هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: كلاس فلسفه و حكمت
پیام زده شده در: ۲۲:۲۷ جمعه ۳۰ مرداد ۱۳۸۸
#52

اسلیترین، مرگخواران

ایوان روزیه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۱ یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۰۹:۳۸ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از سر قبرم
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
اسلیترین
ناظر انجمن
گردانندگان سایت
پیام: 1506
آفلاین
امتیازات جلسه چهارم:

گریفیندور = 0 امتیاز

راونکلا = 0 امتیاز

اسلیترین = 0 امتیاز

هافلپاف = 0 امتیاز



ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


Re: كلاس فلسفه و حكمت
پیام زده شده در: ۲۲:۲۴ جمعه ۳۰ مرداد ۱۳۸۸
#51

اسلیترین، مرگخواران

ایوان روزیه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۱ یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۰۹:۳۸ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از سر قبرم
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
اسلیترین
ناظر انجمن
گردانندگان سایت
پیام: 1506
آفلاین
جلسه پنجم

ایوان به ساعتش نگاهی انداخت.نیم ساعت از شروع کلاس گذشته بود اما هیچ دانش اموزی در کلاس دیده نمیشد.
ایوان طول مسیر کلاس را با گام هایی ارام طی میکرد و منتظر بود با ورود اولین دانش اموز به ذهنش حمله کند و دلیل شرکت نکردن بچه ها در کلاس را بفهمد.اما بی فایده بود.انگار قرار نبود هیچ کس به کلاس بیاید.

ایوان به طرف میز رفت تا کیفش را از روی ان بردارد ولی چیزی توجه اش را به ان جلب کرد.اگر کسی به حرف های جلسه قبلش شک کرده بود چه؟شاید ان دو نفر متوجه منظور ایوان شده بودند و برای همین هیچ کس به کلاس نیامده بود.

اما نه.این فکر مضحک بود.چطور کسی میتوانست با یک جمله به محتوای ماموریت ایوان پی ببرد؟این امکان نداشت.حتما اتفاق دیگری افتاده بود.
ایوان احساس خستگی میکرد.3 شب بود که چشم هایش رنگ خواب را ندیده بودند.با خودش فکر کرد شاید بهتر است کمی استراحت کند.

برای همین کیفش را برداشت و به طرف در رفت.اما طوری که انگار دوباره چیزی به خاطر اورده است به سمت میز برگشت و دسته ای کاغذ قرمز رنگ از درون ان خارج کرد.
با عجله چیزی درون ان کاغذها نوشت و بعد در حالی که تمام کاغذ ها تا میخوردند و تبدیل به نامه عربده کش میشدند کلاس را ترک کرد.

تقریبا یک ساعت بعد در تمام هاگوارتز صدای نامه های عربده کش به گوش میرسید!
نامه اعلام میکرد که به ازای هر نفر غایب 20 امتیاز از گروهش کسر خواهد شد و باید برای انتخاب نوع مجازات به دفتر ایوان روزیه مراجعه کند!

تکلیف:

1-بر اساس فلسفه جادویی یونان بستان شرح دهید که چرا در کلاس جلسه قبل شرکت نکرده اید؟!:دی(10 امتیاز)

2-بزرگترین ارزوی یک فیلسوف چیست؟(10 امتیاز)

3-فیلسوفان در چه کارهایی بیشتر شکست میخورند؟(10 امتیاز)


ویرایش شده توسط ایوان روزیه در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۳۰ ۲۲:۲۵:۳۲
ویرایش شده توسط ایوان روزیه در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۳۰ ۲۲:۵۲:۰۷

ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


Re: كلاس فلسفه و حكمت
پیام زده شده در: ۲۲:۵۴ شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۸
#50

اسلیترین، مرگخواران

ایوان روزیه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۱ یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۰۹:۳۸ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از سر قبرم
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
اسلیترین
ناظر انجمن
گردانندگان سایت
پیام: 1506
آفلاین
امتیازات جلسه سوم:

گرابلی پلنک: 29 امتیاز
اولا افردای نه و افرادی!حالا این زیاد مهم نیست.برادر من شما سوال رو یه بار دیگه بخون!من گفتم ساحره!ساحره یعنی جادوگر مونث!یعنی جادوگر زن!پس قضیه آقای فلانی و ریش اینا چی بود؟دهه!

