نام . مروپ
نام خانوادگی. گانت
سن. تقریبا 17 سا ل گروه:اسلايترين
محل زندگی. خانه ای قدیمی در نزدیکی دهکده لیتل هانگلتون
توانایی های اختصاصی. مارزبان بودن
توضیحات. من وارث خون اصیل سالازار اسلایترین بودم وبا پدر وبرادرم در خانه ای مخروبه زندگی می کردم هنگامی که16 ساله بودم بزرگترین اتفاق زندگی ام رخ داد یک روز که از پنجره بیرون را تماشا می کردم چشمم
به مشنگ جوان و خوش قیافه ای افتاد که سوار بر اسب ازآن جا رد میشد و به شدت عاشق او شدم بالاخره نقشه
کشیدم و درشرایطی که پدر وبرادرم در آزکابان بودند معجون عشق را درست کردم و یک روز که هوا گرم بود
آن را به تام ریدل که سوار بر اسب از آنجا رد میشد دادم به این ترتیب او به من دل بست واز نامزدش جدا شد
ما مدتی با هم زندگی کردیم وبعد از گذشت 6 ماه من حامله شدم درآن زمان بود که متوجه شدم دیگر تحمل این
وضع را ندارم ونباید از معجون عشق استفاده کنم فکر میکردم تام در این مدت عاشق من شده است واگر نه...
به خاطر بچه می ماند ... اما فرضیات من اشتباه ازآب درآمد و به محض آنکه تاثیر معجون عشق متوقف شد
تام مرا ترک کرد ...من از فرط ناامیدی توانایی های جادویی ام رااز دست دادم ومجبور شدم برای تهیه پول
تنها وارزشمندترین مایملک ام یعنی قاب آویزی که از میراث گنجینه خانوادگی پدرم مارولو در اختیار داشتم
را باقیمت 10 گالیون بفروشم بعد از آن به نوانخانه ای رفتم پسرم را به دنیا آوردم وبه خاطر سختی هایی
که در زندگی متحمل شده بودم از دنیا رفتم
تایید شد!(سعی کن پارگراف بندیت رو درست کنی )