هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲:۲۲ شنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۸۵

آرتیکوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۸ دوشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۷
از کاخ سفید پادشاهان در کوه های سفید سرزمین رویاها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 430
آفلاین
حقيقتي هزاران سال خفته!
تصوير اين جمله با حروفي قرمز رنگ در صفحات هزاران تلويزيون جادوگري ظاهر شد و پس مدت كوتاهي زمينه پشت نوشته نيز از رنگ سفيد به نقاشي شير قدرتمندي با يالهايي طلايي رنگ و ماري سبز رنگ با خطوطي نقره اي در پشت بدنش،سعي در مغلوب كردن يكديگر بودند و در پشت سر هر يك از آنها جادوگري ايستاده و به آنها فرمان ميدادند.
در اين ميان تصوير مجري برنامه با صورتي مستطيلي شكل و تراشيده ظاهر شد.مجري برنامه با لبخندي شروع به سخن گفتن كرد:
-سلام به شما بینندگان عزیز!امروز با پروفسور آرتیکوس دامبلدور هستیم تا جواب خودشون را در مورد صحبتهای آقای کرام ارائه بدهند.
تصویر زووم شده بر روی آرتیکوس پس از لحظات دیگری نمایش داده میشود.آرتیکوس که حالتی جدی،با اخمی دهشناک بر روی صورت گفت:
-بله...امیدوارم با صحبتهای من این ماجرا به پایان خودش برسد...
مجری برنامه،گویی که از این حرف آرتیکوس به مذاقش خوش نیامده باشد گفت:
-خدا نکنه!انشالله این برنامه سال های سال ادامه پیدا میکنه تا یه پولی هم به جیب ما برسه .خب بریم یک راست سر صحبتهای کرام و جواب آرتیکوس در آن مورد...
تصویر کرام در پنجره ای در گوشه سمت راست و پایینی تلویزیون به نمایش درآمد.
نقل قول:
ببینید طلسم تغییر شکل جوری عمل میکنه که حتی نمیتونه بعضی از خصوصیات ظاهری رو از بین ببره..چه برسه به خصوصیات باطنی!!!
برای مثال پروفسور مگ گونگال رو مثال میزنیم که با اینکه تغییر شکل میده ولی خطوط عینکش دور چشمانش باقی میمونه
پس این موضوع کاملا رد میشه....حتی قدرتمندترین جادوگر زمان لرد سیاه!! هم نتونسته کاملا قیافه خودشو تغییر شکل بده...کاملا میشه دریافت که مطلب عاری از حقیقته

آرتیکوس پس از مکث کوتاهی در جواب گفت:
-کرام عزیز!در میان طلسمهای باستانی طلسمهای بسیار خارق العاده ای بوده است که هنوز ابعاد آن بر ما روشن نشده است.
یکی از آن ابعاد طلسمهای تغییر شکل است.
تاکنون هنوز فردی نتوانسته تغییر شکلی -چه در حد فوق پیشرفته و در حد معمولی- انجام دهد که جزئیات ریزی از چیزی که از آن تغییر میدهند باقی نماند،ولی این موضوع این را ثابت نمیکند که گذشتگان ما به این موضوع پی نبرده و از آن استفاده نکرده باشند.
متاسفانه اطلاعات ما در این مورد،سالها پیش از بین رفته است.به همین دلیل باعث میشه که نتوانیم به راحتی از کنار چنین مطلبی بگذریم.

تصویر دیگری،پس از صحبتهای آرتیکوس،از کرام به نمایش درآمد.
نقل قول:
درسته که ریونکلا تبدیل به عقاب میشده ولی باز خصوصیات عقاب و هیپو گریف کاملا متضاد هستن
عقاب اصلا راضی به سواری دادن به افراد نمیشه...عقاب با انسانها هیچ میانه خوبی نداره....و در پایان عقاب برای اینکه شکار خودشو انجام بده چندین بار در اسمان دور میزند ولی هیپوگریف هیچکدام از این خصوصیات رو نداره چون کلا ماهیتی جداگانه دارد!!!

آرتیکوس با همان لبخند ملیحی که کرام زده بود در جواب گفت:
-در اول،بله!عقاب سواری دادن را دوست ندارد ولی اگر توجه کرده باشید هیپوگریف نیز به سادگی قادر به انجام اینکار نخواهد بود و ابتدا باید در مقابلش تعظیمی که نشان از احترام میشود کرد و بعد به او نزدیک شد.
و بعد اگر توجه کنید ماهیت خصوصیات دو گروه گریفیندور و ریونکلا با یکدیگر ترکیب شده است و ماهیت جدید و تا حدودی متفاوت خلق کرده است.مانند دو ماده با دو خاصیت مختلف که تحت شرایط خاصی با یکدیگر در پاتیل ترکیب شده و معجونی با ماهیتی متفاوت از آن مواد خلق میشود.
در نتیجه در آن طلسم باعث ترکیب خصوصیات دو بنیان گذار شده و موجودی با ترکیبی از هردو خلق کرده است.

تصویر دیگری از کرام در گوشه صفحه تلویزیون ظاهر میشود.
نقل قول:
اینجا یه اشتباه تاریخی انجام شده!!...همانطور که میدانیم بعد از رفتن سالازار کبیر..مدرسه به حیات خودش ادامه میداده و گریفندور هنوز شمشیر رو جادو نکرده تا در کلاه گروهبندی قرار بگیره چون هنوز زنده بوده...بعد از گودریک شمشیر به پسر گودریک میرسه و او بوده شمشیرو جادوکرده تا در کلاه قرار بگیره
حتی طبق اسناد..مشخص شده که کلی دوندگی کرده تا مجوز اینکارو بگیره!!در آخر به خاطر خدماتی که گودریک برای هاگوارتز کرده این مجوز رو میگیره

آرتیکوس با لبخندی که داشت به خنده تبدیل میشد گفت:
-اسناد جعلی!به من بگویید در هزاران سال پیش...زمانی که هنوز تاریخ مشخصی برای آن پیدا نشده است و زمانی که وزارت سحر و جادویی وجود نداشته است...چطور پسر گودریک مجوز کاری و آن هم چیزی که طبق گفته های قبلی شما به طور پنهانی آن را کرده و برای شرف گریفیندور،گرفته بود؟
این را دشمنان گریفیندور جعل کرده اند و حرفهای شما نیز با یکدیگر همخوانی ندارد.
و بعد در گفته های قبلیم گفته بودم که فقط بنیانگذاران هاگوارتز قادر به جای گذاری میراثشان در کلاه خواهند بود تا به کسی با خصوصیات خالص بنیانگذار داده شود.پس این گفته شما به این ترتیب تکذیب و غیر واقعی جلوه میکند.

تصویر دیگر...
نقل قول:
اشتباه شما دقیقا اینجاست...پسر گریفندور به خاطر سفر در زمان معروف بوده....حتی گفته میشود که ساعت های زمانبرگردان از اختراعات ایشون هست...ایشون در زمان سفر کرده و به دنبال سمبلی میگشته که هیچ کس از اون سر درنیاره!!!

آرتیکوس با قیافه ناباورانه تر از کرام گفت:
-این کاملا غیر منطقی به نظر میرسه!پسر گودریک،قادر به سفر به زمان بوده ولی تلاشی برای نجات پدر از آن طلسم در زمان مورد نظر،وقتی که به گذشته سفر میکند نکرده است؟!شگفت آور است که به جای اینکار،در آینده به دنبال سمبلی برای پوشاندن چیزی به قول شما حقیقت گشته،به جای آنکه به گذشته سفر کند و پدر را از آن مهلکه نجات دهد!به نظر شما کدام یک بهتر و راحت تر است!یافتن سمبلی در آینده که شناخته شده نیست و یا نجات پدر از مسیر طلسم سالازار؟مطمئنا دومی بهتر و راحت تر است.
من نیز در پایان بگویم که کرام عزیز!دویست سال تحقیق در این مورد چیزی نیست که بتوان کتمان کرد!ما دویست سال تحقیق کردیم تا به نتایج امروز رسیدیم.پس به طور حتم تن به چیزی که شما واقعیت مینامید نخواهیم نشاند.
مجری در آخر برای خالی نبودن عریضه گفت:
-بله!این قسمت برنامه ما نیز به پایان رسید.از شما متشکریم پروفسور عزیز برای پاسخهای روشنگرانه شما در این مورد.

و باز برفک...چیزی که بعد از برنامه ها،رفیق همیشگی تلویزیون ها است.