آبرفورث دامبلدور: 30 امتیاز
حالا از زنگی و مجودی بگذریم!مولوی تو درس فلسفه جادویی چیکار میکنه؟چون تو سر فصل جدید درباره فلسفه مشنگی و اینا توضیح داده شده چیزی ازت کم نکردم.دفعه بعدی کتاب فلسفه رو جلو جلو نخون!

مری باود: 30 امتیاز
چقدر کتابی!

استن شانپایک: 30 امتیاز
خوب بود فقط بع نداریم.اون به میباشد!

جیمز سیریوس پاتر: 30 امتیاز
من تا امروز فکر میکردم رولینگ یه نقاش مصری قرن هجدهمی بوده!!
در ضمن با خوندن قسمت اخر مقاله ات اونقدر دچار پوچی شدم که نزدیک بود نمره همه دانش آموزا رو 0 بدم!چکش!

مورگانا لی فای:30 امتیاز
صرفا به این دلیل که اگه روی این قضیه زیاد مانور بدم میای و تن باقی مونده فلاسفه بیچاره رو توی گور میلرزونی بهت امتیاز کامل دادم.فقط جان من دیگه درباره هیچ فیلسوفی نظر نده!

ترورس:29 امتیاز
ماشالا خلدون؟ساحره بریتانیایی؟برو سالازار رو شکر کن بهت 0 ندادم!

نارسیسا مالفوی:30 امتیاز
راستش اینقدر در بحر فلسفه فرو رفته بودی که من استادت هم نفهمیدم چی نوشتی!فلسفه یعنی همین!ایول!


اسلیترین: 30 + 30 + 30 = 30

گریفیندور:29 + 30 + 30 = 29.6 که میشود 30

هافلپاف:30 + 0 + 0 = 10

راونکلا: 29 + 0 + 0 = 9.6 که میشود 10


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


Re: كلاس فلسفه و حكمت
پیام زده شده در: ۲۲:۵۴ جمعه ۱۶ مرداد ۱۳۸۸
#49

اسلیترین، مرگخواران

ایوان روزیه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۱ یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۰۹:۳۸ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از سر قبرم
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
اسلیترین
ناظر انجمن
گردانندگان سایت
پیام: 1506
آفلاین
جلسه چهارم:

...پس همون طوری که توضیح دادم اساس فلسفه در فلسفه مشنگی و جادویی یکیه.تنها تفاوت در نوع نگاه هاست.فلسفه مشنگی به ضرورت جهل نوع مشنگ ها بعضی از اتفاق ها رو بر اساس کمبودهایی که دارن توجیه میکنن.
در حالی که در فلسفه جادوگری به خاطر شناخت بیشتر روابط حاکم بر دنیا دید کامل تری داریم.این فلیفه با وجود بدون نقص نبودنش از فلسفه مشنگی کامل تره...

ایوان به روی سکوی سیاه رنگش نشست و پرسید:خیلی خب تا اینجا کسی مشکل یا سوالی نداره؟
یکی از دانش اموزان دستش را بلند کرد و گفت:ببخشین استاد ولی فکر نمیکنم فلسفه مشنگ های هیچ ربطی به چیزی که ما میخونیم داشته باشه!

ایوان سرش رو تکون داد با نارضایتی گفت:وقتی من میگم مثل همدیگه هستن یعنی هستن!تو چی از فلسفه میدونی که اینجوری مطمئن حرف میزنی علامه دهر؟!

پسر که از خجالت سرخ شده بود سرش را پایین انداخت.
ایوان به چهره دانش اموزانش خیره شد و گفت:به عنوان تکلیف امروز همین موضوع خوبه.تحقیق کنید که چه رابطه ای بین فلسفه مشنگی و جادویی وجود داره.سعی کنین تاریخچه اش رو مورد بررسی قرار بدین و ببینین نکات اشتراکی هست یا نه!

ایوان به طرف میز رفت و در حالی که وسایلش را جمع میکرد گفت:دیگه کاری باهاتون ندارم.میتونین یه ربع زودتر برین.
بچه ها با خوشحالی کیف و مرکب و لوله های کاغذ پوستی را جمع کردند و از کلاس خارج شدند.

ایوان هنوز کلاس را ترک نکرده بود.چیزی ذهنش را مشغول کرده بود.سعی کرد کاغذهای را به زور درون کیفش قرار بدهد ولی کاغذهای بر روی زمین پخش شد.
ایوان فحشی داد و در حالی که خم شد تا کاغذها را بردارد با صدای نسبتا بلندی به خود گفت:فقط تا اخر ترم صبر کن.بعدش ماموریتت رو انجام میدی دیگه لعنتی!

