم انشالله تا چند روز دیگه آمادست

زندگی پاتر ها، ویزلی ها، پریوت ها...فصل 1
زندگی یک پاتر

یکی بود، یکی نبود
زیر گمبد کبود
یه بابا نشسته بود...
میگه که میخوام یه داستان بخونم
از دیار جادو و جادوگری من بخونم
گفتم بابا، جون من نخون
اما باز میگه که میخوام بخونم

یه روزی یه بچه به اسم پاتر
سوار یه ماشین شد مثل قاتر

بایه پسر به اسم دادلی
صد درصد سر خود را به باد میداد اونم که خیلی عالی

اما شانس آورد که یک مار بوآ
اومد از تو شیشه گفت غودا

فیس فیس فیس
اومدم دادلیو بخورم هیس هیس هیس

پاتر عینکش را صاف کرد
کمی به خود رسید و قصد دادن پاداش کرد

مار بدبخت که موند از همه جا بیخبر
گفت بیا بریم باو ما که هستیم بی خطر

پاتر همچون یک بی کله کوباند سرش را به شیشه
چو شیشه بشکست شد معتاد شیشه

از آن پس او در اتاق کوچکش چیز میکشید
بعد چند روز گفتند تو پس از این چه خواهی کشید

یک قطار و صد قطار در کینگزکراس
یک برار و صد برار در بیجار سر راس

همه و همه رو به روی او بودند
اما سکوی 9 و 3/4 کجا و سکوی نه و ده کجا؟

یک پسر مو قرمز با ننش
همچو یک بز بر سرش

گفت تو با من هم آواز شو
تو بیا و بامن هم راز شو

آن پسر ویزلی نام داد زد
بیا بچه جون از این وسط

زندگی یک پاتر (فصل اول )
ادامه دارد...

اقا من نزدیک ترین دوست محمدم یه روز من میرم خونه اونا یه روز اون میاد خونه من! برا همینه ما وبلاگمو اینقد خوشمله