هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۲۰:۱۱ چهارشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۲

ارنی مک میلان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۹ دوشنبه ۶ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۴۵ پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۲
از اون بالا اکبر می آید!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 250
آفلاین
* مقاله ای مختصر درباره مرگ "کور ممد پاتر" در کلاس توسط من (یعنی پروفسور آمبریج) بنویسید و در آن علل کشتن وی توسط من را تحلیل نمایید. بلوف زدن ایشان در خصوص مرگ فراموش نشود. توجه داشته باشید که علت بلوف زدن ایشون در قبال نترسیدن از مرگ اهمیت بیشتری در مقاله شما دارد. (15 امتیاز)

به نام مامان هلگا

در این مقاله قصد داریم به اتفاقی بپردازیم که ساعاتی پیش در کلاس پروفسور آمبریج رخ داد و منجر به کشته شدن کور ممد پاتر بپردازیم.
من قصد دارم همین ابتدا پرده از رازی بردارم!
کور ممد پاتر، برادر کوچکتر عله پاتر است!
آن ها که در کودکی بسیار خوب و خوش با یکدیگر زندگی می کردند بعد از کور شدن ممد از یکدیگر جدا افتادند. هر چند که عله بعضی اوقات پیشنهاد پست های نمادینی مثل مدیریت ایفای نقش که کار خاصی برای انجام دادن ندارد() را به کور ممد پیشنهاد کرد، اما او هیچوقت پستی را نپذیرفت.( که ای کاش پذیرفته بود! )
از دلایل بلوف زدن آن فقید بزرگوار می توان به نکات زیر اشاره کرد:

1. داشتن برادری قوی مثل عله پاتر که در صورت لزوم می توانست به وسیله ی سیم سرور، آمبریج رو به پشم آراگوگ تبدیل کند.
2. داشتن سن بالا و قدرت بینایی کم، در نتیجه تشخیص اشتباه خیار به جای چوبدستی.
3. جلب توجه دختران 20 ساله ی حاضر در کلاس!
4. کور بودن ممد و ندیدن تاریخ آخرین ورود عله به سایت.

حال باید دید که چرا پروفسور آمبریج که بسیار بسیار رئوف و دوست داشتنی و خوشگل و خوش تیپ هستند، و میخواهند به اینجانب نمره ی کامل دهند(:pretty:) این بنده خدا را کشتند:

1. تنفر ذاتی پروفسور زیبا و نازمون() از خاندان پاتر.
2. داشتن بغض و کینه از عله به دلایل نا معلوم.
3. در اومدن کلاس از حالت خشک.
4. ترساندن ارنی مک میلان بدبخت.

* چرا پروفسور آمبریج افسون "آواداکداورا"ی قلابی را روی "رز ویزلی" اجرا کرد؟ (2 امتیاز)
الف) القای ترس به رز و بقیه دانش آموزان ب) بیماری روحی- روانی خود پروفسور
ج) معرفی عنوان درس د) شوخی دور همی

هیچکدوم! به نظر من این جواب ها اشتباه است. پروفسور آمبریج سعی داشت رز ویزلی را حالی به حولی کند تا که تا آخر کلاس از شر جیغ و ویغ هایش در امان بماند.

* عزرائیل از چه چیزی تعجب کرده است ؟ (3 امتیاز)
الف) حماقت پروفسور آمبریج ب) حرکت پیش بینی نشده، خارج از قوانین ایفای نقش و رول
ج) چرا دخترکی معصوم باید بمیره؟ د) قلابی بودن افسون و سر کار ماندن جهت تحویل روح

گزینه ی ب!

* یکی از سه جناح ذکر شده در کلاس (وزارت – محفل ققنوس – مرگخواران) را انتخاب کرده و درباره "مزایای مرگ با کارت عضویت موقتی یا دائمی آن جناح برای بازماندگان خود"، مقاله ای مختصر بنوسید. (10 امتیاز)

بی شک مرکز تزریق اخلاص سربازان فدایی وزارتخانه (واقع در وزارت سحر و جادو) بهترین انتخاب خواهد بود.
این مرکز با تزریق چیز های خفن خفن، چنان حالی بهتون میده که اصلاً نمیفهمید مردید، چه برسه به این که بخواید بترسید.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۶:۲۷ چهارشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۲

دلوروس آمبریج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۴۶ شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۶:۵۲ شنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۸
از چاه
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1592
آفلاین
کلاس دفاع در برابر جادوی سیاه
جلسه اول

کلاس دفاع در برابر جادوی سیاه برق از تمیز و سیفید میفیدی برق می زد و شما قطعا باید با عینک آفتابی وارد می شدید تا کور نشین. حالا که اومدین داخل و کور شدین دیگه مهم نیست. ایشاالله که کر نشین.
همه دیوارهای کلاس پر از بشقاب و کاسه کوزه هایی با طرح گربه و بر فراز کلاس پوستر بزرگ، تمام صفحه ،فول اچ دی 3D آیمکس از صورت آمبریج به زور تف به سقف کلاس چسبیده بود. دانش آموزانی که پشت میز نشسته بودند، در حال پچ پچ با هم بودند و انتظار ورود استادشان را می کشیدند...

