این پست رزن چی بود این وسط!
===========================
خارجی ظهر_ چند ماه قبل_ صحرای بزرگ آفریقا!
ونوس از آسمون هفتم برای هوا خوری اومده پایین که ناگهان!
: گومبا وگومبا بگومبا!
در عرض چند لحظه عده ای آدم خور بی فرهنگ می ریزند سر ونوس و محاصره ش می کنند!
ونوس: چه خبره!؟ چی شده؟
یکی از آدم خورا: کو کو غذا!
ونوس: سوروس؟
سوروس: ها! تو شام رئیس بیدی!
ونوس: جان؟
====
داخل اردوگاه آدم خوران!
ونوس رو بستن به درخت!
در همین لحظه صدای جیغ زن فاج تو اردوگاه می پیچه...همه می ریزند تو چادر فاج و معلوم میشه که یکی از استخون های اون بدبختی که ناهار فاج بوده پریده تو گلوش داره خفه میشه!
ونوس: بیاین منو باز بگومبا! من قبلا شفادهنده گومبا!
( ونوس به علت خدا بودن به همه ی زبون ها مسلطه!
)
=
داخل چادر!
ونوس هر کاری می کنه استخونه در نمیاد!
کارگردان: کات...کات...باز چی شده؟
ونوس: به من چه! واقعا گیر کرده!
فاج:
کارگردان: خودت یه کاریش بکن...می ریم ضبط...سه دو یک...حرکت!
ونوس: این طوری نمی شه! طناب دارید؟
یکی از آدم خورا طناب میاره! ونوس طنابو می بنده به استخونه...آدم خورا رو بسیج می کنه همه شروع می کنند به کشیدن!
ونوس: با شماره ی سه!
استخونه با فشار از گلوی فاج می پره بیرون! همه با هم رو زمین پرت می شند!
ونوس در حال پاشدن از روی زمین: ای خدا بگم این نویسنده رو چی کار کنه!
من: جان؟
ونوس: ها هیچی!
فاج:
کل قبیله:
داماد فاج: تو جون رئیس رو نجات داد گومبا!
ونوس: وظیفه گومبا!
فاج: ما مدیون تو گومبا!
هر چی می خوای برایت انجام گومبا!
ونوس: هر چی؟
فاج: ها!
ونوس: کمکم می کنی وزارتو بگیرم؟
فاج:
ولش بگومبا! عاقبت نگومبا ها!
ونوس : چطور؟
فاج علامت می ده...چند تا از آدم خورا یه نفرو میارند!
طرف: ههههههههه سلام خورزونه خانوم!
ونوس: شیکم!
شیکم:
ونوس: چه بلایی سر این آوردین؟ این الان مگه نباید تو ساحل عاج پیش زن و بچه ش باشه!
فاج: این معتاد بگومبا! چپق با گرد کدو حلوایی گومبا! بی وزارتی بهش فشار بگومبا!
ونوس: من این چیزا حالیم نمی شه! می خوام برگردم سایتو درست کنم!
فاج: از من گفتن گومبا! ما در اختیار تو گومبا!
آدم خورا:
بدین گونه بود که فاج حاظر به همکاری با ونوس شد!
================================
ادامه از پست دامبل!
داخلی ظهر_ دفتر وزیر!
فاج: حالا این مذاکره که وگویی یعنی چه؟
گیلیدی: اهم...یعنی این که میشینیم با هم حرف می زنیم...به تفاهم می رسیم!
فاج: هااااااااا....مذاکره بی مذاکره! وزارت زور مذاکره نوخواست! ما این جوری مذاکره وکنیم!
فاج نیزشو می زاره رو دماغ گیلیدی!
گیلیدی:
ونوس: این طوری نمی شه...پاتر موبایلتو بده!
پاتر: نمی دم! پولش زیاد میشه نمید دعوام می کنه!
ونوس: می خوام با خود نمید حرف بزنم! اینم یه نوع مذاکره ست!