هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۳:۴۰:۰۲ چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۳
#1
نام: املیا فیتلوورت
سن: ۱۴
جنسیت: مونث...
گروه: هافلپاف
پاترونوس: گرگ
چوب دستی:چوب خار سیاه با هسته قلب اژدها تقریبا انعطاف پذیر ۲۲.۶۷ سانت
رده خونی: دو رگه
استعداد جادوگری: نگهبانی جانوران جادویی. گیاه شناسی. ساخت معجون
استعداد ماگل ای: نقاشی
علایق:.......
حیوان خوانگی: گربه کوکی
تایپ شخصیتی: intp
ظاهر: موهای کوتاه و حالت دار و چشم تقریبا قهوه ای... قد متوسط
......
کلا دختر ارومیه و اول فکر میکنه بعد تصمیم میگیره
شاید هم بگن بیش از حد ریلکسه
کتاب نوشتن رو دوست داره و بیشتر وقت ها ترجیح میده با شبح ها حرف بزنه.... دوست صمیمیش یه گیاهه که حرف میزنه...
کلا ادمی نیست که دردسر درست کنه اما اگه کسی از گروهش بد بگه یا اذیتش کنه...
••••••
همین

اینم از این



تایید شد.


ویرایش شده توسط Charlotte:))))) در تاریخ ۱۴۰۳/۱/۱۵ ۳:۵۵:۲۵
ویرایش شده توسط Charlotte:))))) در تاریخ ۱۴۰۳/۱/۱۵ ۳:۵۸:۰۹
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۳/۱/۱۵ ۱۰:۱۸:۴۷

lovendergirl:)


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۲۲:۵۶:۱۷ سه شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۳
#2
سلام... خب... تو قراره واسم یه گروه انتخاب کنی نه؟ من یه intp ام.. خودت یه جا رو انتخاب کن


lovendergirl:)


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۲:۴۲:۰۶ سه شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۳
#3
«واقعیت این است که هر آنکه تا به حال زیسته؛در میان فقدانها و دل شکستگیها زیسته
بله شادی هست اما هر انسانی دیر یا زود طعم غم را میچشد
درد کشیدن عجیب نیست دوستان ناامیدت میکنند کسی به تو خیانت میکند و همواره ممکن
است عزیزی را از دست بدهی
آغاز کردن داستانی زیر سایه ی غم و اندوه آزاردهنده است. اما باید به یاد داشت که در پس هر سختی

رد پایی از جادو پیداست»
<رد پایی از جادو پیداست.....خیلی.......خفنه...>
در حال نوشتن کتابی بودم.... کتابی که ایندگان بخوانند... و نویسنده اش جادوگری از هافلپاف باشد...
البته احتمالا کسی نمیخونه چون شایعات میگن هافلپاف جای احمق هاست.... به گربه هم اتاقی ام که با گلوله نخی بازی میکرد نگاه کردم

<احمقانست......هافلپاف گروهیه برای عدالت و وفاداری!>
صدای هم اتاقی هایم در امد «بخواب دیگه...نصف شب داد و بیداد میکنه....» و کلی غرغر دیگه دستم خورد به جارو ام و افتاد
<معذرت میخوام> و جاروم رو برداشتم
«دنیای واقعی مهم است... هیچوقت نباید از اینده ترسید میتوانی هزاران مایل را رانندگی کنی تا اینده رو مال خودت کنی اما یه وقت هایی اونی که تصمیم میگیره خودمون نیستیم بعضی وقت ها بقیه برامون تصمیم میگیرن.... شاید اسون نباشه اما ما باید اوضاع رو درست کنیم.... ولی در اخر همه چیز نشان از این دارد که زندگی با تمام درد و مشکلاتش نمیتواند روی جادو سرپوش بگذارد»
صفحه رو بستم و به بیرون نگاه کردم شب رنگ سیاهی به هوا بخشیده بود
بارون میبارید رعد و برق اسمان را روشن میکرد و شاخه های درخت تکان میخوردند
دست هایم را همراه با نت درون ذهنم تکان میدادم
<هیچ وقت نمیشه روی جادو سرپوش گذاشت>


:::::::::::::::::::::::::
من نمیتونستم رنگ کنم فقط بولد کردم
فقط... امیدوارم قبولش کنید



مشکلی نیست تو پستی که پاک کردی توضیح داده بودم که بولد هم قابل قبوله. داستان خوبی نوشتی که یه سری اشکالات ظاهری داره. از جمله این که ما فقط سه نقطه (...) داریم و نه چهارنقطه یا بیشتر. با ورود به ایفای نقش متوجه این اشکالات می‌شی و به راحتی می‌تونی رفعش کنی.

تایید شد.

مرحله بعد: گروهبندی


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۳/۱/۱۴ ۲۲:۴۶:۴۰

lovendergirl:)






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.