آرتيكوس الياس فرناندو الكساندرو دامبلدور

ملقب به سلامگنتئور(فنانشدني در همه دورانها)

[b][color=009900]آرتيكوس ..


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۹:۲۰ جمعه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۵

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
حقيقتي هزاران سال خفته!
تصوير اين جمله با حروفي قرمز رنگ در صفحات هزاران تلويزيون جادوگري ظاهر شد و پس مدت كوتاهي زمينه پشت نوشته نيز از رنگ سفيد به نقاشي شير قدرتمندي با يالهايي طلايي رنگ و ماري سبز رنگ با خطوطي نقره اي در پشت بدنش،سعي در مغلوب كردن يكديگر بودند و در پشت سر هر يك از آنها جادوگري ايستاده و به آنها فرمان ميدادند.
در اين ميان تصوير مجري برنامه با صورتي مستطيلي شكل و تراشيده ظاهر شد.مجري برنامه با لبخندي شروع به سخن گفتن كرد:اهم!!!...سلام با قسمت چهارم برنامه پر طرفدار((حقيقتي هزاران سال خفته))..در خدمتتونیم....این هفته نیز آقای کرام لطف کردن تا جواب پروفسور ارتیکوس را بدهند!!!

کرام به لحن جدی شروع به صحبت میکنه:سلام عرض میکنم خدمت همه بینندگان در خدمتتون هستم

مجری با لبخند:آقای کرام شما صحبتهای پروفسور آرتیکوس رو شنیدید...میخواهیم اکنون صحبتهای شما رو بشنویم!

کرام با دستمال عرق رو پیشونیش رو پاک میکنه:بله....خب من باید توضیحات تکمیلی رو ارائه بدم تا هیچ حرف و حدیثی نمونه!!....به صحبتهای آرتیکوس عزیز مراجعه میکنم

تصویر آرتیکوس در تلویزیون کناری پخش میشه:
نقل قول:

سالازار ماري را با ظاهر گودريك گريفيندور به هيپوگريف تبديل كرده است.اگر توجه كرده باشي من گفته بودم كه گودريك فقط ظاهر مار را تغيير داد و باطن آن مار ماند ولي سالازار اسلايترين هم ظاهر و هم باطن آن را تغيير داد و در نتيجه مار در باطن توسط او كشته شد و فضاي خالي آن با خصوصيات ريونكلا و گريفيندور پر گرديد


کرام شروع به صحبت میکنه:ببینید طلسم تغییر شکل جوری عمل میکنه که حتی نمیتونه بعضی از خصوصیات ظاهری رو از بین ببره..چه برسه به خصوصیات باطنی!!!
برای مثال پروفسور مگ گونگال رو مثال میزنیم که با اینکه تغییر شکل میده ولی خطوط عینکش دور چشمانش باقی میمونه
پس این موضوع کاملا رد میشه....حتی قدرتمندترین جادوگر زمان لرد سیاه!! هم نتونسته کاملا قیافه خودشو تغییر شکل بده...کاملا میشه دریافت که مطلب عاری از حقیقته

تصویر باز آرتیکوس رو نشون میده:

نقل قول:

ريونكلا اصلا در ماجرا نقشي نداشته است ولي شواهد نشان ميدهد كه خصوصيات دو بنيان گذار هاگوارتز(گريفيندور و ريونكلا) كه زمان اتفاق در آنجا نبودند به خصوصيات هيپوگريف تبديل شده است

کلام با لبخندی ملیح!!صحبتش رو ادامه میده:
درسته که ریونکلا تبدیل به عقاب میشده ولی باز خصوصیات عقاب و هیپو گریف کاملا متضاد هستن
عقاب اصلا راضی به سواری دادن به افراد نمیشه...عقاب با انسانها هیچ میانه خوبی نداره....و در پایان عقاب برای اینکه شکار خودشو انجام بده چندین بار در اسمان دور میزند ولی هیپوگریف هیچکدام از این خصوصیات رو نداره چون کلا ماهیتی جداگانه دارد!!!

و تصویر باز..
نقل قول:

كلاه گروهبندي هاگوارتز به طوري جادو شده بود كه ميراث بنيان گذاران از خود آنها گرفته و به شخصي با همان خصوصيات برجسته تحويل دهد...و هري پاتر كلاه گروه بندي را از كلاه در آورده است،پس فقط گودريك گريفيندور قادر به حكاكي بر روي شمشير بوده است

کرام اینبار بسیار جدی حرف میزنه:اینجا یه اشتباه تاریخی انجام شده!!...همانطور که میدانیم بعد از رفتن سالازار کبیر..مدرسه به حیات خودش ادامه میداده و گریفندور هنوز شمشیر رو جادو نکرده تا در کلاه گروهبندی قرار بگیره چون هنوز زنده بوده...بعد از گودریک شمشیر به پسر گودریک میرسه و او بوده شمشیرو جادوکرده تا در کلاه قرار بگیره
حتی طبق اسناد..مشخص شده که کلی دوندگی کرده تا مجوز اینکارو بگیره!!در آخر به خاطر خدماتی که گودریک برای هاگوارتز کرده این مجوز رو میگیره

تصویر ارتیکوس باز نقش میبنده:

نقل قول:

اول در صورتي كه علامتي به شكل # نبوده،چطور بر طبق گفته شما پسر گودريك توانسته آن را حكاكي كنه؟!
ولي كرام عزيز بذاريد نكته اي را براي شما روشن كنم.واقعا چرا سمبلي جادويي بر روي دكمه شماره گيرهاي مشنگها باشد؟تاريخ بارها استفاده از سمبلها براي مقصودهاي ديگر را نشان داده است كه دو مثال از خود دنياي مشنگي نام ميبرم.آدولف هيتلر،مشنگ نازي،صليب شكسته را كه به عنوان سمبل دولتش را از هندو ها گرفته بود و همچنين صليب مسيحيان از سمبل هاي مصر باستان گرفته شده است(اين موضوع واقعيت دارد)


کرام با ناباوری سرشو تکون میده و میگه:اشتباه شما دقیقا اینجاست...پسر گریفندور به خاطر سفر در زمان معروف بوده....حتی گفته میشود که ساعت های زمانبرگردان از اختراعات ایشون هست...ایشون در زمان سفر کرده و به دنبال سمبلی میگشته که هیچ کس از اون سر درنیاره!!!

البته در مورد صلیب مسیحیان اوضاع فرق میکنه...این علامت ،صلیب ، از نحوه اعدام زمان روم گرفته شده ولی گفته میشود که از صلیب خدای مصر باستان((آمون))هم نسخه برداری کردند....

به هر حال در پایان باید بگم که واقعیات قابل کتمان نیست..به هر حال مطمئنم ک هصحبتهای من کسایی که نمیخوان واقعیتو بپذیرند رو قانع نمیکند.

مجری: با شکر از شما


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۳:۲۰ جمعه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۵

آرتیکوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۸ دوشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۷
از کاخ سفید پادشاهان در کوه های سفید سرزمین رویاها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 430
آفلاین
حقيقتي هزاران سال خفته!
تصوير اين جمله با حروفي قرمز رنگ در صفحات هزاران تلويزيون جادوگري ظاهر شد و پس مدت كوتاهي زمينه پشت نوشته نيز از رنگ سفيد به نقاشي شير قدرتمندي با يالهايي طلايي رنگ و ماري سبز رنگ با خطوطي نقره اي در پشت بدنش،سعي در مغلوب كردن يكديگر بودند و در پشت سر هر يك از آنها جادوگري ايستاده و به آنها فرمان ميدادند.
در اين ميان تصوير مجري برنامه با صورتي مستطيلي شكل و تراشيده ظاهر شد.مجري برنامه با لبخندي شروع به سخن گفتن كرد(اين مجري و برنامه گذاراش كار ديگه اي بلد نيستن!):
-سلام به شما بينندگان عزيز!...بار ديگر با پروفسور آرتيكوس دامبلدور هستيم براي جواب به نكاتي كه كرام عزيز ذكر كرده بودند.در ضمن از وجود چنين برنامه اي بسيار خوشحال هستم چون از قرار معلوم دو اسپانسر،يكي از گريفيندور و ديگري از اسلايترين پيدا شده است كه باعث شده حقوق ما نيز افزايش پيدا كنه!
از حاشيه ميگذريم و جواب پروفسور را ميشنويم...بفرماييد پروفسور!
پروفسور پس از صاف كردن گلويش گفت:
-بله...در مورد عكس اصيلترين هيپوگريف قرن،باك بيك،بايد بگويم گفته آقاي كرام در مورد شباهت درست هست ولي دليل آن را قبلا من ذكر كرده بودم كه موجود بوجود آمده از بدل گودريك گريفيندور داراي خصوصيات او و ريونكلا در ظاهر و در باطن ميباشد.به همين دليل است كه حركات باك بيك به حركات شير گريفيندور شباهت ويژه اي دارد.
-بله متشكرم پروفسور دامبلدور...الان از سوي اتاق فرمان بهم ميگن كه توانستيم قسمتهايي كه آقاي كرام به آن اشاره ويژه كرده است جداسازي كرده و پخش كنيم...در صورتي كه موافق باشيد به آن قسمتها نگاه ميكنيم و بعد شما در مورد آن جواب خود را ارائه دهيد...
پروفسور با حركت سر موافقت خود را اعلام كرد و گفت:
-بله فكر خوبي هست...
بلافاصله تصوير كرام كه در كنار مجري برنامه نشسته از تلويزيون پخش ميشه:
كرام:
نقل قول:
دلیل اینکه در هیپوگریف اصلا نشانی از مار دیده نمیشود به این دلیل است که سالازار این طلسمو روی یک مار اجرا نکرده بوده و تمام مطالب غیر از این فرافکنی هست