صدای پق خفیفی نظر ایوان را به بیرون کلاس جلب کرد.خواست چوب دستی اش را در بیاورد اما به خاطر اورد اینجا مدرسه است.به سرعت به طرف در کلاس دوید.صدای گام های شتاب زده ای را مینشید.وقتی در استانه در قرار گرفت تو هیکل کوچک که ردای دانش اموزان هاگوارتز را به تن داشتند مشاهده کرد که در اولین پیچ راهرو ناپدید شدند.
ایوان به آرامی گفت:لعنتی
و به داخل کلاس برگشت تا کیفش را بردارد...

تکلیف:

همون طور که متوجه شدین باید یک مقاله درباره رابطه فلسفه مشنگی و جادویی بنویسین.میتونین این رو ریشه یابی کنین یا شباهت هاش رو بگین یا تاریخچه پیداش هم کدوم رو توضیح بدین.فرقی نداره.هر موضوعی که این مضمون رو برسونه قابل قبوله.(30 امتیاز)


ویرایش شده توسط ایوان روزیه در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱۶ ۲۲:۵۶:۵۵
ویرایش شده توسط ایوان روزیه در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱۶ ۲۳:۱۲:۲۷
ویرایش شده توسط ایوان روزیه در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱۷ ۲۲:۱۸:۰۷

ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


Re: كلاس فلسفه و حكمت
پیام زده شده در: ۲۳:۲۷ سه شنبه ۱۳ مرداد ۱۳۸۸
#48

نارسیسا مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۳:۰۷ چهارشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۰:۱۷ جمعه ۲۳ فروردین ۱۳۹۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 177
آفلاین
1-درباره اولین فیلسوف ساحره در بریتانیا چه میدانید؟

همونطور که می دونید فلسفه به معنای عشق به دانایی و فرزانگیست و از اونجایی که ساحره های بریتانیایی خیلی گولاخ و باحال بودند نمی شه به راحتی اولین فیلسوف بریتانیایی رو تشخیص داد.البته در این میان منابع مختلفی وجود داره که با اصرار فراوان سر حرف خودشون هستند و سعی دارند ساحره ی مورد نظر خودشون رو معرفی کنند.در اینجا من به معتبرترینشون اشاره می کنم.
طبق کتاب نظریه ی فلسفی اولین فیلسوف ساحره در بریتانیا کسی نبوده جز روونا ریونکلاو!این ساحره ی جوان از همان ابتدای خلقتش علاقه ی فراوانی به فلسفه داشت به همین دلیل هم به مطالعه ی فلسفه می پردازد و چندی بعد نیز تصمیم به تاسیس مدرسه ای می گیرد تا بدین وسیله آموخته های خود را به جادوگران و ساحره های جوان بیاموزد.ولی افسوس که این آرزوی او هرگز عملی نمی شود زیرا از همان ابتدای تاسیس, درگیر عشق جادوگری به نام بارون خون آلود می شود و هر چه فلسفه و حکمت و بوق هست را رها کرده و در پی ناز کردن بر می آید و در آخر نیز به دست همان جادوگر کشته شده و با ناکامی دار فانی را ترک می کند!

2-رابطه فلسفه با زندگی روزمره را شرح دهید!


فرض کنید صبح اول وقت پدرتون شما رو از خواب بیدار می کنه و باتحکم بتون یاد آوری می کنه که مدرسه دارید و باید هر چه زود تر آماد بشید.در اینجا اولین کاری که می کنید چیه؟
مطمئنا" اول شروع به بوق فرستادن بر هرچی مدرسه و مدیر و ناظم و معلم هستش می کنید.ولی بعدش سعی می کنید یه تصمیم عالی تر بگیرید.مثل این که دیگه مدرسه نرید و به کارهای مهم تری چون خوابیدن و تفریح بپردازید و در اینجاست که یه دفعه مرلین کبیر ظاهر می شه و به شما یاد آوری می کنه برای زندگی بهتر باید درس بخونید و آینده تون به درس خوندن امروزتون بستگی داره!
و بالاخره فلسفه صبح اول صبحی خودش رو نشون می ده!
چرا باید برای آیندم درس بخونم؟!چرا از اول بلد نبودم؟!چرا این استعداد در وجودم نبود که بدون درس خواندن همه چی رو بلد باشم؟!چرا خدا انسان رو خلق کرد؟!چرا....
و هزاران چرای بی زیرای دیگر!

