منم یه دونه بگم!
ااوومم من تو دانشگاه همش دوستم مسخره می کردم که هری پاتر میخونه،بعدش که واسم آورد منم معتاد شدم و الان در بخش ترویج هری پاتر در دانشگاه کار میکنم.
سر این کتاب 2
روزی که دوستم کتاب 2 رو آورد من بلورشناسی داشتم.(یه درس لوس!)
منم کتاب رو ور داشتم رفتم نشستم ته کلاس شروع کردم به خوندن،استاد هی می اومد بالای میزها که توضیح بده ولی سر میز من که میرسید از من رد میشد.من اصلا حواسم نبود حسابی رفته بودم تو حس.خلاصه هی روزهای این کلاس گذشت و من یه کلمه جزوه ننوشته بودم و همه می دونستن که من میرم ته کلاس و کتاب میخونم.تا اینکه امتحان میان ترم شد و من تنها چیزی که از کلاس فهمیده بودم تقارن 360 درجه بود!و مجبور شدم این درس 3 واحدی و گرایشی رو حذف کنم که خیلی به ضررم تموم شد و استاد هم به زور برگه حذف اضطراری منو امضا کرد!