پاسخ به: سالن تئاتر هاگزمید ویزادیشن
ارسال شده در: جمعه 25 تیر 1400 18:11
تاریخ عضویت: 1398/01/06
تولد نقش: 1398/01/07
آخرین ورود: شنبه 10 خرداد 1404 23:12
از: تسترال جماعت فقط تفش به ما رسید.
خلاصه:مرگخوارا و محفلیا قصد دارن توی سالن تئاتر هاگزمید نمایش "هری پاتر و لرد ولدمورت" رو اجرا کنن. فعلا نوبت اجرای مرگخواراست. از اونجایی که رئیس تئاتر گفته: "هرکس باید نقش خودشو ایفا کنه"، مرگخوارا دامبلدور و هری رو گریم کردن و پیش لرد آوردن. بعد از اینکه لرد با گریم دامبلدور مخالفت کرد، مرگخوارا مجبور شدن ریشهای دامبلدور رو بِکنن تا از مهربونی صورتش کم شه، توی این گیر و دار، یه هندونه هم از ناکجا اومد و توی سر لرد خورد و سرش توی هندونه گیر کرد.
حالا مرگخوارا باید قبل از اینکه بینندههای توی سالن عصبیتر از این بشن، نمایش رو جلو ببرن.
---
همیشه باید از کمترین امکانات موجود، بیشترین استفاده را برد.
زمانهایی در زندگی هست که شمایید، جنگلی، تکهسنگهایی و خورشیدی که به خاموشی میگراید. در این لحظات چه باید کنید؟ آیا باید تسلیم تاریکی شوید و خود را به دست حیوانات نااهلیِ پسِ درختان بسپارید؟ یا باید بایستید، آنقدر سنگها را به یکدیگر بسابید تا به آتش برسید؟
خب... جواب این سوال بستگی به فردی دارد که از او میپرسید. برای مثال اگر چنین سوالی از الکساندرا بشود، احتمالاً خوشحال نیز میشود. بههرحال در تاریکی بهتر میشود حیوانات را قورت داد. یا اگر از سدریک بپرسید، احتمالاً از تاریکی و سکوت مناسب خوابیدن رضایتمند خواهد بود.
اما مسئله اینجاست که اصلاً چرا باید همچین سوالی بپرسید؟ مگر اینجا جنگل است؟ نهخیر! اینجا سالنی پر از تماشاگران منتظر اجرایِ مرگخواران است.
این شد که لینی، رو به مرگخواران، لرد سیاه و دامبلدور کرد و در حالی که سعی میکرد آنقدر جدیّت در صدایش باشد تا مرگخواران متوجهش شوند و از سویی دیگر، آنقدر لطافت تا لرد سیاه را مکدر نکند، گفت:
- ببینید... الان که ارباب کلهشون هندونهای شده... دامبلدور هم که صورتش از بالای من نرمتره... بیاید بگیم اجرامون یه اقتباس آزاد از وقایعِ بین ارباب و دامبلدوره که توی دنیای موازی اتفاق میافته!

ساختن یک اقتباس آزاد در دنیای موازی اما درست به سختیِ سابیدن سنگها برای رسیدن به آتش بود.
همه مشغول به کارگیری خلاقیتشان شدند.
آروم آقا! دست و پام ریخت! 