حال ما خوبه آبر!
بررسی
پست شماره 9 بارگاه ملکوتی، آبر دامبل:
نقل قول:
میزارمش رو میز یه زنگولم داره هرجا برینم باهاتون میاد خیلیم وفاداره.
ما بهش خندیدیم...ولی می ذارم درسته. بذار، بذارین... همشون از گذاشتن میان و با ذ نوشته می شن. تو پست قبلی هم گفته بودم.
پست طولانیه. قبلیا هم طولانی بودن. معنیش اینه که شما خیلی به سوژه توجه می کنین. احساس اجبار می کنین داستان رو پیش ببرین و همین باعث می شه پست طولانی بشه.وقتی لازمه، طولانی بنویسین. ولی وقتی قرار نیست مورد خاصی توضیح داده بشه یا سوژه به جای خاصی برسه، بهتره کوتاه تر باشه.
نقل قول:
چه کسی میتوانست در پشت در باشد؟
یکنفر با ریش و موی تقریبا بلند و با یک گله بز وارد بارگاه شد.مرلین شنلش را بالا زد و بر روی صندلی پیامبری خود نشست،دست هایش را زیر چونه هایش گذاشت و با بی حوصلگی روبه فرد ناشناس کرد.
این جا خانه ریدل هاست. محل زندگی مرگخواراس. هر کسی نمی تونه واردش بشه. اگه قرار باشه شخصی بجز مرگخوارا وارد بشه باید درمورد این ورود توضیح بده. لازم نیست حتما دلیل منطقی داشته باشه. می تونه طنز باشه، می تونه مسخره باشه، ولی باید یه اشاره ای کنه که می دونه که اصولا نباید این جا باشه.
نقل قول:
_تو که خودت یک گله از بز ها داری برای چی می خوای؟
علامت ها رو بذارین. آخر بعضی از جمله ها علامت ندارن. این یکی هم وسطش علامت نداره. علامت گذاری برای من زیاد مهم نیست، مگه این که روی ظاهر پست یا لحن جمله ها تاثیر بذاره. که این جا گذاشته.
نقل قول:
_ اینا کمن، میخام هاگزمید رو به خاک و خون بکشم.
این جاش خیلی خوب بود. این که آبرفورث اینقدر به قدرت بزها ایمان داره! ساده و خشن. همین بامزه اش کرده.
نقل قول:
عصای مرلین که جای آبدارچی هم کار میکرد مرلین به او دستور داد تا دو تا نوشیدنی کره ای برای آنها بیاورد.
جمله ها رو به هم وصل نکنین. جدا بنویسین. چون وقتی وصلشون می کنین، مفهومشونو گم می کنین و جمله اشتباه می شه. اینم الان اشتباه شده. یا باید اینجوری می شد:
مرلین به عصایش که جای آبدارچی هم کار میکرد دستور داد تا دو تا نوشیدنی کره ای برای آنها بیاورد. یا اینجوری:
عصای مرلین جای آبدارچی هم کار میکرد. مرلین به او دستور داد تا دو تا نوشیدنی کره ای برای آنها بیاورد.اگه بتونین درست وصل کنین، حالت اول بهتره. اگه نتونین دومی هم درسته، ولی به قشنگی اولی نیست.
نقل قول:
مدتی بعد بارگاه مرلین سر تا سر پر از بز شده بود و تپه ای از بز ها روی مرلین بودند و داشتند مرلین را می خوردند، ناگهان از میان بز ها آبرفورث روی لشکری از بز ها ایستاده بود درست مثل یک فرمانده.
ایستادن آبرفورث روی تپه ای از بز خیلی خوب بود.
ولی جمله بندی هاتون اونقدر اشکال دارن که از مفهوم جمله ها جلو می زنن. خواننده درگیر جمله های اشتباه می شه.
"ناگهان از میان بز ها آبرفورث روی لشکری از بزها ایستاده بود"...این جمله اشتباهه. صحنه قشنگه، ولی خوب توصیف نشده.
نقل قول:
مرلین که روی زمین افتاده بود و نمیتوانست بلند شود زمزمه با صدایی آرام چیزی میگفت.
خودتون جمله رو که بخونین متوجه می شین ایراد داره. "زمزمه" اون وسط اضافه اس. یا می شد به جای "آرام" از " زمزمه وار" استفاده کرد. یا کلا بگین "زمزمه می کرد".
نقل قول:
و ارتش بز ها از در دیوار ها و پنجره ها به بیرون به دنبال آبرفورث به سمت هاگزمید حمله ور شدند،تمام بارگاه نابود شده بود و مرلین با کله ای تاس و بدو ن ریش تف مالین شده با گاز بز ها و شنلی پاره بر روی زمین افتاده بود حتی بز ها عصای مرلین هم رحم نکردند و قسمتی از عصا را خورده بودند و جای گاز هایشان روی عصا مانده بود.