درب کلاس به صدای قیژ آرامی باز شد، جسمی وزغی شکل به سرعت داخل شد و درب پشت سرش بسته شد. این جسم وزغ مانند که پروفسور آمبریج نام داشت با همان لباس صورتی رنگ چندشناک با ناز و ادای فراوان پشت میزش رفت و با صدای معصومه کوچولو به مهد کودک می رود، لب به شر و ور گشود:

«عصر بخیر ! به کلاس من خوش اومدید دانش آموزای عزیز. امیدوارم ترم خوب و آرومی رو با هم داشته باشیم. قوانین کلاس من فرقی با قوانین بقیه کلاس ها نداره فقط اگه سر و صدا و شلوغ بازی باشه میدم کلاپاترا شمارو بوس کنه...»

زمزمه ای میان دانش آموزان در خصوص بانویی به نام کلاپاترا که هویتش ناشناس بود، شکل گرفت. پرسی که در انتهای کلاس نشسته بود و با قیافه ای دپ کاریکاتور آمبریج رو توی وان حموم همراه با پشمک و باقلوا را می کشید، ناگهان با این حرف آمبریج با شادمانی قلم پرش را روی میز کوبید و دستش را بلند کرد و گفت:

«خانوم اجازه ! میشه من اول از همه بوس بشم؟! »
آمبریج: «اووه ! شمایی که بی اجازه حرف زدید البته که میشه.»

با اشاره انگشت آمبریج دمنتوری مونث یه صدم ثانیه از زیر دامن آمبریج بیرون جهید، پرسی را بوسید و ناپدید شد. همه به سمت پرسی در انتهای کلاس برگشتند که با قیافه ای دیدنی به آمبریج زل زد بود.

هیچ اثری از لب و دهان و دندان روی صورت پرسی نبود و تنها حفره ای بزرگ و بیضی شکل پدید آمده بود که با گذشت هر ثانیه به محلی جهت همزیستی مسالمت آمیز سایر حشرات و گونه های شریف حیوانی گیاهی مبدل می شد.

آمبریج از پشت میزش بلند شد و مقابل تخته سیاه کلاس شروع به قدم زدن کرد و گقت:
«همانطور که دیدین عاقب بی نظمی در کلاس من اینه. بگذریم. بریم سراغ درس جلسه اول.»

ار گوشه سمت راست کلاس مورفین گانت، وزیر جامعه جادوگری که در حال تیغ زدن ریشه چند گیاه ناشناخته روی میز مقابلش بود، با صدای پر دردی گفت:

«هی اومبریژ ! دیگه اژ این کارا نکنی ها. وگرنه می فرشتمت آژکابان آب حوض بخوری ها ! »

آمبریج: «هیس جناب وزیر ! هیس ! در کلاس من عالی ترین مقام جامعه هم اجازه دخالت نداره. این مصوبه مجلسه به پیشنهاد خودتون. یادتونه که. به هر حال رای خرج داره. حالا پاشو بیا تخته رو پاک کن. بدون چوبدستی. با دست. »

مورفین در حالیکه زیر لب به آمبریج بد و بیراه می گفت، از پشت میزش پیاده شد، اول کلاه وزارت را روی سرش گذاشت و سپس روی آن کلاه گروهبندی را گذاشت و به سبک کابوی وسترنی به سمت آمبریج رفت. در این حین بچه ها جزوه هاشون رو می آوردن جلوی مسیر گانت که ازشون امضا بگیرن ولی ایشان به درج قطراتی چند از آب دهن و تف در حاشیه جزوه اکتفا می کردند.بلاخره پس از فتح دشواری ها راه چهار متری میزش با جلوی تخته، گانت به آمبریج رسید.

آمبریج دست در کشوی میزش کرد و یک تکه ریش سفید و بلند در آورد و آن را به دست وزیر جادوگران داد و گفت:

«خون لجنی های گرامی، گریفیندوری های گرامی، محفلی های عزیز توجه داشته باشید این قسمتی از ریش پروفسور دامبلدور هستش که بنده از این ترم به عنوان تخته پاک کن ازش استفاده می کنم. البته شما استفاده می کنید و بدون جادو و با دست. به کوری چشم اقشاری که نام بردم و به سلامتی روح مدیر بزرگوار پروفسور اسلیترین ! پاک کن آقای گانت. پاک کن. »

مورفین: «خب I.Q ، من و تو که هم گروهیم. چرا اژ گریفیندوری ها نمیاری پاک کنن خب؟ ای بابا !»
و با بد و بیراه مشغول پاک کردن نوشته ها و نقاشی ها شلوغ و پلوغ روی تخته شد.

آمبریج: «خواستم بگم برابری برقراره در کلاس من. از طرفی هم از نظر دیپلماتیک برام ابهت میاره در آینده. »

در حین اینکه مورفین تخته را پاک میکرد، آمبریج چوبش را بلند کرد و به سمت اولین دانش آموز مقابل تخته که رز ویزلی کوتاه قامت بود، گرفت و به سوتی از ثانیه جیغ کشان فرمود: «آواداکاداورا ! »

رز: «»
دانش آموزان: «»
عزرائیل: «»
آمبریج: «شوخی کدم. قلابی بود. . درس امروز دقیقاً همینه. ترس از مرگ !»

