((مطمِئنی همه چی رو برداشتی؟))((اره مطمئنم داداش کوچولو،بیا این تو))((ما که این تو جا نمیشیم.))((جا نمیشیم؟زیادی حرف میزنی.اگه دوست نداری نیا.))((نه نه نه،میام.))((باشه پس اون دهنتو ببند.بریم؟))((بریم.یه خرده میترسم.))((میترسی؟باورم نمیشه که پسر هری پاتر بترسه!البوس سورس پاتر...))((هیس!ساکت باش.انگار یکی اونجاست!))((چرند نگو!))((باور کن راست میگم!))((اره،من هم دیدم.این وقت شب کی میتونه بیرون باشه؟))((هیس!ساکت!داره میاد اینطرف.))((ای!پامو لگد نکن!))((ببخشید.))((وای!نگاه کن!اون پروفسور لانگ باتمه!))((این وقت شب اینجا چیکار میکنه؟))((شاید میره دستشویی!))((هر هر هر.خندیدم.))((ساکت باش!))رفت.اخش،بیا بریم.))
انها از کنار کتابخانه گذشتند و بالا رفتند.حدود پنج طبقه بالاتر از کتابخانه.
((مطمینی همین جاست؟))((اره،سمت چب.فکر کنم اینه.))((من که چیزی نمیبینم.))((خفه شو.اهان!پیداش کردم!همین جاست!))((واااای!خدای من!))
وسط اتاق اینه ای باشکوه و بی نظیر بود با قاب طلایی منبت کاری شده.البوس از زیر شنل بیرون امد.نزدیکتر رفت و اینه را لمس کرد بعد روبه رویش ایستاد.
((چی میبینی؟البوس چی میبینی؟))((وااااای!امکان نداره!))
البوس خودش را در اینه دید که داشت با اسکورپیوس مالفوی دوِِِئل میکرد.
((البوس چی میبینی؟باید به من بگی.))((اول توبگو.))
برادرش که خیلی دوست داشت بفهمد البوس چه میبیند،گفت:((خوب،من...دامبلدور رو میبینم.تو چی میبینی؟بهم بگو.))((دشمنم رو میبینم!اسکورپیوس رو!))((اسکورپیوس؟!))((اره،داریم باهم دوئل میکنیم.))((پس ارزوت اینه که باهاش دوئل کنی؟))((دوئل کنم و پیروز بشم.))((تو صدایی نشنیدی؟بیا بریم البوس.فکر کنم یکی داره میاد اینجا.
هر دو پریدند زیر شنل.در را باز کردند و بیرون رفتند.ناگهان سایه ای دیدند.انجا روی پله اسکورپیوس مالفوی ایستاده بود.انها لحظه ای ایستادند.اسکورپیوس راه افتاد و مستقیم به اتاقی رفت که اینه ی نفاق انگیز در ان بود.البوس گفت:((یعنی اون هم خبر داره؟))برادرش خندید و گفت:((شاید.احتمالا اون هم ارزوی دوئل با تو رو داه!))((مسخره بازی در نیار.بیا بریم.فردا در موردش حرف میزنیم.))((بریم.))
* الان تقریباً کل پست تو دیالوگ شده. در حالی که یه جاهایی باید یه سری چیز ها رو توصیف کنی، یه سری فضاسازی انجام بدی. مثل این:
نقل قول:البوس خودش را در اینه دید که داشت با اسکورپیوس مالفوی دوِِِئل میکرد.
هر چند این خیلی کمه و توصیف ها فضا سازی هات خیلی بیشتر و مفصل تر هم باید باشن.
* دیالوگ نویسی به این شکل اشتباهه. شیوه ی درست دیالوگ نویسی اینجوریه:
جیمز نگاهی به آینه انداخت و در گوش آلبوس گفت:
- چی میبینی؟البوس چی میبینی؟
* این نمایشنامه ربطی به عکس نداشت.
تأیید نشد.
Life is the art of drawing without an eraser