نمرات جلسه اول ماگل شناسیقبل از تصحیح تکالیف و وارد کردن نمره، یه نکته هست که باید توجه کنید...تمرکز ما و این کلاس و کلا هاگوارتز بر روی رول نویسی و آموزش رول نویسی هست...در تکلیفی که داده شد هم صراحتا گفته شده بود که "یک رول بنویسید" و لذا هرچند که خلاقیت جای خودش رو داره، ولی برای این تکلیف مثلا من نمیخواستم چیزی مثل معرفی شخصیت بنویسید...بلکه منتظر یک رول، یک داستان بودم که عموما انجام ندادین...پس کمی از کسری نمره بابت این امر هست...نکتهی دیگر هم اینکه لازم نیست حتما رول شما در کلاس ماگل شناسی باشه یا ادامه تدریس من باشه و از لحظات مکان و زمان رخ دادن واقیع در رول آزاد هستین...امیدوارم در تکالیف بعدی دقت کنید که حتما رول بنویسید..
لاوندر براوننقل قول:
تصمیم گرفته بود غیر مستقیمانه خوش را به صورتی غیر مستقیم معرفی کند که غیر مستقیم در غیرمستقیم بشود و حاصل نهایی برابر شود با مستقیم. درست مثل ریاضی که منفی در منفی برابر است با مثبت. این فلسفه ی سنگین می توانست دهان استاد مرگخوار را از حلق گره بزند.
به سرعت کاغذ پوستی و قلم پرش را به سالن گریفیندور برد.قلمش را به دست گرفت و شروع به نوشتن کرد
خب خب خب...اینجا چی میبینم؟ یه تازوه وارد باهوش...که میخواد به صورت خلاقانه تکلیفش رو انجام بده و البته ماست مالی کنه
...اما نمیدونه استاد این درس خودش سلطان این کارها بوده توی هاگوارتز!
ببین لاوندر...عالی بود...من این قسمت رو دوست داشتم...چون خودمم از این کارها میکردم وقتی اولین سال هاگم بود..ولی باید این رو بدونی...امتیاز آوری و نمره گرفتن برای گروه در هاگ اولویت دومه...اولویت اول یادگیری رول نوشتن هست...
همونطور که توی توضیحات قبل از تصحیح تکالیف این بالا گفتم، من نمیخواستم که بیایی و معرفی شخصیت کنی...میخواستم بیایی و رول بنویسی..و توی یک داستان سعی کنی که ویژگی های شخصیتت رو بروز بدی تا من بعدا بتونم در حین تصحیح بگم که چطوری این کار رو بهتر کنی...برای همین من الان نمیتونم زیاد کمکت کنم با اینجور توصیف کردن پیشینهات!
نقل قول:
چیزی که ازش متنفرم اون دختره ی مو وزوزی خودنماست که هی خودش رو به رون می چسبونه.هرماینی رو میگم.
شاید این مهمترین داستان زندگی لاوندر باشه...که ما میدونیم البته...خب...پس لاوندر یه دختر نوجوان بود که شیطون بود و عاشق بود و این ها...خب...میتونی با همین ویژگی شخصیتت بسیار داستان درست کنی...میتونی کلی ویژگی های دیگه که منطبق باشه بر این ویژگی اصلی برای خودت در نظر بگیری...خلاصه لاوندر...خیلی جا داری برای پیشرفت و بازپرورندن شخصیتت!
نمره: 14
الکساندرا ایوانوانقل قول:
استاد لسترنج! او به هیچ وجه با کمالات نبود، متاسفم! به بزرگی خود ببخش.
جدا؟
نقل قول:
دهانی گشاد، صورتی کشیده، چشمان شیطان و موهای قهوای روشن. در کل اصلا دختری نبود که به چشم کسی قشنگ بیاید!
خب من نظر دیگه ای دارم!
شروع رولت خیلی خوب بود الکساندرا...ایده شروع با تولدت خوب اصلا...دیالوگها بد نبودن....بهتر از این هم میشد باشه یعنی دیالوگ ها...روند خوبی رو داشتی طی میکردی....تا اینکه:
نقل قول:
دهانی گشاد، صورتی کشیده، چشمان شیطان و موهای قهوای روشن. در کل اصلا دختری نبود که به چشم کسی قشنگ بیاید!
بهتر بود نمیگفتی الکساندرا اینطوری یا اونطوری...بلکه بهمون نشون میدادی...مثلا یه روز از هاگوارتز رو تعریف میکردی که یکهو عصبی میشه...نه اینکه مستقیما بگی فلانی یکهو پاچه میگرفت!
در کل....از نظر شخصیت خیلی خوب پیش رفتی و خیلی هم شخصیتت پتانسل داره....به پرورشش ادامه بده!