3-توضیح دهید که چرا فلاسفه در طول تاریخ از گزند آسیب های مختلف در امان نبوده اند!


خب به نظر من اونا خیلی بوقی بودند و اصلا تو فاز زندگی نبودند!
بابا آخه به شما چه ربطی داره که دنیا از کجا اومده؟!آخه مثلا" اگه بدونید, چیکار می خواید بکنید؟!
اونقدر به این چیزا گیر دادید که آخرش هم سر خودتون رو بر باد دادید و هم سر خونواده هاتون رو!بابا یه کم هم به فکر اطرافیانتون باشید!من که نمی گم فلسفه نخونید فقط می گم یکم با دقت و احتیاط بیشتر بخونید!اگه شما ها بمیرید دیگه کی می خواد فلسفه بخونه؟!چرا به فکر خودتون نیستید
(ببین کی داره این حرفا رو می زنه! )



Re: كلاس فلسفه و حكمت
پیام زده شده در: ۱۹:۵۵ پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۸
#47

ترورس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۰۱ دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۵:۱۸ چهارشنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۹
از این سبیل ها خوف نمی کنی یابو !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 209
آفلاین
1-درباره اولین فیلسوف ساحره در بریتانیا چه میدانید؟

اسم این فیلسوف بزرگ ماشالا خلدون ، معروف به ماشالا کله پز بود که در شب هجرت پیامبر دیده به جهان گشود.
متاسفانه جنسیت ایشان در حاله ای از ابهام قرارا دارد به این دلیل که هیچ شواهدی که بر جنسیت ایشان دلالت داشته باشد موجود نیست!
ماشالا خلدون بر خلاف خاندانش که همه کله پز بودند به فلسفه روی اورد و به همین امر پدرش اورا از خوانواده ترد کرد.
ماشالا هم دور دونیا سفر می کرد و از اندک تجربه های فیلسوفانه ماگل ها بهره می برد و در عین حال شخصا تجارب و دانش زیادی را کسب کرد و به این ترتیب بزرگ ترین فیلسوفی شد که دنیا به خودش دیده البته بعد از اقا معلم مون!
طبق شواهد ماشالا کله پز یا همون ماشالا خلدون می توانست فلسفه همه چیز عم از شتر ، مرغابی ، گلابی و ... پیدا کند.
ماشالا در طی عمر نا معلومش 145 تا فرزند داشت و معلوم هم نیست زن داشت یا شوهر(!) ؛ خود او دلیل این همه بچه را ترویج سنت پیامبر میداند!

2-رابطه فلسفه با زندگی روزمره را شرح دهید!

از نظر علم مندراوردی خودم فلسفه اگه اینقدر بی کار باشی که روش تحقیق کنی یه رابطه کاملا شرعی با زندگی روز مره داره!
البته چیزی که از امار ها در اومده نشان میده از هر 100 نفر 0 نفر به علم فلسفه علاقه نشون میدن چه برسه به این که بخوان به رابطه اون با زندگی روز مره توجه کنن!
البته توهین به شعور اقا معلم نشه ها همیشه استثنا وجود داره!
فلسفه رفتن به مدرسه اینکه یه موشت بی کار با کار بشن!
فلسفه انتخاب وزیر اینکه یکم افراد طعم شورش رو بچشن!
فلسفه فهش دادن اینکه دهن طرف مقابل و سرویس کنی!
و...


3-توضیح دهید که چرا فلاسفه در طول تاریخ از گزند آسیب های مختلف در امان نبوده اند!


چون همیشه رد پایه موجودات موجی در تاریخ پیداست مانند عصر ما که ولدمورت کچل بود!(برای شادی اون مرحوم صلوات)
این موجودات موجی همیشه دنبال اغتشاش بودند و چون دیوار کوتاه تر از فلاسفه پیدا نمی کردند به اونها گیر میداند بقیه هم به پیروی از اون عقده هاشونو در مواقع اضطراری رو اونا خالای می کردن به این ترتیب این شود یک رسم و فلاسفه هم به دلیل ینکه خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی کم بودند توان مقابله نداشتند.
البته با به عرصه امدن معلم ما تعداد فلاسفه خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خوف شد.


خدا يكي ؛ زن يكي ، يكي !

