ایگور و دالاهوف بالاخره توانسته بودند از لرد اجازه بگیرند تا به سالن ورزشی بروند و مسابقه کوییدیچ محلی ببینند!بازی بین تیم دیاگون و هاگزمید بود..7 بازیکن با لباس های زرد و مشکی وارد ورزشگاه شدند..ناگهان طرف راست ورزشگاه منفجر شد..همه با صدای بلند تشویق میکردند و هورا میکشیدند.
از طرف دیگر ورزشگاه افرادی با لباس تمام سیاه وارد شدند و اینبار طرف چپ ورزشگاه با صدایی بلند شروع به تشویق آنها کردند!
اینبار داور وارد ورزشگاه شد و همه تماشاگران یک صدا آهی کشیدند
!
گزارشگر با وردی صدایش را بلند کرد و گفت:
-اولا اصلا فکر نکنید که این تکلیف هاگوارتز است..اصلا فکر نکنید
!دوما،دو تیم دیاگون و هاگزمید اینجا حاضر هستند و بله!بازی دو تیم شروع شد!
ایگور و دالاهوف با خوشحال شروع به خوردن پاپکرن کردند و میخندیدند..
-آنتونین،اون دو تا دختر جلو رو میبینی؟
!خیلی مناسب هستند!
دالاهوف خندید و ایگور رو به دیدن ادامه بازی دعوت کرد!
-بله،مهاجم دیاگون کوافل را در دست دارد،میپیچه به طرف چپ!از بین تماشاگران رد میشه و سووووت!داور بازی را متوقف کرده است!مثل اینکه بازیکن دیاگون از محدوده رد شده و باید کوافل را در اختیار تیم مقابل قرار دهد!خب مهاجم هاگزمید توپ را در دست دارد..بله جلو میرود..حالا از دروازبان هم عبور کرده حالا با کوافل از دروازه عبور میکند!داور گل را قبول نکرده است!تماشاگران تیم هاگزمید با خشم بلند شده اند و اعتراض میکنند!بله!نباید کوافل در دست مهاجم باشه و گل بشه!خطا است!
تماشاگران با هیجان بازی را نگاه میکردند و هر از گاهی تشویق میکردند و یا آه میکشیدند!
-بله حالا هر سه مهاجم تیم دیاگون در محوطه ضربه قرار دارند!ولی باز داور سووت زد..یکی دیگر از قوانین رعایت نشده بود!تیم دیاگون تقاضای وقت استراحت کرده است!
10 دقیقه بعد!مهلت تمام شده است و حالا بازیکنان دیاگون وارد زمین میشوند..در این فرصت کوتاه من خدمتتون بگم که تیم دیاگون 30 و هاگزمید 900 (!)است!الان 30 ثانیه گذشته و هنوز هاگزمید ها وارد زمین نشده اند..بله بالاخره وارد میشوند ولی داور سوت میزند و بازی را تمام میکند!آنها باید زودتر می آمدند.پس بازی 180 به 0 به نفع دیاگون تمام شد!
تماشاگران دیاگون با صدای بلند تشویق میکردند،آنها چنین نتیجه ای را باور نمیکردند..در عوض تماشاگران هاگزمید غمگین در حال ترک ورزشگاه بودند!
**1000 کلیومتر آن طرف تر،در پرایوت درایو،هری پاتر از خواب پرید..زخمش میسوخت و اشک در چشمانش جمع شده بود..او باید قضیه خوابش را برای دوستانش تعریف میکرد.**
-----------------------
*تیکه آخر در راستای هری پاتری بودن و گرفت امتیاز بالا تر بود
!