مسابقات جام آتش
🟢مأموریت قدرتطلبی | پیام امروز
پیام امروز
شماره ۱۳۲۴ | ویژهنامه جام آتش | گزارش دوم
«در سایهی مه: رقابت یا طراحی؟»
نویسنده: ریتا اسکیتر (با بازنویسی و تحقیقات ویژه توسط هیئت تحریریه پیام امروز)«برخی جادوها در سکوت عمل میکنند؛ آنقدر نرم و بیصدا که متوجه نمیشوی ذهن خودت کی دیگر از آن تو نبوده است.»— برگرفته از دفترچه شخصی یک کارآموز اخراجشده از وزارت سحر و جادو.
░مقدمه: صدایی در مهجام آتش، این بار به جای آتش، مه آورده. مهی غلیظ، فریبنده، و بیصدا. شاید دلیلش نه طلسمی باشد و نه تغییرات آبوهوایی در اطراف هاگوارتز و دورمشترانگ. شاید ریشه در کسی یا چیزی دارد که از مدتها قبل، از سایهها به درون رقابت نفوذ کرده است.
وقتی اولینبار نام "
سیبل تریلانی" در فهرست شرکتکنندگان جام آتش ثبت شد، عدهای خندیدند، عدهای نگران شدند و برخی... سکوت کردند. اما حالا که وارد هفتهی پایانی این تورنمنت شدهایم، همه به نوعی درگیر یک سؤال خاموش شدهاند:
چه بر سر سایر شرکتکنندگان آمده، و چرا رد پای تریلانی در تمام این رازها دیده میشود؟نه بهعنوان تنها نمایندهی ریونکلاو که هنوز تمام مراحل را بیوقفه پیش میبرد. نه حتی بهعنوان بانویی که میگویند بیش از آنچه دیده میشود، هست. بلکه بهعنوان دستانی ناپیدا که آرامآرام دارد شکل جام را عوض میکند.
░ بخش اول: آنها که باید باشند، کجا هستند؟از چهارده شرکتکنندهی اصلی، سه نفر در روزهای اخیر دچار ناپدیدیهای کوتاهمدت و غیرقابل توضیح شدهاند. آستریکس از گریفندور، مورگانا لی فای از ریونکلاو، و تام ریدل از هافلپاف.
منابعی که نخواستند نامشان فاش شود، گفتهاند:
- مورگانا رو دو بار پشت تالار تاریک دورمشترانگ دیدم، اما هر بار انگار بهجای اون، فقط رد لبخندی سرد و کوتاه بود.— شاهد عینی، دانشآموز سال ششم دورمشترانگ
- تام یه روز کامل غیبش زد. وقتی برگشت، انگار از خواب پریده بود. همهچی یادش رفته بود. حتی اینکه توی جام آتشه.— فلیسیتی ایستچرچ، همگروهی هافلپاف
در هر سه مورد، یک نکته مشترک بود:
آخرین کسی که با آنها دیده شد، تریلانی بود.
░ بخش دوم: هلگا، خدمه یا شرکتکننده؟اما داستان واقعی، آنجاست که حقیقت و طنز در هم میپیچند. اگر به نقل برخی اساتید باور کنیم، هلگا هافلپاف دیگر نه فقط یک شرکتکننده، بلکه یکی از کارکنان خدماتی مدرسه شده است!
در مشاهداتی پراکنده، از او چنین گزارش شده:
پوشیدن ملحفههایی که ادعا میکند "لباس رسمی جنهای خانگی" است؛ پاک کردن کف راهروها با دست، چون "هیچ برس جادویی مثل دست جن وفادار کار نمیکنه"؛ خوابیدن در زیرزمین، در کنار انبار سیبزمینیها؛ خطاب کردن سالازار اسلیترین با عنوان "ارباب بزرگ تاریکی" در حین دوئل.آیا این صرفاً تأثیر پیریست؟ یا همانطور که لوسیوس مالفوی در مصاحبهاش اشاره کرده،
"نوعی طلسم ناپیدا که حافظه را نشانه گرفته، اما با ظرافت و هوشمندی خاص؟"او ادامه میدهد:
«میدانم که تریلانی همیشه مشکوک بوده، اما حالا دارم به این فکر میکنم که نکند مشکوک بودن، بخشی از طرحش برای غیرقابلباور به نظر رسیدن است.»░ بخش سوم: یک شرکتکننده، چهار مسیردر حالی که بسیاری هنوز مشغول دوئل یا نوشتن فیلمنامهشان هستند،
تریلانی ظاهراً در همهجا حاضر است. شب گذشته، دوربینهای هالیویزارد، تصویری از او ثبت کردند که روی پشتبام مهمانخانهی جادویی لندن، در حال گفتگو با موجودی غبارآلود بود. همان شب، در سرسرای هاگوارتز، صداهایی ثبت شد که به وضوح صدای سیبل در حال زمزمهی وردهایی ناشناخته بودند.