آرتيكوس در جواب رو به دوربين گفت:
-شواهد موجود...كرام عزيز نشان ميدهد كه چنين اتفاقي افتاده است و سالازار ماري را با ظاهر گودريك گريفيندور به هيپوگريف تبديل كرده است.اگر توجه كرده باشي من گفته بودم كه گودريك فقط ظاهر مار را تغيير داد و باطن آن مار ماند ولي سالازار اسلايترين هم ظاهر و هم باطن آن را تغيير داد و در نتيجه مار در باطن توسط او كشته شد و فضاي خالي آن با خصوصيات ريونكلا و گريفيندور پر گرديد.
بلافاصله تصوير ديگري از كرام نشان داده شد كه ميگفت:
نقل قول:
گفته شده بود که گریفندور از بدل استفاده کرده...همه میدانن خصوصیات مار و شیر دال کاملا متضاد هستن!!....این چه بدلیه که خصوصیات ضد گریفندور داره

آرتيكوس سر خود را تكان داد و گفت:
-گودريك گريفيندور فقط ظاهر را تغيير داده بود،در نتيجه مشكلي نبايد با باطن مار بوجود ميامد ولي شواهد نشان ميدهد كه چنين مشكلي بوجود آمده است.مشكل اين بود كه بدل مقاوتي در مقابل طلسم سالازار اسلايترين نكرد و بلافاصله تسليم و به موجود ديگري تبديل شد،دليل اين اتفاق همين تضاد باطن و ظاهر بوده است.
و بار ديگر...
نقل قول:
کرام با لبخند جواب میده:خودتون که هلگا رو میشناسید ...در این قضایا اصلا ریونکلا و هافلپاف دخیل نبودن....موقع تغییر شکل هم اصلا در این ماجرا نقشی نداشتن!!!.....
هافلپاف که با گودریک کاری داشته ...چند لحظه بعد دلش برای گودریک تنگ میشه!!!...حرکت میکنه و دنبال گودریک میاد.....اون از دور صحنه برخورد طلسم و یک مارو دیده!!....ولی به دلایلی که در مدرسه هاگوارتز مشهوره....نتونسته استنباط درستی از خودش ارائه بده ....

پروفسور در جواب گفت:
-شواهد نشون ميده كه هلگا هافلپاف،شاهد صحنه بوده است و در دفترچه خاطراتش نيز به اين موضوع اشاره كرده است و سالازار از متوجه حضور او نشده بوده.هافلپاف هم مطمئنا نتونسته به جز گفته هاي خودش دليل ديگري براي اتفاق افتاده بياورد و فقط آن را در دفتر خاطراتش نوشته است تا ما بتوانيم به بودن او در ماجرا پي ببريم.
درسته!ريونكلا اصلا در ماجرا نقشي نداشته است ولي شواهد نشان ميدهد كه خصوصيات دو بنيان گذار هاگوارتز(گريفيندور و ريونكلا) كه زمان اتفاق در آنجا نبودند به خصوصيات هيپوگريف تبديل شده است.
و بار ديگر تصوير كرام نمايش داده شد...
نقل قول:
ببینید...این مشاهدات هافلپاف بوده...دقیقا حرف منو تایید میکنه...در نتیجه هافلپاف چرا خیال نکرده اون بدل بوده؟
چرا ریونکلا همچین حرفی نزده در حالی که سالها با هم دوست بودن؟آیا سالازار کبیر بعد از سالها دوستی نمیتونسته شخیص بده گریفندور واقعی کی هست؟

پروفسور با لبخندي كه بر لبش بود گفت:
-اگر يادتون باشه گفته بودم كه گودريك گريفيندور اولين بدل جهان را ساخت...پس در اين صورت نه هلگا هافلپاف و نه سالازار اسلايترين قادر تشخيص چيزي كه از قبل وجود نداشته رو از خود گريفيندور تشخيص بدهند.
بعد در مورد نگفتن هلگا به ريونكلا...به نظر ميرسه هلگا،پس از ديدن آن ماجرا،جان خود را در خطر حمله سالازار اسلايترين ميديد.هلگا در آن زمان تصور كرده است كه در صورت گفتن آن ماجرا به ريونكلا باعث فاش شدن بودنش در ماجرا بوده است،اونم در حالي كه سالازار فكر كرده است كه كسي از آن ماجرا خبر ندارد!پس به جاي گفتن به كسي آن را براي حفاظت از خودش در دل نگه داشت.اين عمل او كاملا منطقي ميرسه چون سالازار باعث ايجاد ناامني شده بود.
و بار ديگر...
نقل قول:
مشخصه!!...گودریکه که بعد از هیپوگریفندور شدن که شمشیر لازم نداشته تا براش چیزی درج کنن!!!....طبق شواهد پسر گودریک که با پروفسور آرتیکوس همنام بوده...سعی کرده برای دلداری خودش اینچیزا رو حک کنه...البته من درکش میکنم ..واقعا سخته!!....و...به هر حال پدرش بوده!!!...دوست داشته برگرده!...و...

آرتيكوس به علامت مخالفت سرش را تكان داد و گفت:
-نه شما اشتباه ميكنيد كرام عزيز!همانطور كه ميدانيد كلاه گروهبندي هاگوارتز به طوري جادو شده بود كه ميراث بنيان گذاران از خود آنها گرفته و به شخصي با همان خصوصيات برجسته تحويل دهد...و هري پاتر كلاه گروه بندي را از كلاه در آورده است،پس فقط گودريك گريفيندور قادر به حكاكي بر روي شمشير بوده است.او بعد از حكاكي براي حمايت از بدلش،آن را در كلاه گروهبندي براي پنهان كردن راز بزرگي فرستاد.
پس اين گفته شما با اين شواهد تكذيب ميشود.
نقل قول:
اون زمان علامتی مثل# نبوده!!....علامتهای مشنگی که برای دستگاه تلفن به کار میبرن ...در دنیای جادویی چیکار میکند؟

آرتيكوس كه گويي نكته مهمي را روشن ميكند گفت:
-اول در صورتي كه علامتي به شكل # نبوده،چطور بر طبق گفته شما پسر گودريك توانسته آن را حكاكي كنه؟!
ولي كرام عزيز بذاريد نكته اي را براي شما روشن كنم.واقعا چرا سمبلي جادويي بر روي دكمه شماره گيرهاي مشنگها باشد؟تاريخ بارها استفاده از سمبلها براي مقصودهاي ديگر را نشان داده است كه دو مثال از خود دنياي مشنگي نام ميبرم.آدولف هيتلر،مشنگ نازي،صليب شكسته را كه به عنوان سمبل دولتش را از هندو ها گرفته بود و همچنين صليب مسيحيان از سمبل هاي مصر باستان گرفته شده است(اين موضوع واقعيت دارد).به اين اتفاق جابجايي ميگويند كه سمبلي بدون تغيير در ظاهر براي مقصود ديگر و معني اي متفاوت با معني قبلش استفاده ميشود.اين موضوع در دنياي جادويي هم اتفاق افتاده است.اين سمبل بر روي دست ساخته هاي جادوگران توسط ماگلها به خاطر بي توجهي به آنها ديده شده است و به همين دليل آنها توانستند ساليان سال بعد آن را به منظور ديگري مورد استفاده قرار دهند.اين سمبل و سمبلهاي ديگر از دنياي جادويي ما به دنياي ماگلها راه يافته است.صحبتهاي من در همينجا تمام شد.
مجري سرانجام گفت:
-بله مرسي كه از جواب و وقت شما براي اين برنامه...دوستان خداحافظ تا برنامه ديگر...
برفك و ديگر هيچ...