مرلین که روی زمین افتاده بود و نمیتوانست بلند شود زمزمه با صدایی آرام چیزی میگفت.
_کمک،کمک،کمک کن.
و منتظر کمک کسی بود. از طرفی دیگر آبرفورث هم به هاگزمیده حمله کرده بود.
می رسیم به سوژه.
در مورد سوژه دو سه مورد وجود داره.
یکیش اینه که این جا سوژه اصلی اینه که مرلین حواسش پرته. پیر شده. آرزو ها رو درست برآورده نمی کنه. ولی این جا دقیقا اتفاقی که آبرفورث می خواست، افتاده.
می تونیم خراب شدن بارگاه رو "خرابکاری مرلین" در نظر بگیریم و از این اشکال صرفنظر کنیم.
بارگاه مرلین می تونه خراب بشه. ولی وقتی سوژه اصلی اینه که ملت به مرلین مراجعه می کنن، نمی تونیم آسیبی در این حد به مکان سوژه بزنیم.
اگه بزنیم چی می شه؟
سوژه منحرف می شه! مگه این که یکی بیاد بنویسه که مرلین عصاشو تکون داد و بارگاه دوباره درست شد.
اینجور وقتا خودمون باید چیزی رو که خراب کردیم تعمیر کنیم. یعنی هیچ اشکالی نداره که بزا بزنن بارگاه رو با خاک یکسان کنن...ولی آخرش خودمون باید تعمیرش کنیم که نفر بعدی اشتباهی درگیر این قضیه نشه.
ولی اشکال اصلی پست به نظر من آخرشه. آخر پست درباره حمله آبرفورث به هاگزمید گفته شده. چیزی که اصلا به این سوژه مربوط نیست و نباید ادامه داده بشه.
اینم دقیقا مثل همون خراب کردن بارگاه، می شه نوشت...ولی آخرش باید سوژه رو برگردونیم سر جاش. چون وقتی به این شکل تموم می شه، برای نفر بعدی سخته که این اتفاق رو کلا ندیده بگیره و بگه فلانی رفت سراغ مرلین(که اگه بره هم باز مجبوره درباره بارگاهی که خراب شده بنویسه).
برای همین، توی سوژه ها خودتونو خیلی محدود نکنین. آزادین. ولی وقتی چیزی رو تغییر می دین، سعی کنین قبل از ترک تاپیک، اصلاحش کنین؛ مگه این که اون تغییر برای سوژه خوب باشه. سوژه فرعی باشه. به درد بخوره، یا مثلا سوژه اصلی دیگه کشش ادامه دادن نداشته باشه. برای تشخیص اینا احتیاج به کمی تجربه دارین.
روی دو مورد باید کار کنین. اول جمله بندیه. علامت ها رو درست بذارین. منظورم علامت های اساسی و ابتداییه.
جمله ها رو بعد از نوشتن دوباره بخونین. مطمئن بشین که معنی دارن. صحنه های توی ذهن شما هر چقدر هم که جالب و مهیج باشن، وقتی اشتباه نوشته بشن، تاثیرشونو از دست می دن. برای شروع از جمله های پیچیده و طولانی فاصله بگیرین. ساده تر و با جمله های کوتاه تر بنویسین. کم کم عادت می کنین و می تونین جمله ها و توصیف های طولانی رو هم درست بنویسین.
دوم سوژه اس. که اینم خیلی مهمه. شما فعلا تجربه زیادی ندارین. برای همین دست به تغییرات اساسی و بزرگ نزنین. به موقعیت توجه کنین و درباره اون بنویسین. مثلا این جا همین که آبرفورث بیاد و آرزو کنه کافی بود. حتی لازم نبود سوژه شو تموم کنین. تاپیک تک پستی نیست. می تونستین بنویسین آبرفورث اومد و آرزوی یه لشکر بز کرد و بقیه شو می ذاشتین به عهده نفر بعد. اینجوری هم پست کوتاه تر می شد و هم پایانش برای نفر بعدی جذاب تر بود.
به جاش می شد روی قسمت هایی که جای کار دارن تمرکز کرد. مثلا قسمتی که عصا نوشیدنی میاره می تونست خنده دار باشه. ولی ساده نوشته شده.
در مورد شخصیت آبرفورث خوب می نویسین. طنزش قشنگه. برای شخصیت های دیگه هم می تونین طنز خوبی بنویسین. مثلا آبدارچی بودن عصا هم جالب بود.
بزغاله بمونه...شما برین!