در حال دیدن این عنوان:
1 کاربر مهمان
عضو شده از:
۶:۱۲ شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۳:۱۵ شنبه ۲۳ دی ۱۳۸۵
از هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
راستی تا حالا توجه کردید که هری واند رو در دست چپش گرفته !!!
مگه هری چپ دسته؟! من فکر نمی کنم که او در حالت آماده باشه هست چون اگه بود باید تو دست راستش نگه می داشت...
مگه اینکه طراح فقط می خواسته واند هری قشنگ تو تصویر باشه دیگه اهمیت نمی ده تو چه دستی
Minerva McGonagall
Head of Gryffindor House
Deputy Headmistress
Less Expectation , Less Disappointment
عضو شده از:
۱۱:۴۹ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ جمعه ۱۹ آذر ۱۴۰۰
از دره غولها
گروه:
کاربران عضو
هوم ... من نمیتونم تصور کنم که این تصویر قدح نباشه ! و اگه فرض رو بر این بگیریم که قدح باشه چند تا نکته برداشت میشه ! :
1- ارتباط کتاب با موضوعی در گذشته .
2- احتمالا ارتباط اون با سیریوس .
3- احتمال ارتباط موضوع با گودریک گریفندور .
4- احتمال ارتباط کتاب با سالازار اسلیترین یا نواده اش ولدمورت ( به خاطر نور سبز )
5- متحیر شدن دامبلدور ! این رو از قیافه اش میشه فهمید !
6- حیرت زده شدن هری ! باز هم از روی قیافه اش میشه فهمید !
اینها چیزهایی بود که تا حالا به ذهنم رسید و فکر کنم به جای پراکنده گویی بهتر باشه روی همین موضوعات بحث بشه !
آدمي از عالم خاکي نمي آيد به دست !
عالمي ديگر ببايد ساخت ! وز نو آدمي
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
زخمشو کشیدن بابا نمیشه که نکشن
Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.
Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.
Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۰:۴۶ سه شنبه ۱۸ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
باك بيك جان زخم هري توي نسخه آمريكايي هم كشيده شده بهتره دقيقتر بررسي كني...
در ضمن با كرام موافق نيستم؛ اين قدح انديشهس و احتمال خيلي زياد قدح خيلي مخصوصيه! كه روي يه پايه گذاشته شده!
عضو شده از:
۱۵:۴۰ پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۴۶ پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۴
از جنگل ممنوع
گروه:
کاربران عضو
نمیدونم از این که زخم هری رو تو نسخه امریکایی نکشیدن قصدی داشتن یا نه، ولی بالعکس تو نسخه انگلیسی زخم هری خیلی ملتهب نشون داده
از زمینه سبز رنگی که تو هر دو طرح بکار رفته میشه فهمید هر دو اتفاق تو یه مکان افتاده.یه مکانی که سبزه و بعد به رنگ قرمز در میاد(سبز نشانه ای از مار و اتش نشانه ای از ققنوس )(در نسخه کودکان پشت هری به رنگه سبزه).
عضو شده از:
۲۱:۰۱ شنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۶:۱۳ پنجشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۸
از رومانی
گروه:
کاربران عضو
من توضیح قدح اندیشه در کتاب چهارم رو می نویسم شاید بعضی مشکلات حل بشه.
جمله هایی از کتاب چهارم :
در داخل کمد یک قدح سنگی کم عمق قرار داشت که کنده کاری های عجیبی دور تا دور لبه ی آن به چشم می خورد. حروف و علائم ناشناخته ای بودند که هری به عمرش ندیده بود . نمی توانست تشخیص بدهد که مایع است یا گاز . آن ماده ی سفید مایل به نقره ای و دائم در حال حرکت بود .سطح آن مثل آبی که باد بر سطح آن بوزد متلاطم شد. سپس مثل توده های ابر از هم جدا شد و شروع به چرخیدن کرد . مانند نوری بود که به حالت مایع در آمده باشد ... شاید هم به بادی شباهت داشت که از ذرات جامد تشکیل شده باشد ... هری نمی دانست چه طور باید آن را توصیف کند.
هر جور راحتی.
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
من باز هم اعتقاد دارم این تصویر قدح اندیشه نیست
اگه به فضایی که دامبلدور و هری در آن قرار دارد نگاه کنید....دقیقا همون تصویری هست که رولینگ(( از اون اتاقی که سیریوس بلک در اون مرد)) بیان میکند
بازهم میگم برای یک قدح اندیشه همچین پایه بلندی قرار نمیدهند
به نظر من این داستان به آخر کتاب پنجم خیلی ارتباط داره....بازگشت مردگان!!!...یا اینکه تماس با اونها
احتمالا هری با متوجه میشود که چگونه با دنیای ارواح ارتباط برقرار کنه
کرام اسبق!
قدرت منتقل شد!
عضو شده از:
۲۱:۱۳ سه شنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۱۲:۲۵ یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۳
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
ریونکلاو
اگه از من بپرسين ميگم اون قدح انديشه نيست.
اون وسيلهاي كه دامبلدور داشتا، بعد از اينكه هري اون شب خودش رو در قالب مار ديده بود يادتونه. من ميگم اين وسيلههه اونه
!
شما می توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوانها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیامهای خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.