آرتيكوس الياس فرناندو الكساندرو دامبلدور

ملقب به سلامگنتئور(فنانشدني در همه دورانها)

[b][color=009900]آرتيكوس ..


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۸:۳۷ پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۸۵

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
حقيقتي هزاران سال خفته!
تصوير اين جمله با حروفي قرمز رنگ در صفحات هزاران تلويزيون جادوگري ظاهر شد و پس مدت كوتاهي زمينه پشت نوشته نيز از رنگ سفيد به نقاشي شير قدرتمندي با يالهايي طلايي رنگ و ماري سبز رنگ با خطوطي نقره اي در پشت بدنش،سعي در مغلوب كردن يكديگر بودند و در پشت سر هر يك از آنها جادوگري ايستاده و به آنها فرمان ميدادند.
در اين ميان تصوير مجري برنامه با صورتي مستطيلي شكل و تراشيده ظاهر شد.مجري برنامه با لبخندي شروع به سخن گفتن كرد:
-سلام به شما بينندگان عزيز!......من ابتدا تشکر میکنم از دبیر دیکته که لطف کردن و زنگ زدن و اشتباه تیتر برنامه رو تذکر دادن!!...در ادامه بحث قبلی به سراغ آقای کرام آمدیم...گویا مصاحبه قبلی به مذاق ایشان خوش نیامده بوده و امروز تشریف اوردند که توضیحات خودشان را ارائه نمایند

کرام:سلام عرض میکنم در خدمت بینندگان عزیز ...من دلایل خودمو با دو تا عکس شروع میکنم به عکس زیر توجه کنید:

تصویر کوچک شده

این عکس کاملا اصل بودن ،واقعه رو بیان میکند .
این عکس اصیل ترین هیپوگریف سایت باک بیکه!!!

حتی استایل این هیپوگریف که حلقه گم شده ماست!!!..با استایل گریفندور تصویر کوچک شده مثل هم میباشد.
آنها خصوصیاتی کاملا مشابه دارند حتی در زمینه رفتاری!!!
و دلیل اینکه در هیپوگریف اصلا نشانی از مار دیده نمیشود به این دلیل است که سالازار این طلسمو روی یک مار اجرا نکرده بوده و تمام مطالب غیر از این فرافکنی هست

گفته شده بود که گریفندور از بدل استفاده کرده...همه میدانن خصوصیات مار و شیر دال کاملا متضاد هستن!!....این چه بدلیه که خصوصیات ضد گریفندور داره
من به شما از طریق عکس ثابت کردم که حتی خصوصیات رفتاری این دو جانور!!! شبیه همنند

مجری آهی میکشه ومیگه :اما آقای کرام پروفسور آرتیکوس معتقده که در دفترچه خاطرات هافلپاف همچین چیزی ثبت شده؟

کرام با لبخند جواب میده:خودتون که هلگا رو میشناسید ...در این قضایا اصلا ریونکلا و هافلپاف دخیل نبودن....موقع تغییر شکل هم اصلا در این ماجرا نقشی نداشتن!!!.....

هافلپاف که با گودریک کاری داشته ...چند لحظه بعد دلش برای گودریک تنگ میشه!!!...حرکت میکنه و دنبال گودریک میاد.....اون از دور صحنه برخورد طلسم و یک مارو دیده!!....ولی به دلایلی که در مدرسه هاگوارتز مشهوره....نتونسته استنباط درستی از خودش ارائه بده .......
نقل قول:

امروز،روزي ديگر از دوره خيزان درختان!امروز بالاخره آن مار طرد شده بالاخره توانست زهرش را به شير توانا بريزد...با چشمانم توانستم چيزي كه از او از جادوي سالازار مانده بود ببينم،موجودي با سر عقاب و يالهاي اسب و بالهاي قدرتمند.آن موجود به طرز جادويي رنگ آميزي شده بود و ميتونم بگم از هر رنگي از طبيعت در بدنش ديده ميشد



ببینید...این مشاهدات هافلپاف بوده...دقیقا حرف منو تایید میکنه...در نتیجه هافلپاف چرا خیال نکرده اون بدل بوده؟
چرا ریونکلا همچین حرفی نزده در حالی که سالها با هم دوست بودن؟آیا سالازار کبیر بعد از سالها دوستی نمیتونسته شخیص بده گریفندور واقعی کی هست؟

هافلپاف گودریک رو شناخته بود و تازه خواسته بهش دلداری بده و بگه پر جذبه شدی!!..در حالی که اینجور نبود...گودریک به وسیله ای برای حمل و نقل تبدیل شده بود!!!....ابهتش از بین رفته بود!!!

مجری:و در باره شمشیر گریفندور؟

کرام:مشخصه!!...گودریکه که بعد از هیپوگریفندور شدن که شمشیر لازم نداشته تا براش چیزی درج کنن!!!....طبق شواهد پسر گودریک که با پروفسور آرتیکوس همنام بوده...سعی کرده برای دلداری خودش اینچیزا رو حک کنه...البته من درکش میکنم ..واقعا سخته!!....و...به هر حال پدرش بوده!!!...دوست داشته برگرده!...و...

مجری:یعنی شما میگویید اون کدها رو حک کردن تا از شرافت خودشون دفاع کرده باشن؟

کرام محکم روی میز با مشت میزنه:دقیقا!!..وگرنه اون زمان علامتی مثل# نبوده!!....علامتهای مشنگی که برای دستگاه تلفن به کار میبرن ...در دنیای جادویی چیکار میکند؟
اونها چون میدون اغلب جادوگران از علوم مشنگی چیزی نمیدونن خواستن به این وسیله خودشون رو تبرئه کنن و این قابل قبول نیست!!!

مجری:در باره صحبتهای آقای پروفسور آرتیکوس حرف دیگه ای مونده؟

کرام:نه متشکر فقط باید بگم که چون پروفسور عزیز ما چون خیلی گریفندورو دوست داشته سعی کرده شواهد از خودش بروز بده که گریفندور اینطور نبوده...در حالی که چرا باید با واقعیت مخالفت کنیم؟حتی متعصب ترین طرفداران گریفندور هم باید با واقعیت کنار بیان!!!

مجری:با تشکر از وقتی که به من دادید


ویرایش شده توسط کرام در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۷ ۹:۱۴:۵۱
ویرایش شده توسط کرام در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۷ ۹:۲۸:۴۴

کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۶:۰۲ پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۸۵

آرتیکوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۸ دوشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۷
از کاخ سفید پادشاهان در کوه های سفید سرزمین رویاها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 430
آفلاین
حقيقتي هزاران سال خوفته!
تصوير اين جمله با حروفي قرمز رنگ در صفحات هزاران تلويزيون جادوگري ظاهر شد و پس مدت كوتاهي زمينه پشت نوشته نيز از رنگ سفيد به نقاشي شير قدرتمندي با يالهايي طلايي رنگ و ماري سبز رنگ با خطوطي نقره اي در پشت بدنش،سعي در مغلوب كردن يكديگر بودند و در پشت سر هر يك از آنها جادوگري ايستاده و به آنها فرمان ميدادند.
در اين ميان تصوير مجري برنامه با صورتي مستطيلي شكل و تراشيده ظاهر شد.مجري برنامه با لبخندي شروع به سخن گفتن كرد:
-سلام به شما بينندگان عزيز!برنامه امروز ما در مورد حقيقتي هست كه ساليان درازي هست كه از چشم ديگران پنهان مانده است.شخص صاحب قلمي به نام كرام،در مقاله اي به نام "چگونه هيپوگريف بوجود آمد؟"در حدود دويست يا سيصد سال پيش باعث جوشيدن خون گريفيندوري ها،يكي از گروه هاي بنام مدرسه عالي جادوگري هاگوارتز،شد.پس از آن زمان طولاني پروفسوري متعلق به گروه گريفندور،مطالبي را آماده كرده است كه حقيقت بزرگي را در اين مورد روشن خواهد كرد.پروفسور؟
ناگهان تصوير به جاي مجري برنامه،تصوير پروفسوري با چشماني مصمم نشان داد.بار ديگر مجري با صدايي رسا شروع به پرسيدن سوالي از پروفسور كرد:
-پروفسور!حدود دو قرن از زمان نوشته شدن آن مقاله ميگذره.چرا شما الان جواب به آن را ميدهيد.
پروفسور در جواب گفت:
-به خاطر آنكه ما اول تحقيق ميكنيم و بعد نسبت به اون نظر خود را اعلام ميكنيم و متاسفانه اين مدت حدود دو قرن طول كشيد كه از تمام رفتگان باقي كه در اينكار من را همياري كردند سپاس گذاري ميكنم!روحشان شاد!
-پس نتايج تحقيقات خودتون رو لطفا به اطلاع جامعه جادوگري برسانيد.
-بله!همانطور كه ميدانيد كرام عزيز،در آن مقاله علت بوجود آمدن هيپوگريف را تغيير شكل گودريك گريفيندور به وسيله جادوي سالازار اسلايترين صورت گرفته است...ولي اطلاعات بدست آمده وجود چنين اتفاقي را تاييد ميكند!همانطور كه ميدانيد هافلپاف،بيانگذار ديگر مدرسه هاگوارتز داراي دفترچه خاطراتي بود كه هم اكنون در موزه جادوگري هاگزميد نگه داري ميشود كه در آن اشاره واضحي به اين اتفاق ميكند...ترجمه قسمت كوچكي از آن خاطره را براي شما ميخوانم
سپس سرش را بر روي كاغذ مقابلش خم كرد و شروع به خواندن آن كرد:
-امروز،روزي ديگر از دوره خيزان درختان!امروز بالاخره آن مار طرد شده بالاخره توانست زهرش را به شير توانا بريزد...با چشمانم توانستم چيزي كه از او از جادوي سالازار مانده بود ببينم،موجودي با سر عقاب و يالهاي اسب و بالهاي قدرتمند.آن موجود به طرز جادويي رنگ آميزي شده بود و ميتونم بگم از هر رنگي از طبيعت در بدنش ديده ميشد...
پروفسور بار ديگر سرش را بلند كرد و گفت:
-كاملا واضح هستش كه در اين خاطره به تبديل شدن گريفيندور اشاره كرده است و تبديل او به موجودي كه امروز آن را هيپوگريف ميناميم...جالب توجه آنكه به فصل هم اشاره شده است كه پاييز هست.از اين راه ميتوانيم به دليل رنگ آميزي بسيار جذاب و زياد در هيپوگريفها كه گويي از تنوع رنگهاي پاييز باشد پي ميبريم.ولي نكته اي كه جديدا به آن پي برديم اين است كه آن كسي كه به هيپوگريف تبديل شده است،گودريك گريفيندور نبوده و بلكه بدلي از او بوده است و سالازار اسلايترين در هدفش اشتباه كرده است...
پروفسور با لبخندي از پيروزي در لبانش،در ادامه به صحبتهايش گفت:
-در چند سال اخير فردي به نام هري پاتر موفق پيدا كردن شمشيري متعلق به گودريك گريفيندور شده است...در صورتي كه با دقت زياد به آن شمشير نگاه كنيم،متوجه سمبلها و نشانه هايي شديم كه در جاي جاي جواهرهاي روي آن حكاكي شده بود و توانستيم آنها را كشف رمز كنيم كه به ترتيب توجه شما را به آن جلب ميكنم.ابتدا % هستش كه در زبان سمبليك باستاني جادوگران به معني تبديل موجودي به موجود ديگري است،به طوري كه ماهيت آن تغيير نكرده باشد ولي در ظاهر با سمبل # كه بعد از آن آمده است نشان از تغيير ظاهري كرده و به چيز ديگري تبديك شده است.اگر به اون دايره هاي سمبل اول توجه داشته باشيد به معني موجود و خط وسطشون به معني تغيير هست ولي ماهيت يكي است و در سمبل دوم به معني روكشي براي ظاهر آن است كه در كل به معني تغيير شكل ميباشد.بعد توجه شما رو به سمبل بعدي كه شبيه يه هشت انگليسي(8) هست و يك ستاره (*) در وسط يكي از فضاهاي آن وجود دارم جلب ميكنم كه به معني به وجود آمدن بدلي از اصلي كه با ستاره نشان داده ميشود هست.
بعد ناگهان پروفسور با صداي بلند گويي كه چيز بسيار مهمي را كشف كرده است گفت:
-بدين گونه ما به راز بوجود آمدن اولين بدل در كل تاريخ ماگل ها و جادوگران از گريفيندور پي برديم تا از خطراتي كه با هوش و ذكاوتش از طرف اسلايترين رو پيشبيني كرده بود دفاع كند.به هر حال،در آن روز به خصوص نيز سالازار اسلايترين كه خواستار انتقام از گريفيندور بوده با بدل آن متوجه ميشود و آن را جادو ميكند.پس جادوي گريفيندور شكسته شده و به جايش جادوي اسلايترين جايگزين آن ميشود و بعد آن موجود را هيپوگريفيندور مي نامد كه پس از مدتها به هيپوگريف تغيير ميكند.در آخر شما را به مطلب ديگري جلب ميكنم كه آن اينست كه موجود تبديل شده توسط گودريك گريفيندور به بدلي از خودش،يك مار به تصور از دفاع قوي تري انتخاب شده بود ولي در جادوي سالازار ماهيت مار در بدل ميميرد و به هيپوگريف تبديل ميشود،به همين دليل نشاني از خصوصيات سالازار در هيپوگريف نيست!در صورتي كه هيپوگريف داراي غرور يك گريفيندوري و هوش يك ريونكلايي تا حدي هست و در ظاهر داراي پنجه به تيزي شير و بالهايي عقاب ريونكلا ميباشد!در مورد هافلپاف هم اين احتمال ميرود كه او با ديدن صحنه تغيير شكل،به طور ناخودآگاه باعث جلوگيري از بودن گوشه اي از شخصيتش در هيپوگريف شده است.
سرانجام مجري برنامه در حالي كه دهانش باز مانده بود گفت:
-بله بينندگان عزيز!حقيقت هزاران ساله خاموش اين ماجرا،بالاخره توسط پروفسور آرتيكوس گريفيندور(! )عزيز به اطلاع شما رسانده شد.متاسفانه برنامه ما در اينجا به پايان ميرسه.اميدوارم كه اين برنامه مورد توجه شما قرار گرفته باشه و به اميد برنامه ديگر...خدانگهدار!
لحظه اي بعد تلويزيون به جز تصوير برفكي اش،كار قابل توجه اي نشان نميداد!
---------------------------------------------------------------------------------------------------
والا يه بار كرام عزيز داستان چگونگي هيپوگريف بوجود آمد كه گويي صد سال از زدنش ميگذره رو در چت باكس براي بار ديگر نوشتند!!ياد خاطره ها!منم گريفيندوري!!خونم در رگهايم به جوش آمد و گفتم آقا من جواب رو ميدم!الان به قولم عمل كردم.
پس اول اميدوارم كه زياد چرت نشده باشه و اگر طولاني هم شد به خوبي خودتون ببخشيد.
و بعد كسي ناراحت نشده باشه از گفته هاي من كه البته فكر نكنم چيزي ناراحت كننده داشته باشه!

مرسي
كسي كه تنش ميخوارد!
آرتيكوس دامبلدور


ویرایش شده توسط آرتیکوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۷ ۶:۳۵:۱۲

آرتيكوس الياس فرناندو الكساندرو دامبلدور

ملقب به سلامگنتئور(فنانشدني در همه دورانها)

[b][color=009900]آرتيكوس ..


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱:۴۰ شنبه ۵ فروردین ۱۳۸۵

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
نقد سیاسی روز...

