هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

به برنامه "تور جهانی سالازار اسلیترین" ملحق شوید و به مدت یک هفته، بر اساس علایق و استراتژی‌های تصرف جهانی ایشان، در انجمنی که مورد بازدید سالازار کبیر قرار می‌گیرد، وی را همراهی کنید.


این برنامه به همه‌ی جامعه‌ی جادوگری، از اعضای محفل ققنوس گرفته تا مرگخواران و کارکنان وزارت سحر و جادو، فرصت می‌دهد تا در این مهم، شریک و همراه سالازار شوند.




پاسخ به: سالن تئاتر هاگزمید
پیام زده شده در: ۱۹:۴۱:۴۳ چهارشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۳
#1
-انبه قطعه قطعه شده مامان فهمید باید چیکار کنه؟
-پنبه ای های صندوق عقب به مقصد کله پزی جیگرطلا و این مردی که صندلی عقب بیهوش شده به پاتیل درزدار. حله آبجی.
-درسته تام. متاسفانه اون نوشیدنی زیاد خورده و وقتی تو پاتیل درز دار بیدار بشه چیزی یادش نمیاد. اینم انعامت.
مروپ ید طولایی توی خوروندن نوشیدنی به افراد داشت و مطمئن بود که جعفر بعد ازینکه دو بطری نوشیدنی کره ای دوانگورش رو به زور خورده دیگه چیزی یادش نمیاد. ازونطرف هم راننده تام جاگسن بود که بعد از بازنشستگی از وزارتخانه رفته بود و جاکسی تلفنی زده بود و مرگخوار مورد اعتمادی بود.
بنابراین مروپ با آسودگی ازینکه لرد نجات پیدا کرده بود و مهاجمین به پسرش رو هم سر به نیست کرده با خودش فکر می کرد که حالا همه چیز برای برگزاری یه نمایش عالی اماده ست و آواز خوان و خوشحال به سالن تئاتر برگشت.
درسته که لرد توسط دو گوسفند گرسنه مورد سوقصد قرار گرفته بود و در شوک فرو رفته بود. اما تاخیر مرگخوارانی که برای نجات لرد روی آب دهان ببعی لیز می خوردند باعث شده بود هندوانه کله لرد خورده شه و بلاخره نجات پیدا کنه.
-ما همه جارو سفید میبینیم، سفید و زشت. ما رنگ قرمز رو بیشتر دوست داشتیم.
-ارباب دستور خون و خونریزی دادن.

پشت صحنه
-این لباس رو تو گنجه پیدا کردم.
-خیلی قشنگه باباجان. بلاخره یه ظاهر شایسته پیدا کردم.
گابریل خوشحال بود که به نمایش اربابش کمک کرده و دل یه پیرمرد رو شاد کرده. پیرمرد هم که دراینجا دامبلدور بود با ریش سفید و لباس قرمزی که منگوله های بابانوئلی داشت با خوشحالی خودش رو تو آینه نگاه می کرد.
-میگم که، این لباس من رو یاد کریسمس میندازه فرزندم.
-شاید باهاش بتونید لحظاتی که ارباب تو جشن کریسمس تو هاگوارتز بودن رو بازی کنید.
-ایده بدی نیست ها. وقتی جوون بود اصلا هدیه ای نمی گرفت. میتونیم براش عشق و محبت هدیه ببریم.
-باید بریم ببینیم کی گوزن میشه و کی نقش هدایا رو بازی میکنه.

دامبلدور با ریش بلند و لباس بابانوئلیش و گابریل با لباسی که به عنوان درخت کاج پوشیده بود پا به صحنه گذاشتن تا بلاخره نمایش رو اجرا کنن.


بپیچم؟

تصویر کوچک شده


پاسخ به: دفتر فرماندهی کاراگاهان
پیام زده شده در: ۱۵:۴۰:۵۱ چهارشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۳
#2
چطور ميشه که تیم نجاتتون دکتر نداشته باشه؟
من و کیف امدادم هم پایه نجات ایم.


بپیچم؟

تصویر کوچک شده


پاسخ به: خوابگاه مختلط هافلپاف!
پیام زده شده در: ۲۰:۳۱:۳۴ سه شنبه ۱۹ تیر ۱۴۰۳
#3
بانوی چاق بانویی بسیار متین و مودب و مهربان با پیرهن صورتی چین چینی بود و حتی اگر گریفی سرگردون و گیجی مثل نویل ساعت ها او را مشغول می کرد و رمز را به یاد نمی آورد از کوره در نمی رفت.
اما در آن لحظه شب که تازه شام و دسر موردعلاقه اش را خورده بود و در خواب ناز فرو رفته بود شاهزاده و اسب سفیدش را می دید یکهو با دیدن دوجین هافلپافی خواب آلود و خسته چرتش پاره شده بود، پنیک اتک را بغل کرده و بلاخره از کوره در رفت.
-چه خبرتونه؟ چه خبرررتونه؟ اسم رمز؟
بانوی چاق در اون لحظه مادرسیریوس شده بود و منتظر جوابی از جعفر بود که به نمایندگی از هافلی ها جلو اومده بود.
-چیز، بانوی عزیز... ببخشید مسدع اوقات شدیم. راستش ما هافلی ها دچار درد بزرگی شدیم و چو گروهی به درد آورد روزگار، دگر گروه ها را نماند قرار.
جعفر از وقتی به شهر آمده بود رفتار متمدن و سیاست مدارانه را یاد گرفته بود و مخصوصا رفتار با خانم ها رو بسیار تمرین کرده بود. ولی در همین لحظه گلی که در دست داشت توسط گوسفندش خورده شد و بانوی چاق هم انقدر سنگین بود که با این بادها نلرزد بنابراین کار جعفر سخت شد.
-اگه درد دارید باید برید درمانگاه آقا. اسم رمز؟
-ابجی میگم ما با زن و بچه و گوسفند به شوما پناه آوردیم بعد چیستان ازمون میپرسی؟ چیز... ما فقط میخوایم بخوابیم، گناه داریم.
جعفر حالا نیمی متمدن بود. بانوی چاق به فکر فرو رفت، باز هم فرو رفت و به نتایج خفنی رسید. نکنه شورشی توی کار بود و پشت این جماعت نیمی چرت و نیمی بیهوش لشکری از فاتحین نهفته بود. شایدم شام خوردنش با سرکادوگان تاثیر بدی رویش گذاشته بود. آیا باید خبرش می کرد؟ یا خودش از پس مهاجمین برمیومد؟ اول از همه باید تعداد دشمنو برآورد می کرد.
-یک، دو، سه، چهار، پن... خرررر...

