wand

روزنامه صدای جادوگر

wand
مشاهده‌کنندگان این تاپیک: 1 کاربر مهمان
پاسخ: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: یکشنبه 16 شهریور 1404 11:39
تاریخ عضویت: 1403/04/07
تولد نقش: 1404/06/17
آخرین ورود: امروز ساعت 20:55
از: درون کتاب‌خانه
پست‌ها: 79
آفلاین
نام و نام خانوادگی: هرمیون جین گرنجر

تاریخ تولد: ۱۹ سپتامبر ۱۹۷۹

تاریخ ورود به هاگوارتز: سال ۱۹۹۱

مدرسه: هاگوارتز

نژاد: مشنگ زاده

پاترونوس: سمور

بوگارت: پروفسور مگ گونگال که به او می گوید در تمام امتحانات مردود شده است.


چوبدستی: چوب درخت مو و ریسه ی قلب اژدها

حیوان خانگی: گربه ای به نام کج پا (یا کروکشنکس)

علایق و سرگرمی ها: از حفظ کردن کتاب تاریخچه ی هاگوارتز فقط برای تفریح، درس خواندن و جلب توجه معلم ها.
اجتناب و تنفرات: بی قانونی، دراکو مالفوی، لرد ولدمورت و بردگی جن های خانگی.

ویژگی های شخصیتی و ظاهری: او موهای قهوه‌ای و کمی وزوزی دارد.به درس خواندن و جلب توجه معلم ها

علاقه ی خاصی دارد.چشم های او نیز قهوه‌ای است. وی تنها دانش آموز هاگوارتز است که تاریخچه ی

هاگوارتز را خوانده.
زندگی نامه: او در تاریخ ۱۹ سپتامبر ۱۹۷۹ از پدر و مادری مشنگ متولد شد که هر دو دندانپزشک بودند. او

باهوش ترین دانش‌آموز همکلاس هری پاتر محسوب می‌شود و به همین دلیل کلاه گروه‌بندی ابتدا قصد

داشته وی را به گروه ریونکلا (گروه دانش‌آموزان باهوش) بیندازد. وی در همه امتحانات سمج خود (به جز

دفاع در برابر جادوی سیاه) نمره عالی کسب کرده‌است و به نظر می‌رسد که تمامی کتابهای درسی خود را از

حفظ است. هرمیون دانش‌آموزی ارشد به شمار می‌رود و از شکستن قوانین و مقررات خوشش نمی‌آید ولی

در هنگام نیاز هیچگاه پشت هری و رون را خالی نکرده‌است. است. چوبدستی او از چوب درخت مو و ریسه

قلب اژدها است.

***


تایید شد.

مرحله بعد: به تاپیک پاتیل درزدار برو و از یکی از جادوگرانی که در اونجا حضور داره، راهنمایی بخواه تا راه ورود به کوچه دیاگون رو بهت نشون بده.
فراموش نکن همزمان می‌تونی در شهر لندن فعالیت کنی و بعنوان جادوگر دسترسیت به میدان مرکزی جادوگران و ویزنگاموت باز شده.

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1404/6/17 8:03:47
پاسخ: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: دوشنبه 10 شهریور 1404 23:02
تاریخ عضویت: 1404/06/08
تولد نقش: 1404/06/11
آخرین ورود: امروز ساعت 16:03
پست‌ها: 25
آفلاین
نام و نام خانوادگی:جوزف ورانسکی
پاترونوس:شاهین بلوطی
محل زندگی:دابلین ایرلند
علایق:از کودکی عاشق دویل و عضو باشگاه دیول کنندگان دابلین
صد در صد کوییدیچ
ماجراجویی توی جنگل،البته بهای این علاقه ام رو زیاد دادم
بارها از همون کودکی توی جنگل با موجودت عجیبی برخورد کردم راستشو بخوایید انکه هنوز زنده ام به خاطر یک سانتوره که دوست پدرمه اونا خیلی بیشتر از اون چیزی هستن که شما راجبشون میدونید
چوب دستی:چوب سپیدار با مغز پر ققنوس
خصوصیات ظاهری:قد 178
موهای تمام مشکی با زخم عمیقی روی شقیقه،بهای همون ماجراجویی هاست
از بچگی رنگ چشمام با حال و احوالم تغییر میکرد اینو از مادرم دارم
خصوصیات اخلاقی:خیلی اهل صحبت با ادما نیستم به نظرم ارتباطات بیش از حد دست و پا گیر میشه
از ادمایی که به چیزی که دست خودشون نبوده افتخار میکنن متنفرم مثل اصیل زادگی با اینکه خودم اصیل زاده هستم
راجب دست اورد هام همیشه مغرورم
بعضی ها میگن مرموزم ولی به نظرم بیشتر سعی میکنم بیهوده صحبت نکنم
حیوان خانگی:جغد عقابی،وقتی جوجه بود تو جنگل پیداش کردیم
توضیحات تکمیلی:از بچگی علاقه ی زیادی به کشف و استفاده از جادوی سیاه داشتم به نظرم جادوگر های عام نسبت بهش خیلی گارد دارن اما همیشه بد نیست میتونه خیلی کارارو جلو بندازه به نظرم ادما همیشه یادشون میر که وجود خوبی بدون بدی بی معنیه و بر همین اساس خوبی و بدی مطلق تعریف شدنی نیست فقط اهداف ادما اونارو با بقیه متمایز میکنه و به شخصیتشون روح میبخشه بدترین اتفاق واسه هر ادمی فراموش شدنه همیشه ازش بدم میومد واسه همین بعد فوت مادرم قاب اویز تصویرش رو همیشه تو گردنم دارم مبادا روزی فراموش بشه.