(آهنگ فوتبالیست‌ها در حال پخش -- مجری نمی‌دونه دوربین داره تصویرش رو مشغول شماره‌گیری دماغی هستش -- در طرف گراپی مشغول یادداشت کردن یه چیزی رو یه کاغذ و دادن به خانم منشی صحنه هستش)
گراپی: این بود شماره دفتر... زنگ زد آخر شب بود تنها....
(دوربین همچنان می‌چرخه و آهنگ قطع میشه)
صدای عوامل: هوووووووووی! این فیلم‌بردار کجاست؟
فیلم‌بردار: اومدم بابا نمی‌ذارین آدم سر توالت هم راحت فکر کنه!
مجری: با کدوم دوربین شروع کنم؟
کارگردان: با دوربین شماره‌ی 1 یعنی تنها دوربینی که داریم!
مجری: آهان متشکرم!.... سلام ببیندگان عزیز به برنامه‌ی دیگری از نقد سیاسی روز خوش‌آمدید. میهمانان این برنامه پرفسور دکتر جاسم، فوق تخصص رشته‌ی بیل شناسی گرایش هسته‌آی...
جاسم: جیگرتو....!
مجری: ...آ...اهم... بله و جناب‌ آقای گراپی....
گراپی: گراپی...!
مجری: مگه من چی گفتم؟!
گراپی: شما کرد بد تلفظ! راستی شما می‌دونی هرمی کجاست؟
مجری: بله متشکرم و میهمان دیگرمون حاج‌آقا دارک‌الله اصل قزوینی بودند که متأسفانه به دلیل پاره‌ای مسائل ...
جاسم:....آسلامی....
مجری: ...بله ! پاره‌ای مسائل آْسلامی احتمالاً دیر برسند....! خوب شروع مي‌کنیم استاد...
جاسم: اول این‌که چرا این شربتتون پرتقال نیستش؟
مجری: ااا... خب والا نداشتیم! آلبالو چشه مگه؟
گراپی: مگه ندیدی! خواست پرتقال........!
مجری:‌ بله! چشم... لطفاً این لیوان رو شربت پرتقالش کنید! حالا سؤال اول... جناب پرفسور به نظر شما در این قسمت فیلم این‌که یکی از سوراخ‌های دوربین پوشیده بوده و بمب اتمی در پس زمینه منفجر شده تمثیلی از داستان مرگخوار مهربون و معمای توالت سخنگو هستش؟
جاسم:‌ این سؤال خیلی سیاسی بود! به خاطر برخی ملاحظات انرژی صلح‌آمیز جادوی سیاه هسته‌ای جواب نمیدم!
مجری: آقای گراپی؟
گراپی: فیلمش داشت مورد آسلامی! یعنی چی بود یکی از سوراخ‌ها پوشیده! این فیلم نبود خوب! باید شد سانسور!
مجری: متشکر! حالا سؤال بعدی... امروز داشتم از خیابون خرید می‌کردم دیدم نیمبوس 2000 رو ریمارک به جای نسخه 2006 می‌فروشن! نظر شما چیه؟ به نظر شما این دلیل بر ضعف وزارت نیستش؟ آیا وزیر باید عوض بشه؟ و چه کسی جای اون باشه به نظر شما من خوشتیپم به اندازه‌ی کافی وزیر بشم؟
جاسم: از کجا خریدی؟! چند مي‌دادن؟ 5 تا مي‌خریدی یکی مجانی هم می‌دادن؟
مجری:....
گراپی: کار بود خوب! در ضمن شما نبود به اندازه‌ی کافی سیفید تا شد وزیر!
مجری: بله متشکرم و حالا سؤال بعدی... بله از اتاق فرمان به من پیغام مي‌دن... ا آقای گراپی از اتاق فرمان می‌گن که شماره‌ی تلفونتون رو اشتباه دادین! میگه در شبکه موجود نیست!
گراپی:‌نبود مشکل! زیرنویسیوس!
زیرنویس تبلیغاتی:
جوانی زیبا، خوشتیپ، آراسته؛ با چهار متر قد، بسیار سیفید! آماده‌ی پاسخگویی به خواهران محترم می‌باشد. در صورت تمایل با این شماره تماس بگیرید: 01 00343 45645 !
مجری: بله متشکرم!.... حالا سؤال بعدی... پرفسور جاسم به نظر شما چرا حاج‌آقا بین این همه مسئله گیر دادن به عدس... ببخشید آداس؟
جاسم: چون عدس، هسته نداره! و به دور از مسائل هسته‌ای و جنجال‌سازی هست!
مجری: عجب نکته‌ی هوشمندانه‌ای!
گراپی: چون (بوووووووووووق! سانسور! پاسخ گراپی سانسور شد!)
مجری: از پشت صحنه اعلام کردند که مهمان ویژه برنامه حاج‌آقا دارک لرد تشریف آوردند....
حاجی: سلام برادرا! (حاجی مدل شهرستانی با دو تا دست بای بای می‌کنه با اتاق فرمان:) سلام خواهرا!
گراپی: من قبلاً داد شماره ! فایده نداشت حاجی!
(حاجی نگاهی حاجیانه مدل حالا دارم برات! به گراپی می‌اندازه)
منشی: خوش‌اومدید حاج آقا بفرمایید این‌جا بشنید!
(مجری در حال تعارف زدن خودکارش مي‌یوفته و خم میشه برداره)
حاجی: هین؟!!!!!!! (حواس حاجی پرت میشه و پاش میگیره به میز و از پنجره پرت میشه بیرون)
عوامل پشت صحنه: آقا چرا خالی می‌بندی؟‌ پنجره توی استادیو چی کار مي‌کنه؟!
مجری: بله مثل این‌که حاج‌آقا رو فعلاً از دست دادیم با سؤالات ادامه می‌دیم... جناب جاسم نظر شما درباره‌ی آنتی ساحریال چیه؟
جاسم: والا عرض شود که اطلاع چندانی از این تشکیلات موازی با خودمون نداریم! ولی توجه کنید که اون‌ها جوانانی آسلامی نیستند و مشخص است که پس ارزشی هم نیستند!
مجری: ا خوب پس چی کارشون مي‌کنید؟
گراپی: من هدایت کرد اون‌ها رو به آسلام! نبود نگران
مجری: آقای گراپی آیا درسته برادر شما از خانم ونوس خواستگاری کرده؟
گراپی: من رو کرد شطرنجی! من نداشت همچین برادری!
مجری: متشکرم و آخرین سؤال ... استاد به نظر شما نقش پاتر در کل این ماجرا چیه؟
جاسم: من در یک جمله خلاصه می‌کنم! هر چه فریاد دارید بر سر پاتر بکشید!
مجری: این جمله رو یه جایی نشنیده بودم؟!
جاسم: نه جانم اون کسی هم که گفته از روی من کپ زده!
مجری: متشکرم! از میهمان ویژه هم تشکر مي‌کنم... آقای پرفسور جاسم
(جاسم سرش رو تکون میده: حالا وقت آزاد داری جیگر؟)
مجری:.... ا ... هوم..و و جناب گراپی؟(دوربین میره روی صندلی گراپی خالیه!)... بله... ا ایشون اتاق فرمان هستند! بله تا برنامه‌ی آینده خدانگه‌دار!


!ASLAMIOUS Baby!


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۵:۴۶ پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۸۵

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۱۴ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۴:۰۹ یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸
از پاریس
گروه:
کاربران عضو
پیام: 929
آفلاین
سدریک با یک حرکت سریع به بیرون پرتاپ شد!

شبکه تلویزیون سدریک تو کادر:
سدریک: با عرض معذرت انگار اینجا اوضاعش خوب نیست می ریم خونه بغلی فیلم برداری!

دوربین همراه سدریک به طرف خونه ی دیگه حرکته می کنه!
******************************************
خارج دوربین!

دومب!
فلور: جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
دومب!
فلور: حالا شد!
حاجی و
گراپی افتادن رو زمین و داره دور سرشون ساحره می گرده!
دستامو بهم می زنم و یک لگد به گراپی می زنم که از درد به خودش می ناله!!!

