ادامه قسمت پیش....
================================
هوشششششششششت بنگ بونگ... اهو اهو ... چه دودی داشت.... اینجا کجاست؟
جمعیت:بونگا بونگا بونگا... عروسی... هوهاهوهاهوهاهواها
آخیش رسیدم ولی چه قدر سالن عجیبه د چرا الستور استخون به موهاش بسته؟
: خدای من!
این که الستور ماقبل تاریخه! دددد اونم سوروس حجریه!داره استخون تو موهای الستور رو می خوره!!!! دامبلی! می کشمت! هوشششتتتتتتتتت...... بنگ بونگ!!!.... (زمان جلو میره)
آخیش! درست شد ! رسیدم به عروسی! ولی انگار هنوز شروع نشده...
مرلین: سلام دارک! د تو که الان مغازه من بودی! خوب مهم نیست سدریک کارت داره کامیون های شرکت چای روح احمد رسیدن!
من: به به مرلین! کی نجات پیدا کردی؟ من بیرون بودم؟ نه بابا شایعس! :-D
هوووم مثل اینکه من خیلی زود رسیدم قرار نبوده اینقدر زود بیام... صبر کن ببینم اون هریه که چه زود اومده
اونم ونوسه
چـــــــــــــــــــــــــــی؟؟؟؟!!!! کجا دارن میرن؟؟؟ برم دنبالشون!
آخ! کی بود زد تو سرم من؟
پیتر جکسون: من بودم خاک بر سرت! نمایشنامه باید PG-13 رو رعایت کنه! نرو دنبالشون! عیبه زشته! آدم هر جایی نمیره!
من: خیلی خوب بابا! تو هم بچه گیر آوردی!
مرلین: د دارک! بازم اینجایی
الان بیرون هم هستی! من باورم نمیشه حالم بد شد برم دسشویی!
من: مرلین چی میگی بابا!
دارک: مرلین این وسایل رو کجا بذارم؟
من: د اینکه صدای من بود! خدای من پارادوکس زمان!
حالا چی کار کنم؟ هوووم فهمیدم باید خودم رو بکشم... آره چارش همینه.. فعلا برم پشت پرده این ببینم چی میشه...
هری(قرمز شده): ا دارک تو اینجا چی کار میکنی؟!
من: سیس! د تو خودت اینجا چی کار می کنی؟
شترخ! !!!آخ کی به من چک زد؟ این کیه اوا ببخشید من ندیدمتون ونوس خانم! :-D شترخ! آخ هری تو چرا می زنی؟
کینگزلی و نیروهای نوشابه ای وارد میشن...
کینگزلی: اون پشت چه خبره؟ بذا برم ببینم... (میاد پشت پرده) چه قدر تاریکه! آخ! این کیه؟ ا دارک تویی؟ شترخ!!! آخ کی به من چک زد؟ یعنی چه؟ بگیر که اومد! دنگ!
دامبلدور وبانوی سایه ها وارد میشن...: ا دامبلی ببین از طرف اون پرده چه سرو صدایی میاد! فکر کنم بوگارت باشه بریم ببینیم..
دامبلی: چه قدر تاریکه؟ این کیه؟ ... کلم رو ول کن! ... ا اینک کله کینگزه! می گم چه قدر صافه! این پشت چه خبره؟.... والا منم نمی دونم!... شترخ! آخ این روکی زد؟ شترخ شترخ شترخ! بگیر! یوهاهها! دنگ بودنگ دیش.... دارک ولم کن! ... هری شصت پاتو از تو چشمم در بیار! فایتال انگشتت رو بکن تو دماغ خودت با مال من چی کار داری!؟.... د فایتال تو کی اومدی... آخ !
ترق! پرده کنده میشه...
دامبلی: اهو اهو من آخرش هم نفهمیدم جریان چی بود.. ولی خوب ...! د دارک اون کیه پشتت؟
دارک: کسی پشت منه؟ کمک! آخخخخ! کم....
دامبلی: نجاتش بدین یکی داره خفش می کنه! برو کنار ببینم!
من: ولم کن دامبلی! بذا بکشمش! وگرنه این پارادوکس باعث میشه درجه حرارت صفر مطلق بشه -272 در نتیجه باعث میشه فرمول نسبیت انیشتن به هم بخوره و ولدمورت بدوته با سرعت نور با جاروش پرواز کنه!
دامبلی: آهان خوب راس میگی این مسئله مهمیه خوب بکشش اشکالی نداره!
من: مرسی دامبلی چون! یوهااااا...... آخیش کشتمش!
پیتر:کات کات! یعنی چه؟! فیلم تریلر که نیستش فیلم هندیه! عاشقانه باید باشه! تازه باید یه تریپ My Precious هم داشته باشه...
دامبلی: اوکی برو دوباره.... نه دارک نکشش! دست نگه دار!(دین دبن دین) اون برادر دوقولوته گم شدته!
من: چی؟؟؟(آهنگ سوزناک) خدای من! داداش! داداش! my Precious DADASH ( دن دن! آهنگ می کوبه! زوم 634158 برابر تو دماغ من!) اه دوربین رو ببر عقب مرتیکه!.. داداش! داداش پیدات کردم!
دارک: برادر! اهو اهو اهو...
همه گریه می کنن...
دارک : نه من پدرتم دارکی! پدر گم شدنت هستم! تو بچه بودی یه عقاب دزدیت بردت
من: پدر! خدای من! باورم نمیشه! اهو اهو
بالاخره پیدات کردم!
دارک: نه من پدر بزرگتم! نوه عزیزم! بجه بودی یه ببر دزدیت بردت
من: پدر بزرگ! بعدا از 46346 سال! بالاخره پیدات کردم!
دارک: نه من پدر پدر بزرگتم بچه بودی یه نهنگ....
دامبلی: اه! هووووء! حالم به هم خورد! آواداکداورا!
من: دامبل کشتیش که!
سایه: اتفاقا بهتر شد!
من: به به سایه جون چطوری؟! کم پیدا بودی! چه لباس خوشگلی! چه قدر قشنگ شدی!:-D
شترخ!!!!! آخ دامبل چرا می زنی؟!
دامبلی: دیگه نبینم بهش بگی جون! صب کن ببینم این هری کجا رفت؟
=============
ادامه این داستان بی مزه در قسمت بعدی...