***
اصولا باید صبر کنی که پست داستان نویسی‌ت تایید بشه، بعدش شخصیتت رو معرفی کنی. اما چون در هر صورت پست داستان نویسی‌ت تایید می‌شد، من سختگیری نمی‌کنم. لطفاً توی مراحل بعدی اینو رعایت کن، و منم تمام سعیم رو می‌کنم که زودتر پستت رو بخونم و جواب بدم!

[b]تایید شد.


مرحله بعد: به تاپیک پاتیل درزدار برو و از یکی از جادوگرانی که در اونجا حضور داره، راهنمایی بخواه تا راه ورود به کوچه دیاگون رو بهت نشون بده.
فراموش نکن همزمان می‌تونی در شهر لندن فعالیت کنی و بعنوان جادوگر دسترسیت به میدان مرکزی جادوگران و ویزنگاموت باز شده.[/b]

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1404/6/11 7:57:16
پاسخ: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: جمعه 7 شهریور 1404 02:21
تاریخ عضویت: 1404/06/06
تولد نقش: 1404/06/07
آخرین ورود: جمعه 2 آبان 1404 10:03
پست‌ها: 28
آفلاین
نام و نام خانوادگی: رودریک سیتون

پاترونوس: گرگ خاکستری

بوگارت: بادکنک در حال ترکیدن!

آدم خجالت میکشه بگه از بادکنکی که داره میترکه میترسه! تولد پنج سالگیم بود که یه پسر همسن و سال خودم یکی از بادکنکایی که خیلی بزرگ بودو گرفت توی بغلش و فشار داد و بعد بوم!
تا یه ماه لکنت گرفته بودم بخاطرش!
ولی خوشبختانه تا ظاهر میشه یه چند ثانیه ای طول میکشه که بترکه بخاطر همین وقت اینو دارم که سریع بادشو خالی کنم ولی اگه بترکه سریع وصیت ناممو چک میکنم که چیزی از قلم نیفتاده باشه!
حواست باشه که جلوی من چیزیو نترکونی!

حیوان خانگی: یه جغد به اسم دیمون.(قبل دیمون حیوون خونگی ای نداشتم)

دیمون رو از یه فروشگاه حیوانات جادویی نجات دادم چون همیشه بقیه ی جغدارو اذیت میکرد. فکر میکردم که باهاشون اصلا نمیسازه (البته شاید جغدای دیگه رو از دست دیمون نجات دادم!)
عاشق کلکسیون سکه‌های منه و همیشه ی خدا سکه‌ها را قایم میکنه و بعد فراموش می‌کنه کجا گذاشته! البته خداروشکر همشونو پیدا میکنم.

سرگرمی ها و علایق:

-کلکسیون سکه‌های تاریخی(خوشگلن مگه نه؟)
-مطالعه روی حیوانات جادویی (و دفاع از حق و حقوقشون!)
- کلاس‌ دفاع در برابر جادوی سیاه ( دلیلش به خودم مربوطه.)
-معجون‌سازی (ترکیب کردن چند تا ماده باهم چیز جالبیه.. نیست؟)
-بنفش
-خواب
-هرنوع بازی که فکرشو بکنی

اجتناب و تنفرات:

-حشرات(چرا انقدر غیرقابل پیش بینی و گیرن؟)
-کلاس تاریخ جادو(یکم زیادی حوصله سربر نیست؟)
-نارنجی!

ویژگی های شخصیتی:
بقیه میگن که مهربون و وفادارم و خودمم تا حدودی قبولش دارم.ولی سعی نکن از مهربونیم سواستفاده کنی!
درونگرام و تایپ شخصیتیم infj هست.
معمولا عصبانی نمیشم ولی خب اگه بشم... خیلی قابل کنترل نیست میدونی. (مثلاً یه بار کل صندلی‌های کلاسو تبدیل به قارچ کردم.)
پشتکارم بالاست. نمیتونم بگم حتما روی همه ی درسا ولی میتونی توی درس معجون سازی همه جوره رو من حساب کنی.
میتونی همه ی رازاتو بهم بگی راستی... راز نگه دار خوبیم.
همیشه یه سکه توی جیبمه که روی یه طرفش نوشته "دخالت کن" و طرف دیگش نوشته "دخالت نکن". هردفعه که اتفاقی میفته اون سکه رو میندازم.

ویژگی های ظاهری:

قد: ۱۸۵ سانتی‌متر (به نسبت لاغرم ولی شونه هام یکم پهنه)

موهام: موهای قهوه‌ای تیره با حالت کمی به هم ریخته ( خودم بهم ریختشون میکنم فکر نکن که شونه نمیکنم!)

رنگ چشم‌: خاکستری

لباس: رنگای مورد علاقم برای لباس مشکی و کرمی/شکلاتیه. البته توی تابستون رنگ سبز و سفیدم زیاد میپوشم.

اکسسوری: یه دستبند چرم که همیشه دست چپمه و یه گردنبند که سر گرگ روشه.