ناگهان صدای جیغ دیگری می یاد
فلور:جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ

دوربینی که از سدریک در حال پخشه می ره رو آسمون و ناگهان پری زادی رو نشون می ده که در حال عصبیه!
سدریک:

فلور: امدم!اینک قهرمان ساحره ها امده!تا دیگر نباشد جادوگری که ساحره بیازارد!
سدریک: ببیندگان انگار اتفاقی افتاده باهم به طرف مرده شور خونه!
سدریک: ای وای حاجی چرا خونی و مالی شدی!
حاجی: این ساحره کوش؟ فکر کرده تا نکشمش دست بردار نیستم!
سدریک: به ریش مرلین معلوم نیست اینجا چه خبره!
فلور: جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ


دلبستگي من به جادوگران و اعضاش بيشتر از اون چیزی که فکرشو میکنید


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۳:۴۶ پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۸۵

سرژ تانکیان old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۹ جمعه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۰:۰۹ یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 526
آفلاین
_....دادند كه انرژي اي پسته اي حق مسلمشونه و اين بي معناست ، رئيسشون هم گفت كه:چطور مجارستان بمب پسته اي داره؟ رئيس هاي ما پرسيدند:كو كجاست؟ رئيس اونا جواب داد: توي شكم كژ دم مجارستاني كه...بله..هم اكنون به خبري كه خيلي مهم تر از «نظريه دومبوليت» دامبليشتين هست نظر شمارو جلب ميكنم...به گذارش خبر گذاري «پيف پاف» ديشب اتفاق عجيبي افتاد و دوستان از اتاق بقلي ، ايول تكنولوژي ماگلي، اشاره ميكنند كه مصوره اين گزارش خودتون ببنيد

كششششتتت

ميشه نوشته روي در مكان مخوفي رو خوند«مردشور خونه ساحره ها» اطراف پر از قبره..(ما:ديد دوربين) وارد ميشيم و ناگهان سدريك ديگوري مياد جلوي دوربين
سدريك:سلام بينندگان عزيز همونطور كه ميبينيد ما به مردشو خونه ساحره ها آمديم تا از بهداش اينجا گزارش تهيه كنيم

جلو تر ميريم و به چند عدد جسد ساحره البته با چادر برخورد ميكنيم...سالني بزرگ كه يك در در انتهاي آن است...به انتهاي ميرويم و درو باز ميكنيم

سدريك:مااااااا

گراپ غول پيكر در كنار جسد بي جامه ساحره اي بد بخت هست
گراپ:هاجي ، اين بود شبيه هرمي
فردي ريش قشنگ ، بلند و كمند كنار گراپ بود و بسيار به حاجي ها شباهت داشت ، بهتر بگوييم حاجي هايي كه زمان حج به شب بخورند و تاريك باشند يا بهتر بازم بگوييم حاجيي كه دارك لرد باشد
حاجي:گراپ جان عزيز خوبم ، بيشتر شبيه اون يكيه، فلور دلاكوره
گراپ:اره اين درست ، فلور هست مواد خام خوب
حاجي:من هميشه جنس خوب ميارم برات فقط صداش رو در نيار...هووم؟ آهاي انجا چه ميكنيد؟ گراپ روي اين ساحره شمد بنداز اسلام در خطره...هن؟ سدريك ديگوري با اجازه كي آمدي اينجا؟ فيلم نگير آقا مگه نميدوني سينما حرامه؟
سدريك:

كششششت

___جميعا رفقا شرمنده..قول ميدم اين اخرين پست غير جدي من باشه... l:



Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۳:۴۲ شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۴

به تو هیییییییییچ ربطی نداره!


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۳ دوشنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۲:۲۲ چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۵
از اتاقم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 36
آفلاین
آموزش دفاعی
سلام بینندگان عزیز من در خدمت شما هستم با این برنامه ....(موزیک پخش می شه )
اول باید یه چوب جادوگری داشته باشین و یه کیسه بوکس و یه کم جرئت و باید خیلی بی رحمی از خودتون نشون بدین!
ما اینجا جون کیسه بوکس نداشتیم از ققی و دامبل و ....استفاده می کنیم!(لازم به ذکره که ما یه گروه هستیم)
خوب اول باید استینارو بالا بزنین و یه کم برین جلو اگه کیسه تکون خورد مثل الان باید با طلسم سر جاش بشونینش!
و یه طلسم و ققی چسبید به زمین!
خوب اول با چوب دستی آموزش می دم!چوب دستی رو میگیرین طرفش و هر چی ورد بلدین می خونین!و به التماسای کیسه هه توجه نمی کنین!

و در این بخش اگه خسته شدین بشینین روی میزو از کار خودتون لذت ببرین!!!!!!
تا برنامه ی بعد خدا نگهدار!!!



جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۳:۱۶ شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۴

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۱۲ شنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۰۶ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
از درون مغاک!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1130
آفلاین
ترین ها!


تصویر لحظه ای یک سن بزرگ رو نشون میده و بعد صحنه سفید میشه و بر روی صفحه مینویسه:

««شرکت اسپری سازی مادام رزمرتا شما را به دیدن این برنامه دعوت میکند!!»»

تصویر دوباره برمیگرده و سن رو نشون میده....یک خانم سفید مفید مانکن و خوش هیکل پشت تریبونی بر روی سن ایستاده...!

""با سلام و عرض خسته نباشید خدمت تمام مدعوین به مراسم ترین ها برنامه ی این مراسم رو خدمت شما عرض میکنم:
یک....تلاوتی چند از کتاب الناموس نوشته شده توسط البرادر الحمید!!
دو....شروع رسمی مراسم با سخنرانی وب مستر بزرگ عله پاتر!!
سه....دعوت از کاندیداها در رابطه با ترین ها مختلف
چهار....معرفی برندگان این دوره از ترین ها
پنج.....پخش جوایز بین برندگان
و در آخر مصاحبه ای با چند تن از کاندیداهای محبوب جامعه ی جادوگری

از وقتی که برای این مراسم گذاشتین متشکرم!""

خانمه سن رو ترک میکنه و پشت سرش یک پسر سفید مفید به پشت میکروفون میره و شروع میکنه به خوندن قسمت هایی از کتاب الناموس!!...

"" خواهرم چشماش قشنگه!!...منم چشمام قشنگه...قشنگ و رنگارنگه!...به خواهرم بد نگاه نکنی...یه وقت باهاش بد نکنی!....چون ممکنه جیز بشی....از ریشه و بن تعطیل بشی!!""

حضار کف رو میرن تو کارش!!!
پسر سفید مفید از سن میره بیرون و پشت سرش عله پاتر بزرگ با قدم های استوار وارد سن میشه و به صورت کاملا انتحاری ای همون پسر سفید مفید هم بقلش بود!

"" خب سلام و عرض خسته نباشید خدمت حضار محترم!...من که خسته نشدم! اگرم خسته شده باشم مسائل خصوصیم به خودم مربوطه!!...به هر حال به خاطر حضور شما متشکریم!
خب...همون طور که میدونید هر دو ماه یک بار مراسمی با عنوان ترین ها برگزار میکنیم که بهترین افراد رو از شش نظر مختلف انتخاب میکنیم.این خیلی خوبه که همه بدونن که چه افرادی در چه کارهایی از بقیه بهترن...ولی مهمتر از همه ی اینا اینه که بدونن من خدای رول پلیینگ هستم و آتشفشان و زلزله هستم!!!!!....ولی باز اینم به خودم مربوطه که چی هستم و آیا خدا هستم یا نیستم!!!....به هرحال بهترین ها رو از هر نظر امروز مشاهده خواهید کرد و امیدوارم از انتخابهای خودتون پیشمون نشید...از همتون متشکرم!""

عله پاتر به قدم های استوار سن رو ترک میکنه و تمام جمعیت سالن یک صدا با هم کف رو میرن تو کارش...حتی یکی از حضار که یک دستش رو از دست داده بود یک دست جادویی برای خودش درست کرد همون موقع و شروع کرد به کف زدن که یک موقع مشکلی براش پیش نیاد!!

بعد از اینک پاتر بزرگ میره یک خانم خوش قد و بالای دیگه بر روی سن میاد و به همراه اون یک مرد خوش تیپ و خوش چهره بر روی سن میاد...

**در بین جمعیت**
یک پسر کوچولو:بابا...بابا...این یارو همون زاخی معروفه نیست؟...اونم ایوانا نیست که دست در دست هم قدم میزنن؟؟!!
بابا:چرا پسرم همونان!...آفرین...خوب تاریخ جادوگران رو یاد گرفتیا!!


ایوانا و زاخی به پشت میکروفون میرن....

ایوانا:""خب حضار گرامی...ما شش ترین داریم که از ترین بهترین نویسنده در بحث های هری پاتری شروع میکنیم""
زاخی:""در این ترین دو اسم جدید به نام های آقای بلیز زابینی و آقای مونتاگ داریم.ازشون خواهش میکنیم که به سن تشریف بیارند.""

بلیز زابینی و مونتاگ در میان تشویق همگان بر روی صحنه میان....
نفس ها در سینه حبس میشه....

ایوانا:"" و جایزه ی این دوره ی ترین بهترین نویسنده هری پاتری میرسه به.....بلیز زابینی!!!....قاطع ترین نتیجه ی نظرسنجی ترین ها نصیب ایشون میشه!""

بلیز در میان سوت و هورای جمعیت میاد جلو و جایزش رو میگیره...