"تا دنیا دنیاست ابی مال ماست / ما قهرمانیم جام تو دست ماست"


Re: كلاس فلسفه و حكمت
پیام زده شده در: ۱۶:۵۷ پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۸
#46

مورگانا لی‌فای


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۲ پنجشنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۰۳ جمعه ۲۶ دی ۱۳۹۹
از یه دنیای دیگه!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 516 | خلاصه ها: 1
آفلاین
1-درباره اولین فیلسوف ساحره در بریتانیا چه میدانید؟

عرضم به حضور منورتون که اونقدر منور میزنه که روزیه (کنایه از نام خانوادگی آق معلم و کلمۀ روز ). اولین فیلسوف ساحره، بانویی جذاب بوده که میشه گفت جذاب ترین بانو هم بوده. با این دلیل کاملا منطقی که ایشون تنها بانوی دوران خودش بوده. یعنی دوشیزه «ایو»... یا «اوا» یا همون «حوا» ی خودمونی!

چیه؟ فرمودین اولین ساحره در بریتانیا؟ مگه نمی دونین که مرلین بهشت رو برای اولین بار در بریتانیا خلق کرده؟ نمی دونین؟؟؟ راس راسی نمی دونین؟ واقعا که! پس شماها چی می دونین؟

به هرحال ایشون فیلسوفی بود که با استدلالی بسیار قوی به پسری که ادعای عشق ایشون رو داشت، یعنی جناب «آدام» یا همون «آدم» خودمون، فهموند که باید حتما براش سیب بچینه و اگه سیب نچینه اونم از همون درختی که نباید ازش سیب بچینه، پس سیبی نچیده و چون سیبی نچیده، پس سیبی نداره که به دختر مورد علاقش بده و چون سیبی نچیده که به دختر مورد علاقش بده، پس نمی تونه عشقش رو ثابت کنه و چون نتونسته عشقش رو ثابت کنه، پس همۀ ادعاهاش حرف مفته و بهتره که بزنه به چاک!

درنتیجه آدم به این نتیجه رسید که برای فرار از سردرد وحشتناکی که عارضش شده، بهتره بره سیب رو بچینه و خِلاص!

ولی بعد از بهشت شوت شدن بیرون و توی سرزمینی که زیر پای بهشت بود و همون بریتانیای امروزی هم بود که به طریقی مادی از دل زمین سر بر آورده بود، آدم عصبانی شد و خواست به حوا بگه «گور بابای عشق» ولی حوا بازم با استدلالی فلسفی و قوی بهش ثابت کرد که اصولا بابایی نداره که بخواد براش قبر بکنه و باباشم عشق نداره و درنتیجه عشقم بابا نداره و اینکه اصولا گور چیه؟ چون آهای مرتیکۀ بی ناموس، هنوز قابیلی به دنیا نیومده که بخواد هابیل جونِ مامان رو بکشه و بعدم بلد نباشه گور بکنه و یه کلاغ بهش یاد بده و اینکه اصن منظور آدم از این حرفای بی ناموسی چیه و چرا برای بچه دار شدن اینقده عجله داره؟


2-رابطه فلسفه با زندگی روزمره را شرح دهید!


شما تنها زمانی در طول زندگی نیاز به فلسفه دارید که یا می خواهید مخ کسی را بجوید، یا سفره پهن است و غذای مورد علاقۀ شما بر سر سفره است و نمی خواهید به کسی غیر از شما برسد درنتیجه بحثی را راه می اندازید تا همه مشغول آن شوند و زمانی بحث به پایان برسد که شما سفره را کاملا پاکیزه نموده اید.

یا زمانی که معلم شما (همان پرفسور ماگلی!) می خواهد امتحان بگیرد و شما نمی خواهید امتحان بدهید و البته، علاقه ای هم به صفر گرفتن ندارید و درنتیجه به کمک فلسفه مخ معلمتان را به بوق می کشید و متقاعدش می کنید که از تسترال سالازار پیاده شود چون سالازار به تسترال هایش بسار علاقه دارد و به این وسیله، امتحان را بپیچانید.

در این زمینه می توانید کاربردهای مشابه دیگری را نیز بیابید.


3-توضیح دهید که چرا فلاسفه در طول تاریخ از گزند آسیب های مختلف در امان نبوده اند!


یعنی باید توضیح داد؟ خوب مشخصه دیگه باب! بسکه بوق اضافی می زدن!

مثلا همین فیثاغورث که ریاضیدانم بوده. یکی نیس بهش بگه روی ماسه ها جای ریاضی حل کردنه؟ بچه خوب برو تو خونتون بشین مشخاتو بنویس! راه افتاده رو شن و ماسه چرت و پرت می نویسه بعد سرباز دشمن که میاد بالا سرش، جناب فیلسوف بازیش می گیره که:
- سایه تو از سرم کم کن!