زندگی نامه کوتاه:

پدر و مادرم جفتشون مشنگن. بابام یه کارمند دولته و مامانمم نقاش. البته برخلاف انتظار خونمون رنگی نیست و تمش سفید کرمیه.
خونه ی شلوغی نداریم مخصوصا اتاقم.وسایلی که گذاشتم توش خیلی کمه.ولی برخلاف خونمون توی شهری زندگی میکنیم که واقعا شلوغه! چرا لندنو حتی یه بارم خلوت ندیدم؟ بچه که بودم همه بخاطر شیطونیام عاصی شده بودن ولی هرچی بزرگتر شدم کمرنگ شد، هرچند که الانم شیطونیای خاص خودمو دارم! برخلاف زندگی خیلیا که کلی چیز برای تعریف کردن دارن زندگی من خیلی آروم و بدون دغدغه ی خاصی میگذشت. ولی خب بابام.. یکم پرخاشگر میشد بعضی وقتا و اونقدر رابطمون خوب نیست. بخاطر همین وقتی یازده سالم شد و اون نامه واسم اومد بهش نگفتم و فقط با مامانم رفتیم سکوی نه و سه چهارم. هر سالم مامانم برام کلی شیرینی و شکلات میفرسته و کلی بهم نامه میدیم. با اینکه درسم تموم نشده ولی دنبال کارم و همش دنبال اینم که ببینم چه انجمنی هست که بتونم باهاشون همکاری کنم و از حقوق حیوونا دفاع کنم. البته فکر میکنم دوست دارم که شغل اصلیم مربوط به معجون سازی باشه.

***

تایید شد.

مرحله بعد: به تاپیک پاتیل درزدار برو و از یکی از جادوگرانی که در اونجا حضور داره، راهنمایی بخواه تا راه ورود به کوچه دیاگون رو بهت نشون بده.
فراموش نکن همزمان می‌تونی در شهر لندن فعالیت کنی و بعنوان جادوگر دسترسیت به میدان مرکزی جادوگران و ویزنگاموت باز شده.

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
ویرایش شده توسط MatildaStevans در 1404/6/7 10:13:08
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1404/6/7 17:55:33
پاسخ: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: پنجشنبه 6 شهریور 1404 20:27
تاریخ عضویت: 1404/06/06
تولد نقش: 1404/06/07
آخرین ورود: امروز ساعت 12:14
پست‌ها: 19
رهبر محفل ققنوس
آفلاین

الستور مودی رو هر کسی که حتی یک بار دیده باشه، هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنه. نه فقط به خاطر اون چشم باباغوری آبی‌رنگی که بی‌وقفه در کاسه‌اش می‌چرخید و همه‌چیز رو می‌دید؛ بلکه به خاطر حال‌وهوای عجیب و سنگینی که همیشه همراهش بود. انگار با خودش بخشی از میدان جنگ رو هر جا می‌رفت، می‌برد.

زخم‌هاش، بخشی از ظاهرش بودن. مثل نقشه‌ای، روی صورت و بدنش حک شده بود تا یادآوری کنه که چند دهه در برابر جادوگرای سیاه جنگیده. یه پای چوبی که هر قدمش با صدایی خشک روی زمین می‌کوبید و چشم جادویی که حتی پشت سرش را هم بی‌دفاع نمی‌گذاشت. برای خیلی‌ها این ظاهر، نماد ترس بود؛ اما برای کسایی که از نزدیک می‌شناختنش، این زخم‌ها بیشتر نشونه‌ی سرسختی و فداکاری بودن.

مودی برخلاف خیلی از اعضای محفل ققنوس، هیچ‌وقت اهل شوخی یا نرم‌خویی نبود. اعتماد کردن براش چیزی نایاب بود. همیشه جمله‌ی معروفش رو تکرار می‌کرد:
«هوشیاری دائمی!»
و واقعاً هم بهش عمل می‌کرد. کسی که زندگی‌اش روی مرز باریکی بین امنیت و هرج‌ومرج سپری می‌شد. حتی توی جمع دوستانش، هیچ‌وقت پشتش رو کامل به کسی نمی‌کرد. این شکاک بودن به نظر بعضی‌ها جنون بود، ولی واقعیت این بود که همین شکاک بودن بارها جون خیلی‌ها رو نجات داده بود.

قدش بلند و هیکلش هنوز هم تنومند بود، با وجود تمام تلفات جسمی. وقتی توی اتاق وارد می‌شد، اول صدای پای چوبیش رو می‌شنیدی و بعد اون نگاه تیز و بی‌رحم که انگار لایه‌های روح آدم رو می‌خراشید. اما زیر این ظاهر زمخت، یه چیز دیگه هم بود: حس وظیفه. همون چیزی که باعث شد سال‌ها تعقیب مرگ‌خوارا، کمین‌ها، و شکنجه‌ها رو تحمل کنه.

مودی برخلاف شایعه‌هایی که درباره خشونتش می‌گفتن، هیچ‌وقت آدمی نبود که از روی نفرت بجنگه. جنگ برای اون فقط یه وظیفه بود؛ سخت، بی‌پایان و پر از بهایی که هر روز بیشتر می‌شد. شاید همین باعث شده بود انقدر خشن و خشک بشه. انگار هر لبخندی که توی زندگی‌اش زده بود، پشت همون چشم چرخان دفن شده بود.

