هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: شما ترجمه ي کدام مترجم را مي پسنديد ؟
پیام زده شده در: ۱۹:۴۵ دوشنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۶
#1
يه ضرب المثل هست كه مي گه ترجمه مثل زنه .اگه قشنگ باشه وفادار نيست و بالعكس.خيلي ها از خانم اسلاميه ايراد مي گيرند كه بعضي از قسمت ها رو حذف مي كنه يا كلمه به كلمه ترجمه نمي كنه اما به نظر من خوب به زبان مادر بر مي گردونه تا وقتي كه به كل داستان لطمه اي وارد نشه .
ترجمه ي ورد ها به فارسي هم فكر خوبي بوده هم خيلي شجاعانه و علاوه بر اون وقت گير.مگه انگليسي زبانا از رولينگ مي خوان وردا رو به يه زبون ديگه اي بنويسه؟
اگرم مشكل دير اومدنه كه من فكر مي كنم خيلي بي انصافيه آدم هم ترجمه ي خوب بخواد و هم سريع! خيليامون نشستيم و يه طرفه نگاه مي كنيم !



Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۰:۵۴ جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵
#2
حقیقت - سنت مانگو - نقره - شانس - قانون - اشتباه - معجون - غبار - ممکن - اثر
معجون هر لحظه تيره تر مي شد . با وحشت به اطرافش نگاه كرد چيز ديگري نمانده بود كه اضافه نكرده باشد . در حقيقت به نظر مي رسيد تمام ذخيره سوسك هاي نقره ايش تمام شده و بايد مقدار ديگري بخرد .
كمي ديگر به پاتيل نزديك شد تا انگشتان سرمازده اش را گرم كند . در همين وقت صداي ديگري در راهرو پيچيد : كي داره اونجا ...
فيلچ با سر و صدا وارد دستشويي شد و به جاي دانش اموزان گناهكاري كه انتظار داشت تنها سال اولي رنگ پريده اي را ديد .
_ يكي ديگه از اون قانون شكناي كوچولو ... كاري مي كنم تا سال هفتم هوس معجون سازي شبانه به سرت نزنه !
دختر با وحشت كتاب غبار گرفته اي را از گوشه ي دخمه برداشت و پشت سرش پنهان كرد . فيلچ با سوضن ذاتي اش جلوتر امد .
_ اون چي بود ؟ كافيه بفهمم يكي از اون كتاباي ممنوعس تا ...
بعد صدايي حاكي از لذت در اورد .
دختر بچه به گريه افتاد : خواهش مي كنم اقاي فيلچ مادرم يه فشفشس و به خاطر اين دارن از پدرم جدا مي شن و من دو تا برادر كوچيكتر از خودم دارم كه يكيشونم مثل مادرم فشفس و اون يكيم فقط چهار سالشه ...
فيلچ سعي كرد او را كنار بزند تا به كتاب برسد : اينا چه ربطي به من داره ؟
: من دارم سعي مي كنم يه معجون درست كنم كه مادرم قدرت جادوييشو به دست بياره ...
:همچين معجوني وجود نداره ...
:باور كنيد وجود داره اقا ... فقط اثرش روي افراد مختلف متفاوته . مي دونيد كه اين معجونا چه طورين يه اشتباه كوچيك ممكنه... براي همين وزارتخونه ممنوع اعلامش كرده .
فيلچ ايستاد : و چقدر ديگه مونده تا كاملش كني ؟‌
: اكه شانس بيارم تا نيم ساعت ديگه همون رنگي مي شه كه مي خوام . فيلچ در حالي كه شعي مي كرد لحنش را پنهان كند زمزمه كرد : باشه پس من نيم ساعت ديگه بر مي گردم و تو يا معجونت نبايد هيچ كدوم اينجا باشيد .
نيم ساعت بعد فيلچ به دستشويي برگشت . دختر طبق قولش رفته بود . در حقيقت به نظر مي رسيد از شدت عجله مقداري از معجون را درون پاتيلي كه بخار بنفشي از درونش بلند مي شد فراموش كرده . فيلچ سر دوراهي بزرگي گير كرده بود . از طرفي نمي توانست در برابر خوردن معجوني كه فشفشه ها را شفا مي داد مقاومت كند و از طرف ديگر به نظر مشكوك مي رسيد كه ان دختر معجون را فراموش كرده باشد .به ماده ي درون پاتيل خيره شد ...
بنگ ... دختر در حالي كه كتاب غبار الود معجون هاي منفجر شونده را زير شنلش پنهان مي كرد با عجله به سالن عمومي اش برگشت . به نظر مي رسيد كه فيلچ تا چند ماه ديگر در سنت مانگو خواهد ماند و به احتمال زياد در برابر اصرار شفادهنده ها مقاومت خواهد كرد ... خب اين به هر حال راز او و خانواده اش بود و فيلچ هرگز رازي نمي شد اسرار خصوصي دانش اموزان را به كسي بگويد ...



تایید شد ، توی تاپیک کارگاه نمایش نامه نویسی می تونین بنویسین ! موفق باشین


ویرایش شده توسط بادراد ریشو در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۲۱ ۱۵:۲۶:۴۱






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.