خوب طرفم می زنه شپلخش می کنه که بره اون دنیا هی حموم آفتاب بگیره!

خوب حقشه دیگه.

یا اون یکی! ماکیاولی که بلیز قربونش بره. تا می تونه جفنگیات تو مخ پادشاهه ول می کنه که چی؟ آی زور بگو. آی بزن تو سر مردم. آی دیکتاتور باش! حالا اگه شانس میاره و گیر مردم نمی افته که باباشو بیارن جلو چشاش، دلیل نمیشه که بوق نزده باشه. حالا صرفا زورش زیاد بوده. وگرنه باید دچار "آسیب های مختلف" می شده و حقشم بوده.

اصن چه معنی داره این فلاسفه خودشونو بالاتر و عاقل تر از بقیه مردم می دونن و هی حرفای صد تا یه غاز می زنن؟ هان؟ هان؟ هان؟


ویرایش شده توسط مورگانا لی فای در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۸ ۱۷:۰۱:۱۹


Re: كلاس فلسفه و حكمت
پیام زده شده در: ۱۳:۵۲ پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۸
#45

محفل ققنوس

جیمز سیریوس پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۵۰ جمعه ۱۳ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۱:۳۷ یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶
از طلا گشتن پشیمان گشته ایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید.
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
محفل ققنوس
پیام: 1531
آفلاین
درباره اولین فیلسوف ساحره در بریتانیا چه میدانید؟

جی کی رولینگ!

گولاخ!
خفن!
با دوام!
با درجه کیفی الف!
هفت سال ضمانت!

دیدی دیدی دیدی؟؟ یکیو مثال زدم که عقل دابی هم (که جن هس) بهش نمیرسه! حال کردی؟ نه جون من حال کردی تنوع رو؟ کلی از اون اسمای من درآوردی تکالیف دیه بهتره!

جوان کاتلین رولینگ، از وقتی فیلسوف شد که دنیای جادوگران رو روی کاغذ های باطله ی کش رفته از سطل آشغال های شهرش، خلق کرد...
اون شخصیت ها رو ساخت و به هر کدومشون قدرت داد. قدرت ِ درک عشق، قدرت خفن جادویی، توانایی کچل بودن و کچل کردن! ولی خب هیچ مدرکی دال بر اثبات وجود این ساحره نیست و ضمنا وجود این ساحره ی اولیه کفر محض محسوب میشه در دین مرلین! چرا که بنا بر کتاب های جادویی مرلین اولین خالق جادو بود و دیگر هیچ!


توضیح دهید که چرا فلاسفه در طول تاریخ از گزند آسیب های مختلف در امان نبوده اند!

شما اول به من توضیح بده که چرا باید در امان باشند!؟
چه معنی داره اصن فلاسفه با بقیه ملت فرق داشته باشن؟ مگه اونا آدم نیستن؟ مگه اونا رو هم مث همه ی ما خیلی خطر ها تهدید نمیکنه؟ مگه نه اینکه اونا هم باید مواظب خودشون باشن!؟ دهه! چه ربطی داره اصن؟
تازشم اینا اصن احتمالا آسیب پذیرتر هم هستن، اینا با خودشونم درگیرن! جواب سوال بعدیتو که بخونی میفهمی منظورمو! دهه! دعوا داری؟


رابطه فلسفه با زندگی روزمره را شرح دهید!


هر روز ما از خواب بیدار میشیم و به صبونه ی تکراری خزمون غر میزنیم، این فلسفه اس! همین همین، همین فلسفه اس! چرا که ما از این صبحونه ی تکراری به عمق فاجعه پی می بریم، با چشمانی نمناک به نان تست همیشگیمان خیره میشویم و آه میکشیم.

خرچ خرچ نان تست زیر دندان هایمان صداییست که از وقتی دندان درآوردیم میشنیدیم و هم اکنون به ما یادآوری میکند که دنیا چقدر پوچ است، زندگی چقدر کلیشه ای و بی رنگ است، همه چیز بارها و بارها بی رحمانه تکرار میشوند. روزها میگذرند و ما بلاخره می میریم، آه...

آری هنگامی که با هزار زحمت آن تکه نان برشته شده را قورت میدهیم می فهمیم چقدر در مقابل این زندگی بی رحم ضعیفیم، همچون عروسک های کوکی صبح و شبمان را میگذرانیم بی آنکه کاری کنیم، آه که چقدر در مقابل این نان تست پستیم...