چوبدستیش بلوط سیاه بود، با مغزی از رگ قلب اژدها. مودی با این چوبدستی کمتر طلسم‌های نمایشی اجرا می‌کرد. بیشتر کارش طلسم‌های محافظتی، ضدجادو، و حمله‌های دقیق بود. جادویی که توی دستاش بود، همیشه هدفمند و بی‌رحمانه به سمت دشمن نشونه می‌رفت.

خیلیا مودی رو یه سرباز شکسته می‌دونستن، یه یادگار از روزگار جنگ که دیگه نمی‌تونه توی زمانه جدید جا بگیره. ولی حقیقت این بود که دنیا هنوز به همچین آدمایی نیاز داشت. کسی که همیشه آماده باشه، حتی وقتی بقیه در آرامش کاذب فرو رفتن. کسی که بار جنون، ترس و زخم‌ها رو به دوش بکشه تا بقیه بتونن یه روز دیگه نفس بکشن.

مودی شاید هیچ‌وقت قهرمان محبوب کتاب‌های تاریخ نشه، اما برای اونایی که می‌دونن چه قیمتی پرداخته شده، همیشه نماد همون چیزیه که خودش تکرار می‌کرد:
«هوشیاری دائمی، یا مرگ!»

*** انجام شد.

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1404/6/7 17:49:09
پاسخ: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: چهارشنبه 5 شهریور 1404 22:18
تاریخ عضویت: 1382/10/18
تولد نقش: 1403/02/05
آخرین ورود: امروز ساعت 12:16
از: دره گودریک
پست‌ها: 174
آفلاین
فرم معرفی شخصیت:


نام و نام خانوادگی: حتما باید از لیست شخصیت های گرفته نشده باشه و هر اسم خارجی که توی لیست نیست، پذیرفته نمیشه.

پاترونوس: طلسم دفاعی که برای هر شخص، به شکل یه حیوان خاص درمیاد. برای مثال پاترونوس هری آهو بود و پاترونوسِ لونا خرگوش.

بوگارت: بزرگترین ترس کرکترتون چیه؟ می‌تونه یه نوع جانور باشه، یه شخص خاص باشه، یه وسیله باشه یا هرچیزی که به ذهنتون می‌رسه! و می‌تونید فقط اسم اون چیز رو بنویسید یا یه توضیحی هم راجع بهش بدید. مثلا کرکترتون اگر قرار باشه با بوگارتش مواجه بشه، چیکار می‌کنه؟

حیوان خانگی: اگر کرکترتون حیوان خانگی نداره، می‌تونید دلیلش رو بنویسید. مثلا از نگهداری حیوانات توی خونه و به دور از طبیعت بدش میاد و واسه همین حیوان خانگی نداره یا چی؟ هر دلیلی می‌تونه باشه! و یادتون باشه که اگر کرکترتون یه حیوان خانگی خاص داره، می‌تونید توی این بخش اسمش رو هم بنویسید... یا یه توضیح ریز راجع بهش و رابطه‌ش با کرکترتون بدید.

سرگرمی ها و علایق: هر انسان زنده و فعالی یه علایق و سرگرمی هایی داره که دنبالشون می‌کنه! پس قطعا برای یه شخصیت سازی کامل، نیازه که علایق و سرگرمی هاشون رو هم ذکر کنید.

اجتناب و تنفرات: این گزینه هم دقیقا مقابلِ گزینه‌ی بالایی قرار می‌گیره. و افکارتون رو محدود نکنید! این اجتناب و تنفر باید به نسبتِ شخصیتتون باشه... مثلا به عنوان مثال اگر شخصیتتون یکی از اعضای خانواده‌ی بلک باشه، اکثر افرادِ این خاندان از عشق اجتناب می‌کنن و از ماگل زاده ها متنفرن. بعد از بیانِ این ویژگیِ کرکترتون، می‌تونید یه خاطره یا متنِ خاطره مانند هم بنویسید از دلیل اجتنابشون یا اینکه همین اجتناب باعث شده چه اتفاقات و حوادثی براشون رخ بده!

ویژگی های شخصیتی:
ویژگی های ظاهری:

توضیح این دو مورد یک جا میشه همین که یه ویژگی های خاصی برای کرکترتون انتخاب کنین. کرکتر شما می‌تونه یک یا چندتا ویژگی خاص داشته باشه. مثلا میتونه یکی برای ظاهری و یکی برای شخصیتی داشته باشه یا برای هر کدومشون چندتا داشته باشه! اما حداقلش یدونه برای هر کدوم رو باید داشته باشه. این ویژگی ها باعث میشه کرکترتون منحصر به فرد باشه! چیزی که بهش هویت میده و کاملش می‌کنه... و حتی چیزی که قراره توی بیشترِ سوژه های جادوگران به دردتون بخوره. این ویژگی میتونه ظاهری، اخلاقی، رفتاری یا هرچیز دیگه ای باشه. مثلا ما هیبرنیوس مالکولمی داریم که دو متر و نیم قدشه و بخاطر همین ویژگی خاصش، به آقای تال معروف شده. این یه مثاله و شما اگر نگاه کنید، در سرتاسر سایت همه‌ی شخصیت ها
ویژگی های خاص خودشونو دارن که کرکترشون بهش تکیه کرده. و حالا نوبت شماست که اون ویژگی رو برای خودتون خلق کنید و باهاش به نوشتن بپردازید.