و بدون توجه به رز ویزلی که مشغول کلنجار با خودش بود تا قلبش را دقیقاً پیدا کند و آنرا فشار دهد، به سمت تخته بازگشت مورفین را کنار هل داد و با اشاره چوبدستی اش روی تخته سیاه واژه "مرگ" را به شکل نقره ای رنگ و تمام صفحه نوشت و دوباره به سمت دانش آموزان برگشت و گفت:

«خب سوال می پرسم. لطفاً با صداقت جواب بدید. چند نفر توی این کلاس هستن که از مردن می ترسن؟! »

تقریباً همه کلاس دستان را با لرز و وحشت بالا بردند. به غیر از یکی دو دست در آن انتهای کلاس که احتمالا یا خواب بودن اون یکی دو دانش آموز یا اینکه مُرده بودن !

«خب پس تقریبا همگی می ترسین. کسی هست که نترسه؟! »

یک دست چروکیده و پیر در کنار پرسی بی دهن در انتهای کلاس بلند شد. آمبریج با شادمانی مصنوعی به سمت انتهای کلاس گام برداشت. وقتی به پسرک گوژپشت رسید، با تعجب پرسید:

«اسم تو چیه پسرم؟ :pretty: »
پسرک: «کورممد پاتر هستم پروفسور ! و به هیچ عنوان از مرگ نمیترسم.»
آمبریج: «می بینم که باز سوروس شخصیت های ساختگی تایید کرده ! ایوان، کجایی؟ شاهد باش من شخصیت کلیدی رو حذف نکردم از ایفای نقش و آسیب نزدم به بدنه اش. آواداکاداورا ! »

اشعه ای سبز رنگ وسط سینه پسرک گوژپشت نشست و او را روی میز چپه کرد. آمبریج با بی تفاوتی گفت:
«پرسی جان ! میشه بی زحمت چک کنی ببینی شلوارش خیسه یا نه ؟! »

پرسی با وحشت شلوار جنازه کورممد پاتر را لمس کرد و سریعاً از پشت میزش بلند شد و عقب عقب رفت. اول خواست حرف بزند، یادش آمد دهان و دندان ندارد کلا و با سخن گفتن، آبروی 9 ساله اش در ایفای نقش از بین خواهد رفت. بنابراین منصرف شد و تنها سرش را به نشانه تایید خیس بودن شلوار پسرک بالا پایین کرد.

آمبریج: «دیدین همگی؟ خودش رو خیس کرد در لحظه مرگ ! نشون میده خالی بسته بود بوقی. »

همچنان که به سمت تخته کلاس باز میگشت ادامه داد:

«بچه ها ! درس جلسه امروز مرگه. اینکه دفاع کردید شما در برابر جادوی سیاه و فرضاً بوقیدید و با یک آوادا به درک واصل شدید. تموم شد رفت. بحث این جلسه در اصل دفاع نیست. گرچه خودش نوعی دفاعه و حفاظت از آبرو و با عزت مردن شما محسوب میشه. این جلسه میخوام بهتون یاد بدم که چطور در لحظه مرگ شرافت خودتون رو کنترل کنید و از شدت وحشت، باران رحمت نازل نکنید به پیژامه و جامه خودتان ! امروزه بزرگ ترین دغدغه بشر آبروشه. اینکه طرف بتونه با شجاعت و شلواری خشک بمیره امروزه یک امتیاز مثبت در جنگ های تمام عیار جادوگری به حساب میاد...»

آمبریج به جلوی کلاس رسید اما وقتی برگشت جمعیت دانش آموزان وحشت زده کلاسش را مقابل درب خروجی دید که تلاش می کردند دربی که از چونصد جا قفل شده بود را باز کنند اما هیچ گاه موفق نمی شدند...

آمبریج: «بچه ها نترسید. بشینید سر جاتون لطفاً. یه جنازه بی جانه اون ته کلاس. کاری نداره بهتون. خواهش کردم. پرستیژ محیط آموزشی رو حفظ کنید. من معلم شما هستم. معلمی کار انبیاست. لطفا بتمرگید ! »

بچه ها یکی یکی با بدن های ویبره و با احتیاط کامل به سر میزهایشان برگشتند. ارنی مک میلان که حاضر نبود از درب کلاس کنده شود با مخلوطی از خشم و ترس به آمبریج گفت:

«پروفسور ! شما یک قاتل تمام عیار هستید. فقط بذارید ما بریم. حداقل زنگ تفریح بدید. شما واقعاً شبا چطور می خوابید ! »

آمبریج: «با پتو و بالشت میخوابم. البته الان تابستونه- گرمه لخت میخوابم. »

از آنسوی کلاس، دالاهوف وارد بحث شد:

«شوهر هم دارید خانم پروفسور؟! :pretty: »

آمبریج: «اوووفففف ! خیلی زیاد ! چند کیلو میخوای؟! بعد کلاس بیا دفترم ! خب بسه بسه ! بشینید سر جاتون. عرض میکردم، در این جلسه من بهتون یاد میدم که چطور در لحظه مرگ، درست وقتی عزرائیل میخواد روحتون رو بلند کنه، روی فیزیولوژی ترس کنترل داشته باشین. خب لطفاً همگی قلم هاشون رو وردارن و دستور العملی که پای تخته می نویسم رو یادداشت کنید.»