آه که چقدر زندگی پوچ است، سپس قبل از آنکه چوبدستی مان را برداریم و با شلیک آواداکداورا به سمت خود، خویش را خلاص سازیم سجده ای سرشار از ترس و احترام به کپه نان تستی که روی میز است میکنیم و از او تشکر میکنیم که ما را به این درجه ی اعلای پوچ گرایی و خودکشی و کلا فلسفه رساند!

آواداکداورا!


ویرایش شده توسط جیمز سیریوس پاتر در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۸ ۱۳:۵۵:۲۳


Re: كلاس فلسفه و حكمت
پیام زده شده در: ۲۱:۳۵ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۸۸
#44

استن شانپایک old4


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۶ سه شنبه ۶ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۳:۴۰ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۸۸
از کنار شما دوست عزیز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 49
آفلاین
1-درباره اولین فیلسوف ساحره در بریتانیا چه میدانید؟
می توان از لیزا ارمسترانگ به عنوان اولین ساحره ی فیلسوف نام برد.او در سال 1466 میلادی در دهکده ای کاملا جادویی به نام تیرتانیان () به دنیا آمد.پدر وی دیوید ارمسترانگ نجاری ساده بیش نبود.لیزا از همان کودکی هوش سرشار و قدرت استدلال بالای خود را به همگان نشان داد. او در سن 12 سالگی توانست اولین کتاب خود را با نامه غازتانیان نوشت .این کتاب در مورد مسایل فلسفی ای است که لیزا تا این سن در کتاب های مختلف از فلاسفه ی دیگر خوانده و توجه او را جلب کرده است.

وی در سن 23 سالگی با بزرگترین فلاسفه ی زمان خود بر روی مسیله فلسفیه ارزندپوتا(مراجعه شود به کتاب از لندن تا تهران نوشته ی لیزا ارمسترانگ) به بحث و تبادل نظر نشست و توانست نقطه نظر خود را به تمام جادوگران فیلسوف زمان خود دیکته کند.
پس از این سال ها کسی لیزا را ندید تا این که او در سن 45 سالگی مجددا به دهکده ی دوران کودکی خود بازگشت.(بر طبق گفته ی جیمی لارتر او این سال ها را در دنیای مشنگ ها سپری کرده است)او بعد از بازگشت 5 کتاب دیگر نوشت و بعد از آن به دیار باقی پیوست.
2-رابطه فلسفه با زندگی روزمره را شرح دهید!

بر طبق گفته ی هنری فرگیک فیلسوف قرن 19 میلادی فلسفه به معنای زندگی نیست بلکه زندگی به نام فلسفه هست! با کمی تفکر بر گفته ی این فیلسوف بزرگ در میابیم که با زندگی کردن باید فلسفه را ساخت نه با فلسفه زندگی کرد.
پس می توان نتیجه گرفت که هر فرد در زندگی خود فلسفه ی خود را دارد و رابطه ی فلسفه با زندگی نیز 1 رابطه دو طرفه و مستقیم است.

3-توضیح دهید که چرا فلاسفه در طول تاریخ از گزند آسیب های مختلف در امان نبوده اند!

از آنجایی که درک برخی از مفاهیم عمیق فلسفه برای افراد سخت بود و برخی از افراد تنها در فکر کشور گشایی و جنگ با اجنه بودند و در این حین با برخی از فیلسوف های بزرگ روبه رو می شدند و وقتی متوجه نظرات آن ها می شدند یا آنها را می کشتند یا کتاب خانه های آنها را بع آتش می کشیدند .




Re: كلاس فلسفه و حكمت
پیام زده شده در: ۲۱:۲۷ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۸۸
#43

مری فریز باود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۴۴ چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۳:۲۹ جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۹۵
از زیر عذاب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1014
آفلاین
1-درباره اولین فیلسوف ساحره در بریتانیا چه میدانید؟

