_ خودشه بچه ها ، اینجاس ...
و سیلی جدید! وارد مغازه شد ، ادی در حالی که داشت به مشتریان جدید رسیدگی می کرد ، به سمت رومسا و مری فریاد زد :
_شما استخدامید !!!
و در پشت جمعیت ناپدید شد ...
........................................
بعد از رفتن مشتري ها ادي خوشحال ميشه چون با يه تير دو نشون زده هم رومسا بهش كمك ميكنه در كارهايه مغازه و هم ميتونه از شهرتش برا جلب مشتري استفاده كنه و حتي امتياز كتاباشم بگيره
ادي:رومسا يه دقيقه بيا اينجا
من 40 گاليون بهت ميدم و در امتياز كتاب باهات سهيم ميشم
رومسا هم كه ارزش واقعي كتابو نميدونه
با خوشحالي ميگه:قبوله
ادي : من با اوتوس شواليم كتابهاتو به مغازم ميارم تا بفروشم اما نصفه شب!
رمسا ::چرااااااااااا؟
ادي: برا اينكه من فبلش به شغل شريف مسافر كشي مشغولم
رومسا :باشه
ادي : ببينم ميدانوسم با تو در سهمه كتابا شريكه
رومسا :بله خيلي زحمت كشيده با تو سهممون تقسيم بر سه ميشه
استجرموس:اي ناقلا ها پس من چي
ادي : اخه اين طوره كه چيزي گيره كسي نمياد استجرمس بايد پول بدي ها
استجمرس:چه قدر
ادي : 40 گاليون بايد امتيازو بخري
استجمروس:باشه پول بيد فراون فلوس موجود
در همين حال يه نفر وارد مغازه ميشه و ميگه
اه اسمانها و زمينها همه ازان تو اي رومسا كرانجر
اه هوا زمين بويه گل ميايد
ادي: اين كيه