آلیشیا:ببین دو روز نبودما...!!!دوباره همه میان اینهو ....اینهوو...بگذریم میان سفارش میدن میرن...یه بار دیگه بیام ببینم نمایشنامه کسی ننوشته این مغازه با تمام آواتوراش با این دورگه ی بدترکیب رو آتیش میزنم!
دورگه:اااا!!!من چرا؟!!!!
آلیشیا:همین جوری! از ریختت خوشم نمیاد
................
آلی به بن:تو اینجا چیکاره ای؟اومدی اینجا با این لباسای پاره پوره مشتریای مارم فراری میدی.
پول آواتورم که نداری.بیا این آواتورا بگیر(در حالی که آواتور پاره وکثیفی رو به بن میده)و دیگه این ورا نیا
بن(در حالی که اشک شوق در چشماش حلقه زده):وای چه جوری میتونم ازت تشکر کنم.
آلیشیا:هیج جوری.آقا اینجا مملکت اسلامی برو عقب....
(به بن(ربطی به موضوع نداره)بابا این عکس بکام رو ترتیبشو بده !میره رو اعصاب. آخه این یارو چه ربطی به این سایت داره!)
.............
به روماسلا:اصلا هر جوری میخوای حرف بزن بابا!از نظر من مشکل نداره.به این بن توجهی نکن...عقل و شعور درس حسابی که نداره بنده خدا...
اصلا شما برو دم در با زبان شیرینت واسمون مشتری جمع کن. تو رو سر دورگه جا داری....
................
به دورگه :
ببین این غریبه رو فراری دادی.آواتور به این جیگری رو از دست داد. سریع میری گیرش میای این آواتورو به زور میکنی تو جیبش...
بعدم بابا من عکس رو درس میفرستم(پیوست میکنم)چرا نمیاد)دقیقا بگو آدرس چی رو باید وارد کنم