زندگی‌نامه: کرکتر شما تا اینجا چیکار کرده؟ توی چه خانواده‌ای به دنیا اومده و چجوری بزرگ شده؟ چه اتفاقات خاصی براش افتاده؟ چجور زندگی‌ای‌ داشته؟ همه‌ی این سوالات رو می‌تونید توی این بخش جواب بدید.

نکات مهم:

* توجه کنید که شما اختیار کامل دارید برای اضافه کردن هر موضوع و سخن دیگه ای که فکر می‌کنید نیازه توی معرفی‌تون باشه. این فقط یه مثاله برای اینکه ذهنتون باز بشه و بدونید که ما توی معرفی شخصیتتون چه چیز هایی ازتون می‌خوایم! اما حواستون باشه که شخصیت های ساختگی که به دور از دنیای هری پاتر هستن و یا شخصیتِ یه کتاب دیگه هستن (مثل ارباب حلقه ها، هابیت و غیره) تایید نمی‌شن و شخصیتتون باید تو چارچوب دنیای هری پاتر باشه.
و البته که اگر شخصیت معروفی از لیست انتخاب کردید، نمی‌تونید در تناقض باهاش چیزی بنویسید ولی می‌تونید شخصیتش رو تو همون چارچوب گسترش بدین.

** شما بعدا می‌تونید دوباره به این تاپیک مراجعه کنید و با نوشتن به معرفی شخصیت جدید، اونو با معرفی قبلیتون جایگزین کنین. پس خیالتون راحت باشه، با آرامش بنویسین. هیچ فشاری نیاز نیست!

*** لطفاً متن معرفی شخصیت هایی که به تازگی پستشون رو توی این تاپیک فرستادن، نخونید. اگر می‌خواین ایده بگیرین، برید افراد معروف سایت که توی باقی تاپیک ها پست می‌زنن رو بخونین. اونا منابع بهتری‌ان! و اگر با خودتون فکر می‌کنین که چرا قبلا کسی از این فرم استفاده نکرده، بخاطر اینه که این فرم به تازگی نوشته شده و توی این تاپیک گذاشته شده تا شاید تازه وارد ها رو بهتر راهنمایی کنه!

**** نیازی نیست توی این مرحله، گروهتون رو انتخاب کنین! یکم جلوتر کلاه گروهبندی میاد و گروهتون رو طبق صحبت ها و علایق خودتون مشخص می‌کنه. این اشتباه رایج خیلی از بچه هاست که توی همین مرحله گروهشونم میگن. اما حتما به این نکته توجه کنید که وقتی یه شخصیت معروف انتخاب می‌کنید که گروه مشخصی داره، قطعا توی همون مرحله گروهبندی هم میفته توی گروه خودش.

موفق باشید.

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
پاسخ: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: سه‌شنبه 4 شهریور 1404 16:50
تاریخ عضویت: 1404/06/01
تولد نقش: 1404/06/04
آخرین ورود: پنجشنبه 27 شهریور 1404 18:01
پست‌ها: 4
آفلاین
نام و نام خانوادگی: جیمز پاتر

گروه : درسته همه انتظار دارن جیمز پاتر معروف گریفندوری باشه.. ولی خودش هم همین رو میخواد ؟ بهرحال کلاه که همیشه بر اساس نظر خود فرد تصمیم نمیگیره. پس بله. جیمز پاتر گریفندوریه.

نژاد : مشخصا یه اصیل زاده ی ریچِ!

پاترونوس : همون گوزن نری که هری رو جاهای مختلف نجات میداد.. درسته ، پاترونوس پدرش بود. جز قشنگ ترین پاترونوس هاست. اینو همه تایید میکنن.

چوب دستی : یه تیکه چوب ماهوگانی 11 اینچی. هیچکس راجب هسته اش اطلاعی نداره. بعضیا میگن خون انسان داخلشه. شاید هم اینطور نباشه.

حیوان خانگی : یه گربه مشکی داره که بیشتر اوقات کنارشه و باعث بیشتر تو چشم بودنش میشه . بهرحال از هیچ چیزی برای بیشتر جلب توجه کردن و شیطونی کردن ، دست نمیکشه. و چی بهتر از یه گربه مشکی با چشمای براق ؟

بوگارت : کسی جیمز رو مقابل بوگارت دیده ؟ احتمالا نه. پسری که با این غرور و شجاعت زبانزد همه اس ، مشخصا اجازه نمیده کسی از ترس هاش اطلاع داشته باشه. پس با این اوصاف فقط میتونیم حدس بزنیم.. بوگارت جیمز ممکنه از دست دادن عزیزترین فرد زندگیش ( دختر موردعلاقش) باشه . یا حتی جدا شدن از دوست های صمیمیش..شاید هم شکستش مقابل محافظت از مهم ترین افراد خانوادش بوگارت اون باشه.