آمبریج مقابل تخته رفت اما مورفین گانت از اون موقع تا حالا جلوی تخته بود، پس با عصبانیت مورفین را داخل سطل زباله کنار میزش فرو کرد و چوبدستی اش را مقابل تخته تکان داد و دستور العمل روی تخته نقش بست:

1. در لحظه ای که اشعه افسون مرگ به شما اصابت می کند، اول با معادلات فیزیک حساب کنید که آیا امکان جا خالی یا چوبدستی کشیدن متقابل جهت منحرف کردن افسون وجود دارد یا خیر. (شرطش اینه که نمره فیزیک جادویی تون همیشه بیست بوده باشه )

2. اگر امکان گریز بود که عمر شما به دنیا باقیست و به ادامه دوئل و دفاع یا ترس و فرار احمقانه خود بپردازید. در صورتی که امکانش نیست و کارتان تمام است، لطفا خودتان با خودتان کنار بیایید فرزندان من. شما کوچک هستید پس با مرگ، شما به بهشت خواهید رفت. چه اصراری هست در دنیا بمانید و بزرگ شوید و آلوده به جنایت ها و گناهان بی خبر بشوید. بمیرید خلاص شوید.

3. با مرگ فقط از دنیایی به دنیای دیگر منتقل می شوید. جای نگرانی نیست. تازه اون ور بهتون بیشتر میرسن دیوونه ها. تنها در لحظه اصابت افسون به شما به این فکر کنید که شلوارتان خشک بماند. اگر بتوانید این قصیه را حفظ کنید، قاتل شما وقتی ببینید چه مردانه و محکم به قتل رسیدید، از جنازه تان هم وحشت خواهد کرد و در می رود.

4. حتماً در اولین فرصت جناح خودتان را تعیین کنید. اگر بی جناح بمیرید، مایه ننگ خواهید بود و نه تنها هیچ سودی به خانواده و بازماندگان خود نخواهید رساند بلکه زحمت دفن جنازه حال بهم زن شما و پول قبر میلیونی گالیونی تان به دوش خانواده تان خواهد افتاد. پس هر چه زودتر در یکی از مراکز زیر ثبت نام موقتی یا دائم کنید تا با مرگ شما سود زیادی به خانواده و بازماندگان شما برسد و حتی در محله شما یک کوچه به نام تان ثبت شود یا مسجمه پیکر مطهرتان را در مرکز میدانی بسازند:

مرکز تزریق اخلاص سربازان فدایی وزارتخانه (واقع در وزارت سحر و جادو)
مرکز توجیه عملی پیروان ققنوس (واقع در میدان گریمولد)
مرکز خالکوبی اسکلت برای پیروان اسمشونبر (واقع در دهکده لیتل هلنگتون)


آمبریج چوبدستی اش را در کفشش فرو کرد و در حالیکه کیف و بساطش را جمع میکرد، با اشاره دستش کاغذهای پوستی به تعداد دانش آموزان را روی میز مقابلشان توزیع کرد که حاوی تکالیف شان برای جلسه بعد بود:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* مقاله ای مختصر درباره مرگ "کور ممد پاتر" در کلاس توسط من (یعنی پروفسور آمبریج) بنویسید و در آن علل کشتن وی توسط من را تحلیل نمایید. بلوف زدن ایشان در خصوص مرگ فراموش نشود. توجه داشته باشید که علت بلوف زدن ایشون در قبال نترسیدن از مرگ اهمیت بیشتری در مقاله شما دارد. (15 امتیاز)


* چرا پروفسور آمبریج افسون "آواداکداورا"ی قلابی را روی "رز ویزلی" اجرا کرد؟ (2 امتیاز)

الف) القای ترس به رز و بقیه دانش آموزان
ب) بیماری روحی- روانی خود پروفسور
ج) معرفی عنوان درس
د) شوخی دور همی



* عزرائیل از چه چیزی تعجب کرده است ؟ (3 امتیاز)

الف) حماقت پروفسور آمبریج
ب) حرکت پیش بینی نشده، خارج از قوانین ایفای نقش و رول
ج) چرا دخترکی معصوم باید بمیره؟
د) قلابی بودن افسون و سر کار ماندن جهت تحویل روح



* یکی از سه جناح ذکر شده در کلاس (وزارت – محفل ققنوس – مرگخواران) را انتخاب کرده و درباره "مزایای مرگ با کارت عضویت موقتی یا دائمی آن جناح برای بازماندگان خود"، مقاله ای مختصر بنوسید. (10 امتیاز)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پیش از آنکه دانش آموزان سرشان را بالا بگیرند و به حجم تکالیف زیادشان اعتراض کنند، آمبریج رفته بود و این راحیه خوش جنازه کورممد پاتر در انتهای کلاس بود که همه را یاد گلاب می انداخت...