اما یک نکته در مورد رول..راوی بسیار در طول رول دخالت میکرد...و این خوب نیست معمولا...توی این رول هم اینطور بود..غیر از همون قسمت "استاد لسترنج او به هیچ وجه..." بقیه قسمت هایی که راوی دخالت میکرد اضافه بود...و قسمت های داخل پرانتز هم همچنین و بهتر بود نباشه...دقت کن به این امر!
نمره:18
جرمی استرتنخب جرمی..همونطور که گفتم من ازتون رول خواستم...و این رو نمیتونم به عنوان رول قبول کنم...تو برای من معرفی شخصیت نوشتی...دقت کن که تکالیف بعدیت رو حتما در غالب رول بنویسی!
در مورد ویژگی های شخصیتت...ببین جانورنما بودن ویژگی خوبی هست که میشه بسیار ازش استفاده کرد و خیلی ها دنبال اینکه شخصیتشون جانورنما باشه میرن...فقط اینو یادت باشه...استفاده از هر پتانسلی در شخصیت اندازه داره...نباید طوری باشه که دیگه لوس بشه و دم به دقیقه تغییر قیافه بده جرمی و پرواز کنه...
امیدوارم هفته دیگه ازت یه رول ببینم!
نمره:10
آرتمیسیا لافکینآرتمیسیا....قبل از هر چیزی...بعد از تموم شدن دیالوگ ها، برای زیبایی ظاهری پست و بهتر خونده شدن، یه اینتر دیگه هم بزن!
خب...خوب بود...تقریبا همون چزی بود که میخواستم...روایت از اول شخص ایدهی بدی نبود واقعا...بهتر از این هم میشد که باشه...ولی خب توی این رول متوجه شدیم که این شخصیت چه پیشینه ای داره...و این کافی و خوبه!
قدیمی و تاریخی بودن شخصیت ایده ای هست که قبلا هم انجام شده و نمونه های خوبی هم از این نوع شخصیت پردازی داریم...مطمئنم با کمی تلاش و نوشتن بیشتر، بهتر از اینها هم میتونی باشی!
نمره:17
آیلین پرینسقبل از هر چیز....دیالوگهای پشت سر هم نیاز به دوتا اینتر نداره...پست رو الکی طولانی نکن!
ببین آیلین...ما توی کتابها شخصیتت رو داشتیم...میدونیم طرف کیه...ازش نمیدونم زیاد...ولی میدونیم طرف کیه...و تو باید با توجه به این داستان بیایی و بقیه خصوصیت ها رو بسازی برای این شخصیت...مادر ایلین جادوگر سفید و محفلی بود؟ خوبه...به این خاطر آیلین خشنه؟هوم...منطقیه...خب!
بقیه رول چی؟ یکی دو جا خندهدار بود، لکن ادامه اش و پایانش عجیب بود و نامفهوم...نیاز به اینقدر پیچیدگی نداشت.
برای شخصیتت ولی صرف همین خشونت هم میتونه کافی باشه...اما نیاز داری به مرور خصوصیت های دیگهی آیلین رو هم کشف کنی و به خواننده معرفیش کنی...
نمره :15
سوروس اسنیپرولی که همهاش دیالوگ باشه ایده فوقالعاده خوب و فوقالعاده سختی هست سوروس...و شاید نباید این روش سخت برای روایت رو الان اینجا انتخاب میکردی...چون بیشتر شبیه مجله شایه سازی شده پستت!
هرچند که خب...سعی کردی که اون پیشینه شخصیتت رو تعریف کنی توش...ولی برای چنین شخصیتی، خیلی بهتر از این میتونستی کار کنی...شخصیت سوروس کلی داستان جالب داره از گذشته اش...هرکدوم از اونها رو میتونستی انتخاب کنی و صرفا روایت کنی اون حادثه رو....خیلی بهتر از این شیوه ای که الان نوشتی نتیجه میداد.
دفعه بعد سعی کن با دقت بیشتری فرم و ایده ای که برای رولت داری رو انتخاب کنی!
نمره:13
زاخاریاس اسمیتخوب بود زاخاریاس...هم از نظر ظاهری و هم از نظر رسوندن مطلب...تنها اشکالش که اشکال بزرگی هست اینه که سعی میکنی یه جاهایی خیلی طنز بنویسی...و زور میزنی یه جاهایی خنده دار باشه...که خب نتیجه عکس میده...و این روی کل رول تاثیر میذاره...
کاری که باید بکنی این هست که بازم بنویسی، ولی هر بار سعی کنی شوخی های مختلف دیگه ای رو امتحان کنی، تا بلاخره اون طنز رو پیدا کنی که هم به دل خودت بشینه و هم خواننده.
نمره:16
نمرات گروه ها:
گریفندور: (14+18) ÷ 3 = 10.66
ریونکلاو: ( 15+10) ÷ 3 = 8.33
هافلپاف: (17+16) ÷ 3 = 11
اسلیترین: (13) ÷ 3 = 4.33