ویژگی های ظاهری : یه پسر قد بلند و خوش هیکل با موهای مشکی و چشم های قهوه ای گیرا و درشت و یه عینک گرد ( که خیلی ها نمیدونن بخاطر ضعیف بودن چشماشه یا صرفا برای جذابیت بیشتر میزنتش ) و اصولا هم با موهای پریشون.. مشخص نیست که جذاب تر ازش پیدا نمیشه ؟

ویژگی های اخلاقی : با وجود ظاهر به این قشنگی مشخصا غرور به شخصیتش غالب میشه.. شجاع ، جذاب ، خودپسند و شوخ طبعه. البته خیلی از مواقع شوخ طبعیش از حد میگذره و باعث تخریب شخصیت باقی آدم ها میشه. پسر شیطونیه و اصولا به خیلی از قوانین اهمیت نمیده. با آدمایی که خوشش نمیاد بد برخورد میکنه و کنار آدم هایی که دوست داره درصد مغرور و خودپسندیش بالا میره.
البته ناانصافیه که نگیم به مرور عاقل تر میشه و رفتار های بدش رو کنار میذاره.شجاع تر میشه و با پشتکار بیشتری دنبال اهدافش میره و از کسایی که دوست داره به خوبی محافظت میکنه.

هرچیز دیگه ای راجبش :؟ وقتی یه پسری کاملا پولدار و مرفه تو یه خانواده ی اصیل بزرگ شده باشه و از بدو ورودش به مدرسه از دختری خوشش بیاد و دنبال به دست آوردن توجهش باشه ، دست به هرکاری میزنه. با دوستاش شیرین کاری میکنه و بدن خودش رو با ورزش میسازه. با شیطون بودن و غرورش تو کل مدرسه معروف میشه و همه میشناسنش و دنبال هر فرصتیه که بتونه دختر موردعلاقش رو ببینه و به دستش بیاره. پس چرا با دوستاش نقشه غارتگر رو اختراع نکنن که بتونه هرلحظه بفهمه دختر رویاهاش کجاست و مشغول چه کاریه ؟ با سیریوس ، ریموس و پیتر دوست های صمیمی ان و یه اکیپ 4 نفره ی بی نقص رو تشکیل میدن و باهم قانون شکنی های پر دردرسر رو به جون میخرن؛ بالاخره به شجاعتشون معروفن! و از اونجایی که یکی از جادوگر های با استعداد و همه فن حریف دوره خودش محسوب میشه ، هیچ چیزی جلودار خودش و دوستاش نیست. البته چوب دستیش هم تو این کار نقش پررنگی داره. به راحتی میتونه به گوزن تبدیل شه و هیچ کسی متوجه تغییر شکلش نشه! پاترونوس رو هم به خوبی اجرا میکنه و تو افسون های دوئل و دفاع در برابر جادوی سیاه هم بی نقصه. از حق نگذریم ، تو افسون هایی که باهاشون میتونست ادم های دیگه(مخصوصا سوروس) رو اذیت کنه هم ماهره. کی ازشون استفاده میکنه ؟ مشخصه فکر میکنم. وقتی که کسی به ادم مهم زندگیش نزدیک میشه یا حتی نیم نگاهی بهش میندازه..
نمیتونیم از مهارت زیادش تو کوییدیچ چیزی نگیم وگرنه بهش برمیخوره. همه میگن جوینده خوبیه ولی درواقع یه تعقیب گر قهاره . و امتیاز های زیادی رو برای گروهش به دست آورده. سرعت زیادش تو این نقش کمک به سزایی بهش کرده و البته ، عشق پرواز بودنش هم جز بهترین آپشن هاییه که اون توی کوییدیچ داره. عاشق هرچیزی که باشی میتونی به خوبی ازش سود ببری.
همیشه جذاب به نظر میاد و دختر های زیادی هستن که دوست دارن کنارش قدم بردارن ولی ، چشم های جیمز فقط روی یه نفره و کی میدونه که اون شخص قراره کی قبولش کنه ؟ یا شاید هم کرده و باز هم ما بی خبریم.
با همه ی این اوصاف ، اون از آیندش خبر نداره..ولی کنجکاوه که بدونه چه اتفاقی قراره بیوفته؟!
***


ممنون بابت توجهی که نشون دادی.

تایید شد.

مرحله بعد: به تاپیک پاتیل درزدار برو و از یکی از جادوگرانی که در اونجا حضور داره، راهنمایی بخواه تا راه ورود به کوچه دیاگون رو بهت نشون بده.
فراموش نکن همزمان می‌تونی در شهر لندن فعالیت کنی و بعنوان جادوگر دسترسیت به میدان مرکزی جادوگران و ویزنگاموت باز شده.

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1404/6/4 17:10:29
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1404/6/4 21:27:42
ویرایش شده توسط جیمز پاتر در 1404/6/5 0:58:39
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1404/6/5 12:12:04
پاسخ: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: دوشنبه 3 شهریور 1404 15:18
تاریخ عضویت: 1404/06/03
تولد نقش: 1404/06/03
آخرین ورود: جمعه 14 شهریور 1404 12:41
پست‌ها: 1
آفلاین
شناسه قبلی