ویرایش شده توسط دلوروس آمبریج در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۱۹ ۲۱:۰۰:۲۲

No Country for Old Men




پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۷:۲۲ یکشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۲

سالازار اسلایتیرین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۰ یکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۰:۳۵ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۳
از ما هم نشنیدن . . .
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 618
آفلاین
کلاس دفاع در برابر جادوی سیاه در این ترم توسط پرفسور آمبریج تدریس خواهد شد.


" -زندگي آنچه زيسته ايم نيست ، بلكه چيزي است كه به ياد مي آوريم تا روايتش كنيم ."
گابريل گارسيا ماركز




پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۹:۵۴ یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۱

سالازار اسلایتیرین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۰ یکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۰:۳۵ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۳
از ما هم نشنیدن . . .
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 618
آفلاین
امتیازات جلسه ی سوم


گریفیندور : 23 امتیاز

اينيگو ايماگو: 22 امتیاز

لی لی لونا پاتر : 23 امتیاز



امتیازات جلسه ی چهارم

بدون شرکت کننده


" -زندگي آنچه زيسته ايم نيست ، بلكه چيزي است كه به ياد مي آوريم تا روايتش كنيم ."
گابريل گارسيا ماركز




پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۷:۴۶ پنجشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۱

سالازار اسلایتیرین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۰ یکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۰:۳۵ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۳
از ما هم نشنیدن . . .
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 618
آفلاین
جلسه ی چهارم


- به نظرتون خوابه؟

عده ای از بچه های کلاس گرد سالازار اسلایترینی در آمده بودند که با دهانی باز و ظاهری ژولیده و کثیف بر روی صندلی کلاس خوابیده بود .

- من میگم بیاید به خورده اذیتش کنیم .

- نه جیمز، ممکنه بفهمه بعدش برای تلافی از گریفیندور امتیاز کم کنه .

گویل درحالی که چوبی در دست داشت به سمت میز سالازار آمد، جلوی میز ایستاد و بعد از چند دقیقه بررسی چوب را در جایی که به احتمال زیاد ناف! سالازار قرار داشت فرو کرد .

ناگهان سالازار مانند یک شیر غرید و مانند یک کبری آماده ی حمله شد .

- روانــــــــــــــــــــــــمـــــــــــــــنـــــــــــــش های روانــــــــــــــــــــــــــــی !!!

با صدای فریاد سالازار همه ی دانش آموزان به سمت میزهایشان فرار کردند.

سالازار با همان ظاهر ژولیده و صورت اصلاح نکرده در حالی که ابروهایش را گره کرده بود به دانش آموزان نگاه میکرد.
- کدوم روانمشی بود که این کار رو کرد؟

همه ی دانش آموزان یکصدا گفتند "گویل".

سالازار چوبش را کشید و در کسری از ثانیه به جای گویل مقداری خاکستر بر روی صندلی به جا مانده بود . سپس سالازار نوک چوبدستی اش را فوت کرد .

در همین موقع صدایی در کلاس پیچید.

- پرفسور اسلایتیرین، پرفسور اسنیپ صحبت میکنه ، به دلیل پودر کردن یکی از دانش آموزان مدرسه 100 امتیاز از اسلایتیرین کم میشه .

- ای بابا ، شاگرد گروه خودم بود ، عشقم کشید سوکسش کنم.
- پس منم عشقم میکشه و 150 تا کم میکنم.
- اسنیپ مگه دستم بهت نرسه.
- شد 200 تا

سالازار از خشم زیاد رنگش قرمز گشته بود و درحالی که دود از کله اش بیرون میزد گفت :

- اون از اون که چوب میکنه تو نافم ، اینم از این که امتیاز کم میکنه.

بعد از چند دقیقه ، زمانی که آرام گشت گفت :

- امروز میخواستم راجع به موسیقی ، به خصوص موسیقی سیاه باهاتون صحبت کنم و از راههای مقابله باهاش رو بگم ولی با این اتفاقات امروز نه وقت میکنم و نه اعصابش رو دارم . اینم از شانس ما هستش که آخر ترم باید اینجوری باهاتون خداحافظی کنم .
بنابراین خودتون برید و تحقیق کنید .


1- نقش موسیقی در جادو و به خصوص جادوی سیاه. ( 10 امتیاز)
2- سه خواننده ی موسیقی سیاه نام ببرید و در بیشتر از 5 خط درباره ی او توضیح دهید . (10 امتیاز)
3- راههای مقابله با این نوع جادو و موسیقی را بگویید. (10 امتیاز)

به خلاقانه ترین جوابها امتیاز تشویقی تعلق خواهد گرفت .


