دوربین بر روی دامبلدور زوم میکند:
دامبلدور کلاهی مانند کلاه های جشن تولد بر سر گذاشته، ریش بلندش را کوتاه و اصطلاحا دلپیروئی کرده، کفش هایی از نوع عمو نوروز بر پا کرده، عینکی دودی بر چشم گذاشته و لبخندی مسحور کننده بر لب نشانده
مجری خطاب به دامبلدور: آقای دامبلدور لطفا بفرمایید.
دامبلدور: اوهوم اوهوم ... بله داشتم میگفتم ... جناب آقای تام من از شما تعجب میکنم. من به شما علاقه مندم. ولی شما مطالبی گفتید که من تعجب کردم!
سپس دامبلدور دست در شنلش میکنه و عکسی درمیاره و به لرد ولدمورت نشان میده.
دامبلدور: جناب ولدمورت من خیلی به شما علاقه مندم ولی شما این عکس رو میشناسید؟
لرد ولدمورت با طمانینه خاصی سکوت میکنه و با لبخند دامبلدور را نظاره میکنه.
دامبلدور: مثل اینکه جناب ولدمورت فراموشی دارن و یادشون نمیاد. پس من خودم میگم این خانم کیه. بگم؟ بگم؟
مجری:بفرمایید بگید.
دامبلدور: نه بگم؟
مجری: بگو
دامبلدور: میگما!
مجری: بگو
دامبلدور: نذار بگم
مجری: د بگو دیگه
دامبلدور: این عکس کسی نیست جز ...
در این لحظه آهنگ کارتون میتی کمان پخش میشه:
دیریم دیریم دیریم ... دیریریم دیریریم دیریم ... ریم ریم ...
دامبلدور: مادر آقای ولدمورت!
مجری: خب؟
دامبلدور: خب نداره. شما در این عکس میبینید که مادر آقای ولدمورت بشکل مشنگ ها لباس پوشیده ن. من لازمه افشا کنم مادر ایشون با یک مشنگ که هیچ استعداد جادوگری نداشت ازدواج کردن و تازه جالب اینجاست که مادر ایشون حتی این مشنگ را با معجون عشق جذب خود کردن.
ملت مرگخوار و محفلی که پشت صحنه نشستند و از این قضیه خبر نداشتن، جمیعا:
دامبلدور:
آنی مونی برای اینکه قضیه رو بپیچونه با صدای بلند میگه: شادی روح مادر ولدمورت، جمییییییییعا صلوات ...
مجری بعد از اینکه لباشو الکی تکون میده و میخواد بگه داره صلوات میفرسته رو به لرد ولدمورت میکنه و میگه: نوبت شماست آقای ولدمورت بفرمایید.
لرد ولدمورت: میشه بگید چقد وقت دارم؟
مجری: تا الان شما هیچی حرف نزدید! و آقای دامبلدور 15 دقیقه و 46 ثانیه صحبت کردن. شما دقیقا 45 دقیقه وقت دارید.
لرد ولدمورت: بله ممنون. من در جواب آقای دامبلدور فقط میخوام یه عکس رو به شما و بینندگان و حضار عزیز نشون بدم.
سپس لرد رو به دامبلدور میکنه و میگه: بگم؟ بگم؟
سارا از پشت صحنه فریاد میزنه: برو بابا، از قدیم گفتن تقلید کار ...
لرد ولدمورت ادامه میده: بگم؟
دامبلدور با طیب خاطر و بسیار ریلکس در جواب میگه: خواهش میکنم بفرمایید.
لرد ولدمورت بشگن میزنه و یه عکس در دستاش ظاهر میشه. سپس عکس رو به دامبلدور نشون میده و خنده ای شیطانی میکنه
لرد ولدمورت: آقای دامبلدور ایشونو میشناسید؟
دامبلدور در حالی که لباشو به شدت میجوه، فقط عکس رو نگاه میکنه
لرد ولدمورت: فکر میکنم جناب دامبلدور در اثر کهولت سن آلزایمر گرفته ن و خاطره شون نمیاد ولی من برای تجدید خاطره باید خدمتتون عرض کنم ایشون گریندلوالد هستند و رابطه هایی از جمله رابطه عاطفی، روحی و ...
در همین حین مجری که دوزاریش افتاده سریع به میان حرف لرد ولدمورت میپره و میگه: جناب ولدمورت لطفا از اشخاص غایب حرف نزنید وگرنه حق دفاع برای آنها محفوظه. بهتره مناظره رو که منحرف شده دوباره به خط اصلی خودش برگردونیم. تا اونجاییکه یادمه درباره کودکی لرد ولدمورت صحبت کردیم، حالا باید درباره اولین ملاقات آقایون دامبلدور و ولدمورت صحبت و مناظره کنید ...