هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (بلاتریکس.لسترنج)



پاسخ به: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید)
پیام زده شده در: ۲۰:۰۷ دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۶
-بگيرش!
-نذارين در بره!

كراب، هكتور را روى دستانش بالا برد و دو بار چرخيد تا او را روى مكان احتمالى روح پرتاب كند كه...

-شال آن شال سرخ تو... موج، موج فلس تو... تو اوج سادگي... چه زيباست اندوه تو!

شپلق!

كراب هكتور را ول كرده و با دو دست فكش را نگه داشت!
هكتور ويبره اش هم قطع شده و حتى نجينى دست از جويدن غذايش برداشته بود.

-بلا؟...دارى گريه مى كنى؟
-نگاهش كنين... ببينين چقدر مظلوم داره ميجوه...! چرا ديگه نميجوه؟

ملت هر كدام در گوشه اى قفل شده و با تعجب به بلاتريكس خيره شده بودند.


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: ميتينگ غير رسمى چهارده سالگى جادوگران
پیام زده شده در: ۲۲:۱۲ شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶
سلام!

روز قطعى ميتينگ، جمعه، ششم بهمن ماست.
به اميد سالازار اگه برف و بارون و سيل و آتشفشان اتفاق نيوفته، جمعه ميبينيمتون.

كسانى كه گفتن حتما ميان:

ادوارد بونز
الفياس دوج
ويلبرت.اسلينكرد
فلور دلاكور

كسانى كه گفتن شايد بيان:

رودولف لسترنج
رز ويزلى
لينى وارنر
فرد جرج ويزلى
ليندا چادسلى

لطفا اينكه به طور قطعى مياين يا نه (و تعداد همراهان در صورت وجود) رو اينجا، و يا از طريق پيام شخصى بهم اطلاع بدين كه بتونم جا رو رزرو كنم و محل برگزارى رو بهتون اطلاع بدم.

ممنون



I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: مدیریت جام آتش
پیام زده شده در: ۰:۵۳ شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۶
از اسليترين كسى داوطلب نشد.
پس شركت نميكنيم.

داور: نارسيسا مالفوى


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: ميتينگ غير رسمى چهارده سالگى جادوگران
پیام زده شده در: ۲۲:۳۷ سه شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۶
جادوگرانيان عزيز!

تاريخ برگزارى ميتينگ كمى عقب افتاده و فعلا معلوم نيس كى بشه.

اما لطفا تا روز شنبه، سي دى ماه تاريخ پيشنهاديتون رو تو همين تاپيك به اطلاع ما برسونيد.

پيشاپيش ممنون از همكاريتون.


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: مغازه ی ویزلی ها!
پیام زده شده در: ۲:۱۱ سه شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۶
اينبار نوبت كراب بود كه خودى نشان دهد و لرد را از شر موهاى نارنجى خلاص كند.
-بريد كنار ببينم! راه باز كنيد... برو اونور ديگه اييييـ... عه! بلاتريكس... تويى؟ تو نرو. تو وايسا.

كراب در حالى كه سعى مى كرد كمر نحيفش را از زير بار نگاه سنگين بلاتريكس نجات دهد، بسته رنگ مو را از جيبش درآورد.
-تـــادا! اينم رنگ مو. البته خيلى گرون خريدمش. ولى فداى يه تار موى ارباب جانم!

سپس به دنبال ظرف مناسب، به اطرافش نگاهى انداخت.
-هى... هكتور! مثل كنده درخت اونجا نايست منو نيگا كن! اون ملاقه رو بده بياد!

و هكتور ملاقه را داد بياد.
كراب محتويات رنگ مو را درون ملاقه خالى كرد.
-يه اكسيدان شماره دو بديد.
-يه چى؟!

كراب چشمانش را در حدقه چرخواند.
-همش كراب... همش كراب... من نبودم ميخواستين چيكار كنين؟... يه كم مستقل شين. اين همه وابستگى خوب نيــ... اهم!

نگاه اطرافيان، حتى ويزلى ها نيز به حجم سنگينى نگاه بلاتريكس افزوده شد. كراب كه كمرش بيشتر از آن تحمل وزن را نداشت، بيشتر صحبت كردن را جايز ندانست و در عوض، دست در جيب ديگرردايش كرد و يك شيشه اكسيدان درآورد.
-خب...الان اين رو هم ميزنم و حاضر ميشه. بعدش ميتونيم بزنيم به موهاى ارباب!


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: ميتينگ غير رسمى چهارده سالگى جادوگران
پیام زده شده در: ۱۸:۱۸ جمعه ۲۲ دی ۱۳۹۶
جادوگرانيان عزيز!

ميتينگ غير رسمى چهاردهمين سال تأسيس سايت همچنان پا برجاست.
مديران سايت، روز پنجشنبه، پنجم بهمن ماه رو براى برگزارى تولد در نظر دارن.

حالا لطفا كسانى كه تمايل به شركت دارن نظرشون رو حتما تا روز شنبه، سى دى ماه در مورد روز برگزارى، تو همين تاپيك با ما در ميون بذارن.
چون باید تعداد دقيق برای رزرو جا و تهيه کیک رو بدونیم و اگه همراهی هم دارین همراه با تعداد ذکر کنین. اگه هم حتما ميخواين بياين، ولى احیانا با این روز مشکل دارین تاریخ پیشنهادیتونو اعلام کنین.