نام: نیمفادورا
نام خانوادگی: تانکس
ملیت: بریتانیایی
تاریخ تولد: ۲۵ سپتامبر
گروه: هافلپاف
چوبدستی: موی تک‌شاخ- ۳۲ سانتی‌متر- چوب درخت انگور- انعطاف‌ناپذیر
پاترونوس: گرگ
بوگارت: مادرش در لحظه‌ی مرگ
حیوان‌خانگی: جغد قهوه‌ای
توانایی: دگرگون‌نما
خون: دورگه
جبهه: محفل ققنوس
ویژگی‌های ظاهری: زنی جوان با موهای بنفشی که پسرانه کوتاه‌شان کرده است. چشم‌هایش آبی هستند و معمولا یک کت قهوه‌ای با شلوار و چکمه‌ی قهوه‌ای و دستکش‌های بی‌پنجه می‌پوشد.
ویژگی‌های اخلاقی: مهربان، شوخ‌طبع، باهوش.
داستان زندگی: مادر نیمفادورا ساحره‌ای جوان و مهربان بود که به دلیل ازدواج با یک ماگل، از خانواده‌اش طرد شد. نیمفادورا در هاگوارتز، به گروه هافلپاف تعلق گرفت و بعد از فارغ‌التحصیلی، دوره‌ی کارآگاهی را گذراند. پس از مدتی او عاشق ریموس لوپین شد، ولی ریموس قبول نمی‌کرد که با او ازدواج کند. ولی نیمفادورا سرانجام با او ازدواج کرد و صاحب پسری به نام تدی لوپین شد.

***

انجام شد.

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1404/6/3 20:07:16
پاسخ: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: شنبه 1 شهریور 1404 16:19
تاریخ عضویت: 1404/05/29
تولد نقش: 1404/06/01
آخرین ورود: امروز ساعت 22:18
از: آن روز که در بند توام آزادم ...
پست‌ها: 75
مدیر فنی جادوگران، استاد هاگوارتز
آفلاین
نام: دابی

القاب: The Philosopher Elf, The Life Saver, Lil Pun (Little Punisher)

گروه: ریونکلا

The Philosopher Elf

دابی در خانواده‌ای سنتی چشم به جهان گشود. پدر و مادر او در حدود 270 سال به خاندان مالفوی خدمت خالصانه کرده و در همان عمارت اربابی، زمانی که دیگر به سراشیبی افتاده و رو به از کار افتادگی می‌رفتند، خودشان را زیر پای اربابشان قربانی کردند تا پیش از این که بیش از یک خادم، تبدیل به سربار ارباب شوند، یک مرگ با شرافت را برگزینند.

دابی که در سن کمی پدر و مادرش را از دست داده بود، هیچگاه فرصت نکرد آموزه‌های غنی اجنه‌ی خانگی با اصالت را در کانون خانواده بیاموزد و از همین روی، از همان ابتدا او یک جورایی مشکل دار بود ... چرا که اگرچه غرایزش او را به خدمت خالصانه به ارباب سوق می‌داد، اما بر خلاف دیگر هم‌نوعانش که خودشان را در همین روزمرگی انجام وظایف غرق می‌کردند، او همیشه در ذهنش این سوال را داشت، که چرا؟!

او همیشه به این چیزها فکر می‌کرد و بین عقل و دلش یک کشمکش دائمی وجود داشت. چیزهایی که هیچ جن خانگی سالمی به آن فکر نمی‌کرد. برای همین است که اگرچه او هیچ گاه کلاه گروه‌بندی را بر سر نگذاشت، اما اگر قرار بود به یکی از چهار گروه هاگوارتز می‌رفت، قطعا شایسته‌ی ریونکلا بود.

البته این تنها دلیل ریونکلایی حساب شدن دابی نبود.

The Life Saver

دابی همیشه سعی می‌کرد غریزه‌ی خدمتش را کانالیزه کند و آن را به نحوی ارضا کند که با عقلش هم جور دربیاید. برای همین بود که او به جای شستن زیرشلواری‌های دراکوی تازه بالغ شده و روتختی لوسیوس و نارسیسا، ترجیح می‌داد خودش را خرج اهداف والاتری کند. و چه چیزی بالاتر از نجات جان جادوگران درستکاری که در خطر بودند؟ دابی حتی گاهی در فکر و خیال و خواب و رویا، خودش را با لباس ابرقهرمانی تصور می‌کرد. حتی بارها سعی کرده بود عنکبوت‌های دخمه‌های عمارت مالفوی‌ها را تحریک کند تا نیشش بزنند و تبدیل به Spider-Elfی چیزی بشود ... نشد! اما دابی از رویایش دست نکشید. او که از حرف‌های اربابش متوجه شده بود هری پاتر معروف در خطر است، خودش را وقف نجات او کرد. و الحق که او هر بار با هوشمندانه‌ترین روش‌ها، هری پاتر را از خطر احتمالی دور کرده و در امن‌ترین وضعیت ممکن قرار می‌داد! این روش‌های هوشمندانه، دلیل دیگری بود بر این که ذکاوت او قطعا نظر روونا را جلب خواهد کرد.

شعار دابی این بود که «نمی‌دونم کی هستی و نمی‌دونم چه خطری تهدیدت می‌کنه ... اما پیدات می‌کنم و می‌ندازمت توی یک خطر بزرگ‌تر ... چیزه ... یعنی ... نجاتت می‌دم.»

Lil Pun (Little Punisher)

البته اگرچه دابی از مطیع بی چون و چرای مالفوی‌ها بودن می‌گریخت ... اما طبیعت جن خانگی بودنش را هم نمی‌توانست تغییر دهد و هر بار که از دستوری تخطی می‌کرد، دست به تنبیه خود می‌زد. تنبیه‌هایی که یک لذت مازوخیستی خاص برای او داشت. حتی ممکن بود برای برخی این طور به نظر برسد که او عمدا نافرمانی می‌کند تا به لذت تنبیه برسد! لذتی که ظاهرا بعد از آزاد شدن از قید بندگی مالفوی‌ها، برای همیشه از دست داد ... اما شایعاتی وجود داشت که شب‌ها صدای آخ و اوخ از اتاقش شنیده می‌شود. حتی بعضی‌ها می‌گفتند که او را اراف کلوپ‌های شبانه‌ی تنبیه دیده‌اند! شایعاتی که هیچ‌گاه اثبات نشد ... اما نمی‌شد نشانه‌های کبودی را نادیده گرفت.