از آنسو، در دورمشترانگ، دانشآموزان با صحنهای مواجه شدند که در آن، شبحی بلند و نقرهایرنگ، درست در همان لحظهای که هلگا هافلپاف مشغول پوستکندن سیبزمینی بود، در کنار او ظاهر شد. گفته میشود این شبح همان الگوی همیشگی سیبل در پیشبینیهایش است.
░ بخش چهارم: پروندههای مشکوک دیگر░ مورد اول: لوسیوس مالفوی و کابوس شبانهدر شب پنجم رقابتها، لوسیوس به بهانهی سردرد از مسابقات فاصله گرفت. اما چند ساعت بعد، در حالت خلسه و با چشمانی سفید و بیحرکت، در راهروهای دورمشترانگ دیده شد. او مدام زمزمه میکرد:
- شمعی که خودش را نمیسوزاند... چشم ندارد، اما میبیند...
او پس از بازگشت، گفت:
- احساس میکنم کسی درونم را نگاه کرده، اما نه با چشم. با چیزی تاریکتر.
░ مورد دوم: آستریکس و چمدانهای گمشدهظاهراً همهی وسایل آستریکس، از جمله چوبدستیاش، به طور موقت ناپدید شد. وقتی دوباره پیدا شدند، وسایل پر از پرهای کلاغ، شمعهای سیاه، و خردهکاغذهایی با نوشتههایی به زبان باستان بودند.
پرسش اینجاست؛
چه کسی میتواند در چشمبرهمزدنی اینها را به وسایل آستریکس اضافه کند؟ پاسخ برخی منابع آگاه:
کسی که "در زمان، سُر میخورد".░ بخش پنجم: پیشگویی آخرشب گذشته، روی دیوار غربی برج شمالی دورمشترانگ، نوشتهای با جوهر ناپیدا ظاهر شد که فقط زیر نور نقرهای ماه، قابل خواندن است:
«آنکه نه از اینجاست، نه از آنجا، جام را خواهد بلعید. او که سایهاش قبل از خودش حرکت میکند. او که آتش را میخواباند.»دانشآموزان، بهخصوص سالپایینیها، از شنیدن این جملات دچار ترس شدهاند. برخی میگویند اینها چیزی جز پرتوپلا نیست. برخی دیگر معتقدند این نوشته، به سیبل تریلانی اشاره دارد.
░ گفتوگوی اختصاصی: ریتا اسکیتر با پروفسور اسنیپاسکیتر:
- پروفسور، نظر شما درباره این همه اتفاقات عجیب و حضور پررنگ خانم تریلانی چیست؟
اسنیپ:
- (مکث طولانی) شما دارید از من میخواهید روی شعلهای بنزین بریزم؟
اسکیتر:
- ما فقط بهدنبال حقیقت هستیم.
اسنیپ:
- حقیقت این است که بعضی چیزها باید در تاریکی بمانند. اگر سیبل تریلانی دارد از رقابتها بهدرستی عبور میکند، شاید تنها به این دلیل است که از مسیرهایی استفاده میکند که ما نمیدانیم چگونه باز میشوند. یا شاید، خودش آن مسیرها را میسازد.
░ نتیجهگیری: آتش یا آینه؟رقابت هنوز تمام نشده. اما اگر از بیرون به آن نگاه کنیم، دیگر شبیه رقابت بهنظر نمیرسد. شبیه نمایشیست که فقط یک کارگردان دارد، و باقی بازیگران، گاه میدانند و گاه نمیدانند دارند به کجا کشیده میشوند.
او که مه را با خودش میآورد، در هر سکانس هست، اما هرگز دیده نمیشود. نام او تکراریست، اما معنایش هر روز تغییر میکند.
سیبل تریلانی! پیشگو؟
جادوگر سیاه؟
یا صرفاً...
آنکه آینه را برمیدارد تا دیگران چهرهی خودشان را ببینند؟