مرینا اجاکمب
یکی از دلایلی که باعث شد که این دختر در زمان خودش مشهور بشه و بتونه اسمی برای خودش در کنه این بود که به یکی از مهمترین مسائل فلسفی یعنی موجودیت زن یا مرد بودن پرداخت . در ابتدا اصلاً وجود یک زن در کارهای اصلی آن هم در قرنی که وجود زن در اجتماع اصلاً اهمیت داده نمیشد در میان بریتانیایی ها خیلی جال بود ، به طوری که تا این زن یک مورد اعتراض را در این رابطه مطرح کرد مورد حجوم اقشار مختلف قرار گرفته که مخصوصاً حزب سنای انگلیس ایشون رو تحریم کرد و از حضور در اجتماع منع کرد .
ایشون از همان زمان رویکرد خود را به طور کامل پیدا کرده و در رابطه با اصلیت زن یا مرد بودن تحقق کردند و نظرات گرانبهایی را به جا گذاشتند به طوری که عده ای پس از خواندن کتاب ایشون به طور کامل تغییر موضع داده و حرکتهای جالبی را در اجتماع انجام دادند .
البته شایان ذکر است که بسیاری از مواردی که این ساحره مطرح کرد بعدها به خاطر آنکه سندیت اصلی در دست نبود مورد تحریف قرار گرفته و حتی بعضی از آنها اصلا به گوش افراد مشتاق نرسید ! البته از ثمرات حرکتهای ایشون میشه یه حقوق مساوی برای زنان اشاره کرد ! که البته بسیار تحریف شده است !

بعدها این ساحره در اثر گوشه نشینی و جدا کردن وی از اطرافیان به بیمارستانی روانی منتقل شده و در همانجا جان سپرد .



2-رابطه فلسفه با زندگی روزمره را شرح دهید!

موضوع اصلی این سوال رو باید اینطوری بررسی کنیم که اصلاً فلسفه معنی واقعی نداره ، چنانچه میدونیم اگر برای یک کلمه چندین معنی متفاوت وجود داشته باشه کلاً اصلیت آن کلمه زیر سوال میره !
حالا بحث بر روی خود این مسئله هم هست یعنی وقتی که سوالای زیادی در سرمون ایجاد میشه میریم سراغ یک چیز پیچیده یعنی ذهنیت ما به طرف مسائل پیچیده برمیگرده که در واقع همون فلسفه هست ... یعنی دوست دریم دیدگاهی چند جانبی داشته باشیم .
حالا چرا در دنیای امروز از فلسفه بیشتر و بیشتر استفاده میشه دو مورد رو میشه عنوان کرد :
اول اینکه مسائل خیلی زیادی با پیشرفتهای اخیر بوجود آمده که ما در فهم آنها مشکل داریم ولی از آنجا که انسان موجودی است که به دنبال جوابهای سوالهای خود است پس سعی میکنیم که این مسائل پیچیده و گنن رو طوری پاسخگو باشیم که یک راه آن فلسفه هست .
بعدشم اینکه نگرش آدمی نسبت به مسائل پیرامونش عوض شده و بیشتر دوست داره که چیزایی رو که حتی منطق آنها رو به خوبی جواب میده با یک دید دیگه ببینه که شاید برای آنها جوابی پیدا کنه که بیشتر براش مناسب باشه .... مثلاً اگر میدونیم کارمون غلطه و کاملاً واضحه میایم آن رو از یک دید دیگه یا به قولی فلسفی مثبت جلوه میدیم :دی


3-توضیح دهید که چرا فلاسفه در طول تاریخ از گزند آسیب های مختلف در امان نبوده اند!

مسئله اصلی که توی سوال قبلی گفتم همین درک ناکافی از فلسفه هست ، برای همین بوده که افراد مختلف در دورانهای مختلف وقتی چیزی رو بررسی میکردند که از درک عموم خارج بوده و همینطور اینکه خارج از عرف طبقاتی و عادی حساب میشده به سرعت به آن واکنش نشون میدادن به طوری که معمولا اگر دلیلی بسیار کافی برای آن پیدا نمیکردن آن رو به شدت رد میکردند .
نکته بعدی که میشه اشاره کرد در واقع مخالف منافع شخصی بودن هم هست وقتی چیزی بر روال عادی به نفع شما پیش میره پس اگر از یک دید درون پوستی مثل فلسفه نگاه بشه و خواه ناخواه بر ضد شما باشه این بعث واکنش شما در قبال آن میشه .
به این مورد هم میشه اشاره کرد که فیلسوفی میفرمایند :
بزرگترین مرز فهم آنجاست که بدین درک برسی که واقعاً نمیفهمی !
از این سخن هم چنین برداشت میشه که حتی خود فیلسوفان نیز بر این باور هستند که چیزی وجودندارد و رسیدن بدین درک هست که خودشان را آزار داده و باعث بی پروایی های متلف میشود که همانا گزندهای مختلف را در پی دارد .


خداحافظی در اوج یا خروج فوج فوج... مسئله این است!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.