شناسه‌ی قبلی

***

انجام شد.

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1404/6/1 16:55:33
دابی نباید این پست رو می‌نوشت! دابی بد!
پاسخ: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: چهارشنبه 29 مرداد 1404 17:30
تاریخ عضویت: 1403/12/16
تولد نقش: 1403/12/17
آخرین ورود: امروز ساعت 22:11
از: معدن ملوبیار
پست‌ها: 121
آفلاین
نام:لیسا تورپین
نژاد:خون آشام
پاترونوس:روباه
چوب دستی:چوب درخت افرا،15سانت،مغزموی بال ققنوس،قهوه ای سوخته و با حروف یونانی نوشته شده(برنده )
ویژگی های ظاهری:موهای صاف بلند و مشکی،چشم های دو رنگ(چشم چپ بنفش)پوست سفید.قد ۱۸۴.انگشت های کشیده.لب های قرمز که خون اشام بودنشو بیشتر به چشم میاورد.
ویژگی های اخلاقی:با اینکه صورتش جدی و ترسناک بود اما همیشه یه لبخند بزررررگ رو لبش بود،پر انرژی و پیش فعال،شاد و خندان.کنجکاو.عاشق کرم ریزی.روی دوستاش و خانواده اش حساسه(البته اگر بشه خواهر و برادر کوچکترش رو کل خانواده اش حساب کرد)مودی.شوخ طبعه.چندین بار برای جشن ها به عنوان کمدین ازش استفاده کردن.میتونه تقلید صدا کنه و انواع و اقسام صدا ها رو از خودش در بیاره.به بسکتبال،شمشیرزنی،تکواندو و پارکور مسلطه.همیشه یه شمشیر پشتش داره که از الماس درست شده.خیییلی مهربون و فداکاره و خیلی عصبانی نمیشه اما امان از وقتی که عصبانی بشه.
داستان:
لیسا یه خون آشام بود و پدر و مادرش توی جنگ خون اشام ها و انسان ها جان باخته بودند و فقط خواهر و برادر کوچکترش برایش باقی موندن. خطی از ابرو تا روی گونه اش وجود داره اما با این وجود همیشه میخنده و درد هایش رو پنهون میکنه.وقتی وارد هاگوارتز میشه ناچار میشه خواهر و برادرش رو به دست سیریوس بلک بسپاره تا زمانی که انها هم وارد هاگوارتز بشن.ماجرا های مخصوص خودش رو پشت سر گذاشته و دشمن خونیش هم یه نیمه جادوگر پلیده که شورش علیه خون اشام ها رو راه انداخت.الان که نزدیک به بیست سالشه و خواهرش که سال چهارمش در هاگوارتز و برادرش سال دومی هست که توی هاگوارتز میگذرونه.
(درخواست ویرایش)

***

انجام شد

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1404/5/30 7:23:00
هیچ لذتی بالاتر از خندیدن نیست. حتی اگر به قیمت حرص خوردن بقیه باشه
پاسخ: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: چهارشنبه 29 مرداد 1404 00:06
تاریخ عضویت: 1404/05/28
تولد نقش: 1404/05/29
آخرین ورود: جمعه 18 مهر 1404 11:36
پست‌ها: 9
آفلاین
-نام: کدمیوس
-نام خانوادگی: پورال
-سن:نامعلوم
-پاترونوس:گوزن
-بوگارت:مرگ-یبار افتاد دنبالم ولی پیدام نکرد
-حیوان خانگی: از حیوون بیزارم و بدم میاد
-سرگرمی: دوئل و کتاب خوندن
-ویژگی های شخصیتی: مردی ارام و سرد کتابخون و باهوش
-ویژگی های ظاهری: چشم و مو مشکی قد ۱۸۷ با تتو ای به شکل علامت یادگاران مرگ پشت گردن و دارای شنل نامرئی
-زندگی نامه: دوتا برادر دارم و پدر مادری نداریم
چندین سال پیش من و برادرانم برای رفتن به مکانی خاص باید از رود خونه ای میگذشتیم
برای همون با کمک برادرانم پلی درست کردیم
همونجا که پل رو درست کردیم موجودی جلوی مان ظاهر شد
اون مرگ بود
برای درست کردن پل و همکاریمون گفت هدیه ای به خواست خودمون میخواد بده
برادر اولم قدرتمند ترین چوب دستی رو گرفت
برادر دومم سنگ زندگی
و من هم تکه شنلی از شنل خودش گرفتم

***


تایید شد.

مرحله بعد: به تاپیک پاتیل درزدار برو و از یکی از جادوگرانی که در اونجا حضور داره، راهنمایی بخواه تا راه ورود به کوچه دیاگون رو بهت نشون بده.
فراموش نکن همزمان می‌تونی در شهر لندن فعالیت کنی و بعنوان جادوگر دسترسیت به میدان مرکزی جادوگران و ویزنگاموت باز شده.

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1404/5/29 12:34:30
Do You Think You Are A Wizard?
جادوگری؟