آها....
هومککک....
صبر.....
چیزه... یعنی اینم چیزه؟ پنیره؟
مانیا: هریییییی
هری: چیه بابا خوب هیچ کدومش به نظرم قشنگ نیستش! اصلا کل مغازه فاجیه(منظور همون جوادیه)
مانیا: برو بیرون!...
هری: نمیرم! :lol2:
مانیا: پررو! الان زنگ می زنم به نمید میگم اینجا اومدی!
هری: چی درباره نمید من حرف می زنی؟!(سیم سرور رو درمیاره!)
مانیا: چی؟ (کابل برق فشار قوی درمیاره!)
پاتر: مااااااااااااااا
بابا این کیه دیگه! آخ... مااااااا.! وکمک! شپلخ!
========
بیرون مغازه
پاتر در حال فرار کردن به یه بنده خدایی برخورد می کنه...!
پاتر: ای وای! چه دست بزنی داره باید برم سیم سرور رو آپدیت کنم!.... آخ...! آقا جلوتو نگا کن... آخی
الهی یه گدای بیچارس
مرد مشکوک:
پاتر: چقدر سیاهه... احتمالا از قبیله فاج باشه... تمام لباساشم پاره شده
مرد مشکوک:
پاتر: بیا پدر جان... بیا این یک سیکل رو بگیر برو برای خودت تی تاپ بخر... و خودتو بشور
مرد مشکوک:
وای پاتر!!!
پاتر: هین؟ منو از کجا می شناسی؟ آهان موهام رو استابی کردم گفتی حتما چه خوشتیپه کی غیر از پاتر اینقدر خوشتیپه!
مرد مشکوک: هزار بار گفتم نحوه برخورد رو به عهده من بذار!
پاتر: حاجی شمایی!
چرا پس به این روز افتادی؟!
حاجی: آخه من به تو چی بگم! از جبهه نبرد بر علیه شیکم دارم میام!...
پاتر: چه باحال
حاجی: برو ببینم پسره ورپریده ! سوسول مو استابی!!!!
پاتر: الفرار
=======
داخل مغازه
حاجی: السلام!
مانیا: وااااااایییی!
دیمنتور بلال حبشی! اکسپکتو پاترونوم!
حاجی: نمنه؟ چرا سپر مدافع ساختی خواهر!
مانیا: ای موجود نفرین شده از لباس های من دور شو! ما اینجا لباس نداریم!
حاجی: چرا چاخان در می کنی! موجود نفرین شده هم شیکمه! خوب همکاری نمی کنی؟ خودم ور میدارم! اینجا همه جاسوس شیکمن!
مانیا: مگه از رو جسد رودی رد بشی! آواداکدورا!....
سسسسستتتت! سوت طلسم که از کنار گوش حاجی رد میشه!
حاجی: مااااااااااااااا
بابا این کیه دیگه!....
اکسیو گراپی!
( سقف می شکنه گراپی میوفته وسط مغازه)
گراپی: مانیا هاگر کجاست؟ ا سلام حاجی شما منو احظار کردین؟ در حال ... اتک بودم!
حاجی: اشکالی نداره اینجا می مونی تا تمام لباس ها با آرم "شیکم کلش صاف نیست" حاضر بشه میاری بین برادرا پخش می کنی!
مانیا: منم هویجم؟ پول من چی میشه آقای حاجی بلال دیمنتور!
حاجی:
ای خدا! به شیکم رعد و برق بزن! بلال دیمنتور چیه! نمی بینی از جبهه اومدم! چن وقته نرفتی به اون نیش نیش سر بزنی!?
مانیا: خوب پولش چی میشه؟
حاجی: با مالیات بر درآمد اینجا و خمس و زکات و کمک های بشر دوستانه و خودیاری یر به یر میشه!