من قیافم به دیوونه ها میخوره که برم زن بگیرم؟
اونم جادوگر!زرشک!
زنایی که جادوگر نیستن همه دهن مردا رو سرویس کردن وای به اینکه جادوگرم باشند!

ولی خوب یکی از بهترین ها گرنجر هست و همچنین فلور دلاکور!

درود

جرج ویزلی


چرا؟
با حوصله+با دقت و با تمام وجودش مینوسه
ذهن خلاقی داره


سپاس

نام :چارلی ویزلی
پدر:آرتور ویزلی
خصوصیات:
عضو گروه گیریفیندور و مهاجم سر سخت کوییدیچ و بسی کنجکاو و مخترع!
با همکاری فرد و جرج موفق به طراحی یک بدنه جارو صد در صد استاتیک شدیم که به زودی به تولید انبوه میرسونیمش
در ضمن کسی اگر خواست قرص خون دماغ بخره پیام بده خودم بهش با تخفیف میدم هستم!
دیگه اینکه میگن خونم ناپاکه ولی از وزیر سحر و جادو ،جادوگر ترم!
در حال معرفی کلاه ضد اشباح با وزارت سحرو جادوییم!
ولدمورتم که سوسکه دیگه منتظرم یک دونه قرض خون دماغ بدم بهش قیافشو ببینم!=))
خب دیگه میخوای شما ملیمم بدم؟:دی.


تایید شد!

-الستور- مودی با چشمان خیس از -اشک- -شب- را به سر برد.

چگونه میتوانست در مراسم -خاکسپاری - شرکت کند.

او انجا بود و هیچ کاری نکرده بود.

او یک -جستجوگر- عالی بود ولی چطور میتوانست مرگ خوار شده باشد؟

او با -محفل- عهد بسته بود.وحال عهد خود را شکسته و به سوی ولدمورت رفته بود.

الستور نگاهی به -آسمان- تیره و مه آلود کرد.راهی نداشت چه او زیر طلسم فرمان باشد چه داوطلبانه به مرگ خواران پیوسته باشد باید با او -مبارزه کند یا مخفیانه او را بکشد!

یک پرتو سبزرنگ دوست او را میکشد.یکی از اعضای ویزلی ها را.

چرا باید چارلی به دست او بمیرد؟

-باران- شروع به بارش کرد و مه حاصل از زاد و ولد دیوانه ساز ها غلیظ تر شده بودند.

الستور با -خوردن- معجون مرکب پیچیده به شکل پتی گرو درآمد و با جارو به سمت خانه ی ریدل حرکت کرد و با چارلی در حیاط مواجه شد....


متن خوبی بود اما بعضی قسمتاش یکم نامفهوم بود و توی ارتباط برقرار کردن توی بعضی از جملات دقت لازمو نداشتی. شمارو تایید میکنم، وقتی وارد ایفای نقش شدین بیشتر تقویت میشین.
تایید شد!