زاخی:""خب آقای زابینی...شما صحبتی با حضار گرامی و بینندگان تلویزیونیمون که زنده این برنامه رو مشاهده میکنند ندارین؟""
بلیز:نخیر!!!
زاخی:""خب بله...چخ ممنون!...میتونید تشریف ببرید ""

ایوانا:"" و اما کاندیداهای ترین بهترین عضو تازه وارد....آقایون بلیز زابینی...آرتیکوس دامبلدور و خانم آنیتا دامبلدور!""

هر سه نفر بر روی سن میان....

زاخی:""و جایزه ای این دوره ی بهترین عضو تازه وارد میرسه به آقای........... آرتیکوس دامبلدور!!""

آرتیکوس با خوشحال تمام جایزش رو میگیره...
زاخی:""خب شما صحبتی ندارید؟""

آرتیکوس:چرا اتفاقا...میخواستم از تمام کسانی که منو در این راه همراهی کردند و همچنین از پدرم که خیلی پارتی بازی کرد!! تشکر ویژه به عمل بیارم!!
زاخی:""بله ممنون ...شما صحبتی داشتید آقای زابینی؟""
بلیز:بله میخواستم بگم که من برای دومین باره که به روی سن میام!!
زاخی""بله ممنون از یادآوریتون ""

ایوانا:"" و میرسیم به ترین بهترین ایده ی ماه....کاندیداها...خانم ها نارسیسا بلک و ونوس و آقای رون ویزلی""

هر سه به روی سن میان...
ایوانا:""و جایزه ای این دوره میرسه به ....رون ویزلی!!""

رون جایزش رو میگیره....
زاخی:""خب آقای ویزلی شما چه صحبتی برای ما دارید؟""
رون:خب بله اولا میخواستم از همه تشکر کنم که اینقدر منو تحویل گرفتن و به همتون قول میدم که بازم از این تاپیک های ضد مدیریتی و قاطی با جریانات مدیریتی بزنم که حال کنید...من قربون همتون برم!!!

از طرف دیگه ی سالن مراسم مدیرها به رون و زاخی چشم غره ای میرن!!!
زاخی:""خیلی ممنون...و ممنون که منو از کار بی کار کردی ""
رون:چاکریم!

ایوانا:""و میرسیم به بهترین نویسنده در ایفای نقش سایت....کاندیداها....آقایان سرژ تانکیان...رون ویزلی...و آلبوس دامبلدور!!""

آلبوس و سرژ در حالی که دستاشون رو به گردن هم حلقه کردن به روی سن میان...!

ایوانا:""و جایزه ی این دوره میرسه به .....آقای تانکیان!!""

سرژ یک جفتک بالانس میزنه و مردم شاد میشن و حسابی دست میزنن...
سرژ در حالی که نفس نفس میزنه میاد پای مصاحبه....

زاخی:""خب بله دوست قدیمی!...شما صحبتی ندارید؟""
سرژ:به زاخی جون!!...شما کجا اینجا کجا؟...مگه تو تویه قهوه خانه ی مادام پادیفوت گارسون نبودی؟...پس چرا الان اینجایی؟...ها آها!....گرفتم...چشم نزن باشه گرفتم!....خب راستش من فقط دوتا سوال از حضار گرامی داشتم:اولا اینکه چرا پیرمرد شالمه بسته دارون رو کشت؟!!...دوما اینکه پشه ها علاوه بر صبح ها زمستونا کجا میرن؟!!....در ضمن میخواستم بگم که...

زاخی:""خب بله متشکریم از دوست عزیزمون سرژ تانکیان!""
سرژ:نه واستا من حرف زیاد دارم باب!!
زاخی:""ممنون...خواهش میکنم...خدانگهدار!!!""

دو نفر از پشت صحنه میان و سرژ رو از رویه سن میکشن پایین!!!
و ناگهان فریادی بلندتر از فریاد سرژ کل مراسم رو پر میکنه!!!

ایوانا:""خب بله متشکریم از کاندیداها....و حالا میرسیم به جای حساس کار...بهترین های سال...از کاندیداها خواهش میکنیم که به طور همزمان به روی صحنه بیان....کاندیداهای بهترین ناظر سال...آقایان آلبوس دامبلدور و آقای دایی ماندانگاس!!....کاندیداهای جادوگر سال آقای سرژ تانکیان و آقای دراکو مالفوی و خانم کوییرل!!""

هر پنج نفر در میان تشویق و سوت حضار به روی صحنه میان....
ناگهان جمعیت به صورت خیلی شدیدی شروع میکنه به تشویق آلبوس دامبلدور!!!!

""آلبوس یکی دیگه...آلبوس یکی دیگه...آلبوس یکی دیگه!!!...""
تلویزیون درون سالن صحنه آهسته ای از آلبوس دامبلدور رو نشون میده که در حالی که داره به بالای سن میاد یک بندری میزنه!!!

""آلبوس یکی دیگه...آلبوس....""

آلبوس دامبلدور بر روی صحنه یک بندری دیگه میزنه که سالن پر از جیغ و داد و خوشحالی و کف میشه!!

ایوانا:""و برنده ی این دوره ی جادوگر سال....سرژ تانکیان!!""

سرژ سریعا به سمت زاخی و میکرفون میاد که در یک حرکت انتحاری چهار پنج نفر میریزن رویه سن و سرژ رو از روی سن بدون اینکه جایزش رو بگیره میبرن پایین!!

زاخی:""خب بله...بعضیا خیلی حرف میزنن ...خب به جاش با جناب مالفوی صحبت میکنیم! خب جناب وزیر احساستون رو بگین لطفا!""
دراکو:خب من احساس خوبی دارم.همین که این ترین ها برگزار شد نشون دهنده ی افق روشن فرداهاست و من امیدوارم وزارت دوستی هارو به هم بزنه و در آخر باید بگم که من اسموت بکن نیستم!
زاخی:""خب بله میتونید تشریف ببرید!""


ایوانا:""و حالا نوبت میرسه یه ترین بهترین ناظر سال...جایی که آلبوس دامبلدور و دایی ماندانگاس سایه به سایه ی هم دیگه در نظرسنجی پیش میرن...طوری که هر دو چندین بار بالا و پایین میشن و از همدیگه عقب میفتن""
زاخی:""خب ایوانا چند لحظه وایستا!....برای اینکه این بار جذاب تر بشه قبل از اعلام نتیجه با کاندیداها صحبت میکنیم....خب جناب ماندانگاس شما بفرمایید اول!""

دایی:خب من دایی ماندانگاس هستم...خوشحال هستم!....و امیدوارم که دامبل در این نظرسنجی تقلب نکرده باشه!!

زاخی:""خب بله...جناب دامبلدور شما بفرمایید!!""

ناگهان در یک حرکت انتحاری دامبلدور بندری میزنه و شروع میکنه به گریه کردن!!!
دامبلدور:اوهو اوهو...اوهو اوهو....نه دایی من تقلب نکردم...ولی با کمال میل رنک رو به تو تقدیم میکنم!...زاخی...من داییمو بعد از مدت ها پیدا کردم و حالا میخوام این هدیه ی کوچیک رو بهش تقدیم کنم....اوهو اوهو اوهو!

زاخی:""خب بله چقدر خاله بازی!...فیلم هندی هم حدی داره!...در ضمن شما از کجا میدونید که برنده شدید؟ ما که هنوز اعلام نکردیم!!""
دامبلدور:هنوز نفهمیدی که خبرا تویه جادوگران زود میپیچه؟
زاخی:""ها بله!!""

ایوانا:""و جایزه ای این دوره میرسه به آلبوس دامبلدور که البته همه ی ما شک داریم که تقلب صورت داده باشه یا نه!!""

دامبلدور:اوهو اوهو...من جایزم رو به دایی تقدیم میکنم!!

دامبلدور میاد جلو و جایزش رو میگیره و در یک حرکت انتحاری جایزه رو به گردن دایی آویزون میکنه!!(نکته ی جایزه ای::..رنک رو آویزون میکنن به گردن یا اینکه میزنن به سینه یا اینکه میدن دستش؟!!!)


در یک حرکت انتحاری دیگه عله پاتر بر روی سن میاد و با حرکت دست زاخی و ایوانا رو حذف(حذف شناسه) میکنه و شروع میکنه به صحبت کردن....

""من واقعا برای برگزار کنندگان این مراسم متاسفم...مخصوصا اینکه نظارت رو دادن دست حذبی ها...من واقعا متاسفم و امیدوارم که شما گول این انتخابات رو نخورید...من در همه جا برترین هستم و از دوره ی بعد دیگه ترین ها انجام نمیگیره...خدانگهدار!!""


شناسه ی جدید: اسکاور







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.