سپر مدافع من شکل نداره فقط هر وقت در خطر باشم به طور ناخود آگاه شروع به کار میکنه و هر گونه خطری رو از من دور میکنه. این جادو یا نظر نیست. این حقیقت زندگیه منه. من به چشم خودم دیدم که چه جوری از جون من محافظت میشه. مثلا یک مورد رو برای شما ذکر میکنم. توی همین تهران سر یک چهار راه داشتم از وسط چهار راه رد میشدم که یه ماشین با سرعت به من نزدیک شد. تقریبا 4-5 متر با من فاصله داشت که از سمت راست یک دفعه یک کامیون با سرعت بالا اومد و زد به اون ماشین. من هر چی فکر میکنم میبینم توی واون ساعت شب فقط همون یه ماشین توی اون خیابون خلوت بود. کامیون هم به ندرت از اونجا رد میشه. ولی اگه کامیون نبود بدون شک من هم نبودم.
یا اینکه اگه کسی من رو اذیت کنه بدون کنترل من بلاهایی در همون روز به سرش میاد که دیگه حالو حوصله نداشته باشه سر به سر من بذاره(هر کسی حتی مادرم شامل این قضیه میشه)
هیچ قدرت جادویی ندارم.اما حس میکنم باید زنده بمونم. حس میکنم قراره من توی این دنیا یه کار مهم انجام بدم که اینجوری از من محافظت میشه. در ضمن من از لحظه تولد یک علامت شبیه تاج روی سمت چپ بدنم دارم که هنوزم هست. میتونم هرکسی خواست نشونش بدم. من در 8 ماهگی راه رفتم و در 11 ماهگی حرف زدن رو شروع کردم. حتی از 11 ماهگی خودم تصاویری هم به خاطر دارم.حالا نمیدونم شما به این نیرو میگین سپر مدافع یا نه. به نظر من که داره از من دفاع میکنه
بدتر از مرگ اینه که قدرت جادو از اون گرفته بشه و تمام اطرافیانش به هری بپیوندند. و اون تنها و بدون هیچ قدرتی به زندگی ادامه بده. و هری هم اون رو ببخشه. این برای آدم خودخواهی مثل ولدمورت از همه چیز بدتره. چون بزرگتر ها میبخشن و بخشیده شدن از طرف هری یعنی اینکه هری از اون بزرگتره و ولدمورت باید به این زندگی با خفت ادامه بده. اون حتی جرات خود کشی هم نداره. این نظر منه.