ممنون.


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۲۳:۱۶ پنجشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۶
سوژه جديد

ساعاتى از نيمه شب گذشته و تالار اسليترين در آرامش فرو...

-كمــــــك!

نرفته بود!

ملت اسليترين با صداى جيغ از جا پريدند و دوان دوان از خوابگاه ها خارج شدند.
صحنه پيش رويشان، باور ناپذير بود!

-اون...اون ماهيه؟!

فلش بك

نارسيسا با عصبانيت آب درون پاتيل را خالى كرد.
-يه هفته است ميگم اين سقف آب ميده. درستش كنيد. كى گوش ميده؟...اين هفتمين باره كه امروز اين پاتيل رو خالى كردم. امروز، فرداس كه اين سقف بياد رو سرمون!
-چيكار كنيم؟ دامبلدور ميگه بودجه نداريم!... بهش ميگم ما زير درياچه ايم. يهو خراب ميشه سقف، درياچه مياد رو سرمون... ميگه ميخواين دو تا چادر تو جنگل بزنيم براتون؟

نارسيسا با نگرانى به ترك سقف نگاهى انداخت.

پايان فلش بك

تالار اسليترين در آب فرو رفته بود!


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: گورستان ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۳:۰۲ دوشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۶
ولى ديگر دير شده بود. لايتينا پيچ اول را پست سر گذاشته و وارد دالان جديدى شده بود.
-اينجا ديگه كجاس؟

به دنبال تابلوى راهنما به اطرافش نگاه كرد. اما شانس با او همراه نبود، چرا كه درون بدن هيچ جاندارى، خبرى از تابلوى راهنما نيست.
-خب، يعنى الان بين اعضاى داخلى يه مار گم شـ... ايعو جيييييييغ!

ديواره هاى دالان، از دو طرف به سمت او آمده و در نهايت پس از له كردنش، سر جايشان بازگشتند.

-واى! من چجورى از مرى اومدم اينجا؟ فكر كنم پيچ رو بايد سمت چپـ... جييييغ!

براى بار دوم، همان اتفاق افتاد. در واقع با هر دم و بازدم نجينى، اين اتفاق مى افتاد.
لايتينا وارد ريه ى نجينى شده بود!
در كسرى از ثانيه تصميمش را گرفته و راه رفته را به سرعت برگشت و مجدادا به سر پيچ قبلى رسيد.
-حالا مستقيم برم يا پايين؟

تصميمش را گرفت و راه تنگ و تاريك رو به رويش را در پيش گرفت.






I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: زمان برگردان مرگخواران
پیام زده شده در: ۲۳:۴۹ شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۶
-زمان برگردان فروشى!

ملت در فكر فرو رفتند و سعى كردند به ياد بياورند كه آخرين بار، كجا "يك زمان برگردان فروشى" ديدند.
-من بگم؟

كسى توجهى نشان نداد.

-من... من بگم؟... اينجا، كنار بلاتريكس... من!

باز هم كسى توجهى نشان نداد، به جز يك نفر...
بلاتريكس تشك مبل را برداشت و داخل حلق هكتور فرو كرد.

-مع بعبو؟ مع عينعا!...
-اون دختره گرنجر...زمان برگردان داشت...نداشت؟
-نه! نه اون تحويل داد زمان برگردانش رو آخر كتاب.

ملت با تعجب به به هكتور نگاه مى كردند.
-تشكه كه كرد تو حلقت كو؟!
-قورتش دادم! من بگم؟ من ميگم! بريم كوچه ناكترن... اونجا حتما يه زمان برگردان فروشى پيدا ميشه.


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: ماجراهای کاشت مو
پیام زده شده در: ۱۵:۰۶ جمعه ۱۵ دی ۱۳۹۶
آرسينوس نه يك تار مو، بلكه دسته اى مو را گرفت و كند!

جيييييييييييييييييييييغ!

با جيغ و تكان ناگهانى بلاتريكس، كه حاصل از كنده شدن موهايش بود، آرسينوس به بيرون پرتاب شد. البته نه به تنهايى!... همراه با اشپاش سنگر گرفته در موهايش!

-نجات پيدا كردم! واى... سرورم! اگه بدونيد اون تو چه خبر بود... ارباب يه دنيايى بود. حتى اگه يه روز بهمون حمله شد، ميتونيم بريم اون تو و...
-سينوس...مو!
-واو...مو...ولى ارباب مو چيه؟ تنه درخت چنار بود. تازه اونجا...
-سينوس! مو!
-آها... مو!

گويا با چشم غره لرد، دو ناتى آرسينوس هم افتاده بود.
پس ابتدا خم شد و دو ناتى را برداشت. هرچه باشد اموال مردم امانت بودند دست او! سپس دسته موهاى درون دستش را تحويل لرد داد.
-بفرماييد سرورم. اينم مو. موى تازه و با ريشه!
‏-
‏-
-كمه! هنوز كمه...يكى بره و بازم مو بكنه برامون!


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.