خب به نظر من اين تاپيك رو هر كس دوباره باز كرده ،دستش درد نكنه!!!
ولي اي كاش در تالار يادگارهاي مرگ ميبود تا راحت تر باشيم...
من تا حد زيادي با آليس لانگ باتم موافقم:
نقل قول:
در واقع اين حد ومرز داشتنِِِ ِجادو يه قسمت اعظمي از عوامل زيبا شدن كتابهاي رولينگ رو تشكيل داد...فكر كنين: اگه قرار نبود دنياي جادوگران قانون داشته باشه... كه هري پاترم مي شد مثه بقيه ي رمان هاي بچه گونه!!!
دقيقا ... من يادمه پلنگ صورتي با يه ساحره ي پير در افتاده بود...ساحره با چوبدستش كه يه ستاره رو نوكش بود يه ضربه ميزد به هويج ..ميشد ماشين...يكي ميزد به پلنگ صورتي...داغ ميشد... غير ممكن ترين كارها رو ميكرد و تمومي نداشت.
جذابيت داستان هري پاتر كاملا برعكسه... به خاطر اينكه با يك چوبدست نميتوني هرغلطي بكني...
بايد جادو رو ياد گرفت ...جادو، كما بيش يك علمه...يك مهارت.استعداد توش نقش مهمي داره(براي گزينش مدرسه)...يه مشت(( آيين خرافي و من در آوردي)) نيست..بلكه قانون داره.
و هر چيزي كه قانوني باشه حتما حد و مرز داره :محدوديت ها ممكنه ذاتي باشند يا طبيعي:
1. مرزها قرارداديه:محدوديت جادو براي افراد زير سن قانوني
2.مرزها منعطفند: محدوديت جادو براي افرادي كه هنوز قدرت جادوييشون رو كنترل نكردن...(در سال 4 الستور قلابي ميگه:اگه همتون به سمت من طلسم آواداكداورا رو نشونه برين...حتي از بيني ام خون نمياد يا ناتواني هري در چفت شدگي در سال6)
3.مرزها قابل گسترشند: مثل جادو هاي پيشرفته، جادوهاي سياه و باستاني
فوكس ميگه:
نقل قول:
ولدمورت (در سال6 در خاطرات دامبلدور)مي گفت که من بيش از هر کسي مرز هاي جادو رو گسترش دادم؟
دامبلدور هم در جوابش گفت که تو فقط بخشي از اونو گسترش دادي!!!
اگر جادو رو به عنوان يک علم در نظر بگيريم, ميشه محدوديت هاشو بر طرف کرد
!
((البته من منظور آخرين خط رو از فوكس نفهميدم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟))
4.مرزها هميشگي اند: محدوديت تهيه ي مواد 5 گانه...شامل غذا ،پول،...( بقيه رو يادم نيست ولي هرميون يه جا اون هارو ميگه)كه امكان نداره اون ها رو از غيب بشه ظاهر كرد.
5..
البته فكر كنم منظور اصلي تاپيك مورد 4 باشه. كار هايي كه جادوگران (البته در دنياي جي كي رولينگ )نميتونن انجام بدن خيلي زياده(اصلا همين كه اكثر جادوگران براي جادو كردن به چوبدست نياز دارن،خودش يه محدوديته!): مرده رو زنده كردن(برعكسش ميhameer:)، 5:غير ممكن، غيب و جادو كردن در بعضي جاها ... حتي خيلي از كارهاي اونها ناقصه..
اگه قرار بود جادو مرزي نداشته باشه آدمي كه بهش دست پيدا كنه ميتونه هر كاري بكنه(حالا نه مثل كارتون ها)...و ديگه انسان ناقص نميشد!!!
قدرت بي حد ومرز براي خداست و بس!
البته رولينگ در جواب اينكه : آيا شما خودتون به جادو اعتقاد دارين؟ ميگه؟ There Is No Magic But...LOVE در اين مورد (با فوكس همنظرم:)... اين جادو هيچ مرز و قانوني نميشناسه.
در نهايت بايد بگم: غير ممكن غير ممكنه.
{من با نظر اوتو بگمن به شدت مخالفم:خونِ ِآدم كه باعث نميشه فرد خوب بشه يا بد بشه!!!!!!!!! اين چه حرفيه! كسي كه كتابهاي هري پاتر رو خونده باشه ،نبايد به چنين نتيجه اي برسه... انسان ها رو اختيارشون و قدرت انتخابشون ميسازه...نه خون!!!(البته عوامل محيطي در انتخاب تاثير دارن ولي باز هم خوب يا بد بودن، به خون مربوط نميشه) انسان پاك و معصوم زاده ميشه.}