-------------

جدا از شوخی ترم خوبی بود ، به من ایمان آزاد! نه سالازار، خیلی خوش گذشت و از بودن با شماها لذت بردم . شاید این کلاس آخرین کلاسی باشه که توی هاگوارتز تدریس کردم ولی امیدوارم اینطوری نباشه ، بودن با شماها همیشه برای من لذت بخش خواهد بود .

اگه انتقادی با پیشنهادی دارید حتما بگید .
امیدوارم شما هم از من و نحوه ی تدریس من راضی بوده باشید.


" -زندگي آنچه زيسته ايم نيست ، بلكه چيزي است كه به ياد مي آوريم تا روايتش كنيم ."
گابريل گارسيا ماركز




پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۲۱:۵۸ شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۱

لیلی پاتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۴:۰۳ یکشنبه ۵ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۴:۴۶ پنجشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۵
از هاگزمید
گروه:
کاربران عضو
پیام: 111
آفلاین

1- پنج مورد از مکانهایی که تله های سیاه را میتوان در آنها به صورت ساعتی به وجود آورد نام ببرید و آدرس بدهید. 5 امتیاز
1.کوچه فلامل در فرانسه
2.استون هنج در بریتانیا
3.تالار اسرار که در مدرسه ی خودمونه
4.هرم جیزه درمصر
5.اتن در یونان

2- دو ضد طلسم برای این افسون پیدا کنید . 5 امتیاز
الیپوت ترانتوم اسکارتا
دفنتو دراکا هولا

3- دو طلسم هم شکل این افسون رو نام ببرید . 5 امتیاز .
ولماروک
سیروپانوتیک

4- این طلسم را در یک مکان استفاده کنید و اتفاقات افتاده را شرح دهید . 15 امتیاز.
بعدا از مدتی بود که با دوستان رفته بوودیم تالار اسرار یه نگاه به بقایای باقی مونده بندازیم!
اخه بابا ومامانم زیاد تعریفش رو میدادن خوب من و چند تن از دوستان دل به دریا زدیم ورفتیم توتالار که.....
که جناب ولدمورت با وجنات تمام سیاهشون که ماشالله اینگار همیشه اماده رفتن به مجلسه ختم هستند جلو ما
عین بختک ظاهرشد .
ماهم که تازه از سر کلاس استاد سالازار در رفته بودیم تحت تاثیر حرفای استاد بودیم که یهو گفتم هرپاتونیک ودر عرض چند ثانیه جناب لرد مجلس ختم افتادن تو چاله وماهمه به شکستش قاه قاه خندیدیم....


دانش بهترین هدیه است وشجاعت بهتر


پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۳:۲۷ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۱

اينيگو ايماگو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۲ پنجشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۱:۴۵ دوشنبه ۹ دی ۱۳۹۲
از از همین دور و ورا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 121
آفلاین

1- پنج مورد از مکانهایی که تله های سیاه را میتوان در آنها به صورت ساعتی به وجود آورد نام ببرید و آدرس بدهید. 5 امتیاز

زمین بازی کوییدیچ مدرسه
کوچه ناکترن { استاد خودتون گفتین }
جنگل ممنوعه
پشت بوم مدرسه بورمشترانک
اتاق خوابای مدرسه ی بوباتون

2- دو ضد طلسم برای این افسون پیدا کنید . 5 امتیاز
نا هرپانوتیک
فلیزیوما تیرئسا

3- دو طلسم هم شکل این افسون رو نام ببرید . 5 امتیاز .
هرپاتر تلی مانه
ساندیش سیریس سلبتنیا
4- این طلسم را در یک مکان استفاده کنید و اتفاقات افتاده را شرح دهید . 15 امتیاز.
بازم مثل همیشه سالازار کبیر در حال قدم زدن بود ! ایشان حوصلشان سر رفته بود و به فکر یک شوخی و دست انداختن دانش آموزان بودن که ناگهان به فکر به کار گرفتن طلسم
هرپانوتيك افتادند
{ فکر خوبیه ولی این جا یک مکان عمومیه اما حال می ده !}
ناگهان فریاد زد هرپاتونیک
اما اتفاقی افتاد چون قدرت سالازار کبیر خیلی بیشتر از این حرفاس که باعث انجام دادن این طلسم تویه مکان عمومی بشه ختم کلام بچه ها تو این گودال میفتادن و سالازار قهقه می خندید داداش سالازار قدرتمند تر از این حرفاست چی فکر کردی پیش خودت!


اگه توزندگی زمین خوردی از جات پاشو پوز خند بزنو بگو: همه ی زورت همین بود؟؟


پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۰:۵۹ یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۱

سالازار اسلایتیرین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۰ یکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۰:۳۵ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۳
از ما هم نشنیدن . . .
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 618
آفلاین
امتیازات جلسه ی دوم دفاع در برابر جادوی سیاه


راونکلاو : 28

دافنه.گرینگراس :28

گلرت گریندل والد: 5+4+15+ 3 امتیاز تشویقی برای رول = 27



گریفیندور :21

بارنی ویزلی : 12

لاوندر براون : 5+5+5+5= 20

لی لی لونا پاتر : 24

اينيگو ايماگو : 25



هافلپاف : 30

ارنی مک میلان: 30


" -زندگي آنچه زيسته ايم نيست ، بلكه چيزي است كه به ياد مي آوريم تا روايتش كنيم ."
گابريل گارسيا ماركز




پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۷:۱۵ جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۹۱

سالازار اسلایتیرین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۰ یکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۰:۳۵ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۳
از ما هم نشنیدن . . .
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 618
آفلاین
- یه کم سبیلاش رو بلندتر بکش ، سیبیلاش خیلی بلند تر و زشت تره.

