تمبر آخرين چهره زنده ي بلاتريكس منتشر شدسالها پيش در چنين روزي بود كه، هري نيلي، با دستان خالي، اسمشوببر را تركوند و رفت بقالي زوپس را راه انداخت.
در همين روز بود كه مالي ويزلي، همسر آرتور ويزلي، مادر بيل و چارلي و پرسي و جرج و فرد و رون و جيني و مادربزرگ جيمز و آسپ و لي لي و هوگو و رز و مادر زن هري و مادرشوهر هرميون و فلور و عروس عمه موريل و خواهر فابيان و اينا! بلاتريكس را منفجر كرد.
تنها خاطره ي مصوري كه از اين واقعه در دست است، در همان روز، توسط دوربين كالين كه بعد از مرگ كالين هويجور براي خودش ميپلكيد تهيه شده.
و امروز به مناسبت رونمايي از
تمبري كه با همان عكس و توسط تايبريوس مك لاگن ساخته شده، گفتگويي رو ترتيب داديم با خاطره ساز اين حماسه.
ما از مام بزرگ محفل، مالي ويزلي دعوت به عمل آورديم تا برامون از اون خاطره ي ماندگار صحبت كنه.
مجري حرفه ايي برنامه، با حركت گولاخ دستش اشاره ايي ميكنه و ناگهان در ميان دايره ايي نوراني، مالي ويزلي رو روي صفحه ي تلويزيون ميبينيم؛ مالي درحالي كه ملاقه اشو در دستش ميپيچونه، با سرخي فراوان به دوربين لبخند ميزنه.
مجري: خب خانم ويزلي، مطمئنا هيچ چيزي با اين برابري نميكنه كه اين شما بودين كه بلاتريكس سياه رو از ميون برداشتين!
مالي:
مجري: هوووم! ما از شما دعوت كرديم ضمن اينكه پاي اين تمبر رو امضا ميكنين، از احساس خودتون در اون لحظه برامون صحبت كنيد.
مالي يه ابروشو بالا ميندازه و درحالي كه پيشبندشو مچاله ميكنه، در چشماش يه حالت خاصي ديده ميشه و رنگي قديمي به خودش ميگيره و درحالي كه همچون يك قدح انديشه در تلويزيون ميبينيم، وارد افكار مالي ويزلي ميشيم و در لحظه با لنگه جوراب آرتور مواجهه ميشيم كه چرك شده به گوشه ايي افتاده.
لنگه جوراب:
مجري: چيزه بهتره كه از قدح بيايم بيرون و از زبون خودش بشنويم!! مالي عزيز...
مالي: بله...اممم، اون روز روز خيلي بدي بود، من جرج رو از دست داده بودم و تموم وجودم در حسرت نبودنش ميسوخت.
روح فرد كه در استوديوي برنامه حضور داره به حرف مياد:
: «مامان من مرده بودم، نه جرج...فكر كرديم با نبودن يه گوش جرج ديگه تشخيص ميدي.»
مالي: فرد!؟!؟! اوهوم...من خيلي ناراحت بودم، وقتي اون زن مو وزوزي درحالي كه داشت آدامس ميجويد با جيني من مينجگيد، بهش گفتم بره به جهنم و با آوادا زدمش!
مجري كه به هيجان اومده، گلدوني رو كه جلوش قرار داده خورد ميكنه.
مجري: ممنون مالي عزيز..ما به تو افتخار ميكنيم؛ خب سفيدان و سفيد دوستان عزيز...در پايان برنامه، ازتون دعوت ميكنيم تمبري كه توسط مك عزيز و مالي عزيزتر ساخته شده رو نگاه كنيد:
ما هم تا برنامه ي بعد، براي همگي شما روشنايي بيشتري آرزو ميكنيم