این صدای لیلی لونا پاتر بود که به ارنی مک میلانی میگفت که درحال کشیدن کاریکاتور سالازار بر روی تخته ی کلاس بود .

- الان بهتره؟ شبیه تر شد؟

درهمین هنگام در کلاس با شدت فراوانی باز شد و سالازار کبیر وارد کلاس گشت.

- آواداکدورا

طلسم از چوبدستی سالازار خارج شد و مستقیم به ارنی برخورد کرد و باعث مرگش شد .

سالازار بی تفاوت به جسد ولو شده ی ارنی و تعجب فراوان دانش آموزان از حرکت وی به سمت میزش رفت و بر روی صندلی نشست . نگاهی به تخته انداخت و کاریکاتورش را براندازی کرد ، سپس با اشاره ی چوبدستی اش تخته را پاک کرد .
سپس رو به دانش آموزان برگشت و گفت :

- این یه کوئیز ساده بود، میخواستم ببینم که چقدر در زمینه ی سپرهای دفاعی کار کردید و چقدر آماده اید ، اما مشخصه که فقط میرزا بنویس هستید .

سپس مانند کسی که دنبال شخص خاصی در میان جمعیت باشد به دانش آموزان نگاه کرد و گفت :

- گرنجر کجاست؟ گرنجر رو نمیتونم ببینم .

هرمیون از جایش بلند شد و گفت :

- آقا اجازه؟! ما اینجاییم.

- کروشیو

بر اثر برخورد طلسم سالازار ،هرمیون در حالی که زجر میکشید کف کلاس پهن شد .

-نه ، اینجوری نمیشه ، شماها همتون درساتون ضعیفه ، از این کلاس گلابی هم درنمیاد چه برسه به جادوگر . من توی اون یکی مدرسه که درس میدم بچه ها کلاسش از شماها باهوشتر هستند . اصلا درس رو بهتر میفهمند .

از بین دانش آموزان یکی گفت :
- استاد کدوم مدرسه؟

-اون یکی مدرسه .

- دقیقا کدوم مدرسه ؟

- اون یکی مدرسه .

- ممنون قانع شدم .

سالازار نگاهی به ساعت شنی گوشه ی کلاس انداخت و گفت :

- وقت زیادی نداریم ، این کوییز خیلی وقتمون رو گرفت . بهتره بریم سر درس .

خب درس امروز درباره تله هاي سياه هستش ،اين تله ها عموما توسط افسوني به نام هرپانوتيك ايجاد مي شن، البته افسون هاي ديگه اي هم هستن كه اونا كارآييشون خيلي كمتره، يعني همون قدري هم كه بود الان ديگه نيست، همون افسون هرپانوتيك اين تله هاي سياه را به وجود مياره .

اين تله ها شامل گودال هاي نامرئي است كه آدم را به زير زمين مي كشه و در اونجا بر اثر كمبود هوا تنفس سخت مي شه و روانمنش کشیده شده زرتی فرط میشه و خدا رحمت كنه!
اين تله ها عموما در هر مکاني به وجود نمیان ، مكان هايي میخوان كه اثري از سياهي و جادوي سياه توش باشه ، مثل كوچه ناكترن در لندن یا بعضی جاهای همین مدرسه

مثلا در كوچه دياگون هم ميشه به وجود آورد اما مثلا در حد دو سه دقيقه اين تله ها مي مونن، اما در جايي مثل ناكترن مي بينيم تا يك ساعت هم هستند و پايداري دارن. اما در اصل چيزي نيست كه به راحتي قابل تشخيص باشه، افسون خاصي نيست كه خيلي در اين مورد كمك كنه و به دردبخوره اما ميشه از افسون فرايبانز استفاده كرد. اين افسون كمك مي كنه تا تله هاي اطراف و جلوي ما به مدت دو ثانيه با اشعه هاي قرمز به صورت دایره ای روشن بشن ، اما تكرار افسون در مورد همان تله ها در همان مكان امكان پذير نيست.


سپس سرفه ای کرد و گفت : و اما تکالیف . . .

1- پنج مورد از مکانهایی که تله های سیاه را میتوان در آنها به صورت ساعتی به وجود آورد نام ببرید و آدرس بدهید. 5 امتیاز
2- دو ضد طلسم برای این افسون پیدا کنید . 5 امتیاز
3- دو طلسم هم شکل این افسون رو نام ببرید . 5 امتیاز .
4- این طلسم را در یک مکان استفاده کنید و اتفاقات افتاده را شرح دهید . 15 امتیاز.


" -زندگي آنچه زيسته ايم نيست ، بلكه چيزي است كه به ياد مي آوريم تا روايتش كنيم ."
گابريل گارسيا ماركز




پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۷:۱۵ جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۹۱

سالازار اسلایتیرین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۰ یکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۰:۳۵ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۳
از ما هم نشنیدن . . .
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 618
آفلاین
- یه کم سبیلاش رو بلندتر بکش ، سیبیلاش خیلی بلند تر و زشت تره.

این صدای لیلی لونا پاتر بود که به ارنی مک میلانی میگفت که درحال کشیدن کاریکاتور سالازار بر روی تخته ی کلاس بود .

- الان بهتره؟ شبیه تر شد؟

درهمین هنگام در کلاس با شدت فراوانی باز شد و سالازار کبیر وارد کلاس گشت.

- آواداکدورا

طلسم از چوبدستی سالازار خارج شد و مستقیم به ارنی برخورد کرد و باعث مرگش شد .

سالازار بی تفاوت به جسد ولو شده ی ارنی و تعجب فراوان دانش آموزان از حرکت وی به سمت میزش رفت و بر روی صندلی نشست . نگاهی به تخته انداخت و کاریکاتورش را براندازی کرد ، سپس با اشاره ی چوبدستی اش تخته را پاک کرد .
سپس رو به دانش آموزان برگشت و گفت :

- این یه کوئیز ساده بود، میخواستم ببینم که چقدر در زمینه ی سپرهای دفاعی کار کردید و چقدر آماده اید ، اما مشخصه که فقط میرزا بنویس هستید .

سپس مانند کسی که دنبال شخص خاصی در میان جمعیت باشد به دانش آموزان نگاه کرد و گفت :

- گرنجر کجاست؟ گرنجر رو نمیتونم ببینم .

هرمیون از جایش بلند شد و گفت :

- آقا اجازه؟! ما اینجاییم.

- کروشیو

بر اثر برخورد طلسم سالازار ،هرمیون در حالی که زجر میکشید کف کلاس پهن شد .

-نه ، اینجوری نمیشه ، شماها همتون درساتون ضعیفه ، از این کلاس گلابی هم درنمیاد چه برسه به جادوگر . من توی اون یکی مدرسه که درس میدم بچه ها کلاسش از شماها باهوشتر هستند . اصلا درس رو بهتر میفهمند .

از بین دانش آموزان یکی گفت :
- استاد کدوم مدرسه؟

-اون یکی مدرسه .

- دقیقا کدوم مدرسه ؟

- اون یکی مدرسه .

- ممنون قانع شدم .

سالازار نگاهی به ساعت شنی گوشه ی کلاس انداخت و گفت :

- وقت زیادی نداریم ، این کوییز خیلی وقتمون رو گرفت . بهتره بریم سر درس .

خب درس امروز درباره تله هاي سياه هستش ،اين تله ها عموما توسط افسوني به نام هرپانوتيك ايجاد مي شن، البته افسون هاي ديگه اي هم هستن كه اونا كارآييشون خيلي كمتره، يعني همون قدري هم كه بود الان ديگه نيست، همون افسون هرپانوتيك اين تله هاي سياه را به وجود مياره .

اين تله ها شامل گودال هاي نامرئي است كه آدم را به زير زمين مي كشه و در اونجا بر اثر كمبود هوا تنفس سخت مي شه و روانمنش کشیده شده زرتی فرط میشه و خدا رحمت كنه!
اين تله ها عموما در هر مکاني به وجود نمیان ، مكان هايي میخوان كه اثري از سياهي و جادوي سياه توش باشه ، مثل كوچه ناكترن در لندن یا بعضی جاهای همین مدرسه

مثلا در كوچه دياگون هم ميشه به وجود آورد اما مثلا در حد دو سه دقيقه اين تله ها مي مونن، اما در جايي مثل ناكترن مي بينيم تا يك ساعت هم هستند و پايداري دارن. اما در اصل چيزي نيست كه به راحتي قابل تشخيص باشه، افسون خاصي نيست كه خيلي در اين مورد كمك كنه و به دردبخوره اما ميشه از افسون فرايبانز استفاده كرد. اين افسون كمك مي كنه تا تله هاي اطراف و جلوي ما به مدت دو ثانيه با اشعه هاي قرمز به صورت دایره ای روشن بشن ، اما تكرار افسون در مورد همان تله ها در همان مكان امكان پذير نيست.


سپس سرفه ای کرد و گفت : و اما تکالیف . . .

1- پنج مورد از مکانهایی که تله های سیاه را میتوان در آنها به صورت ساعتی به وجود آورد نام ببرید و آدرس بدهید. 5 امتیاز
2- دو ضد طلسم برای این افسون پیدا کنید . 5 امتیاز
3- دو طلسم هم شکل این افسون رو نام ببرید . 5 امتیاز .
4- این طلسم را در یک مکان استفاده کنید و اتفاقات افتاده را شرح دهید . 15 امتیاز.


" -زندگي آنچه زيسته ايم نيست ، بلكه چيزي است كه به ياد مي آوريم تا روايتش كنيم ."
گابريل گارسيا ماركز









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.