-این که بازم خوابید.
-فکر کنم گوسفندامو شمرد.


بپیچم؟

تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۳:۰۸:۵۲ یکشنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۳
#4
نام: ملانی استانفورد

گروه: گریفیندور

سن: ۲۰
پاترونوس: یوزپلنگ
چوبدستی: چوب آلوچه جنگلی، هسته ریسه قلب اژدها، 22 اینچ، کاملا انعطاف پذیر

ویژگی های ظاهری: ملانی ساحره ای بلندقد با اندامی کشیده است و چشمان عسلی و لبخندی صادقانه دارد. رنگ موی او با احساساتش تغییر می کند، او دگرگون نما است.

ویژگی های اخلاقی: ملانی شخصیتی رک، سرزنده، کمی مغرور و دمدمی مزاج است. شخصیت کنجکاو و ریسک پذیر او اغلب باعث دردسرش می شود. همچنین او علاقه زیادی به کمک به دیگران دارد و حفظ سلامتی کسانی که دوستش دارد از اولویت های اوست.
او اوقات فراغت خود را با کتاب و گشت و گذار در طبیعت پر می کند.

خانواده: پدر او دیوید استانفورد به عنوان نگوونپرس در وزارت جادوگری کار می کند و ملانی خاطرات زیادی از او ندارد. مادرش کلارا نایت مدل مجله ساحره است.

مختصری از زندگی: پدر و مادر ملانی در شهر ساحلی بزرگی در امریکا زندگی می کردند، پس از مهاجرت خانواده به انگلستان و تغییر شغل پدرش در چهارسالگی او، پدرش غرق در کارش شد و اختلافات بین پدر و مادرش شدت گرفت. در نهایت این دو از هم جدا شدند و ملانی دیگر هرگز پدرش را ندید. ملانی از کودکی در میان لباسهای رنگارنگ مادرش و مهمانی های شلوغ او بزرگ شد و از همان زمان علاقه زیادی به چیزهای زرق و برق دار و مسافرت پیدا کرد.
آسان گیری ها و آزادی مادرش برای او الگویی شد و او از محدودیت و قوانین دست و پاگیر بیزار بود.
در گذر زمان موهای او هم درخواست آزادی کرده و ژن گذشتگانش را بروز دادند. با مرور زمان او متوجه شد که دگرگون نما است اما هیچوقت علاقه ای به کنترل آن نداشت و موهای او با هر تغییر احساسش تغییر رنگ می دادند. وقتی میترسید موهایش نقره ای و وقتی ذوق زده بود موهایش یاسی می شدند اما بطور کلی موهای او آبی رنگ بودند.
موهای خاصش باعث می شد او در دنیای ماگل ها همیشه با کلاه راه برود.
در هفده سالگیِ او، مادرش با جهانگرد جوان و پولداری آشنا شد و با او ازدواج کرد. اما دخترش که از محدودیت مادر و از دست دادن او عصبانی بود او را ترک کرد و به دهکده هاگزمید نقل مکان کرد.
پس از اینکه او از هاگوارتز فارغ التحصیل شد به مدت یک سال در سراسر جهان سفر کرد و شغل های مختلفی را امتحان کرد، او از آشپزی تا شرخری را امتحان کرد تا به استعدادش پی ببرد و در انتها شغل درمانگری را انتخاب کرد.
او همیشه ساک طلایی پزشکی اش را به همراه دارد و همیشه منتظر است کسی نیاز به کمک پزشکی داشته باشد تا برایش نسخه ای بپیچد.

من برگشتم.

انجام شد.
خوش برگشتی!


ویرایش شده توسط هری پاتر در تاریخ ۱۴۰۳/۴/۱۷ ۲۳:۱۴:۵۹

بپیچم؟

تصویر کوچک شده


پاسخ به: خاطرات مرگخواران
پیام زده شده در: ۱۱:۱۳ چهارشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۱
#5
ماگ صورتی اش را در دست گرفت. صورت اخموی لرد سیاه روی ماگ در زمینه صورتی رنگ بسیار نامتناسب بود. ملانی به یاد می آورد که اخم اربابش هنگامی که ماگ را در دست ملانی دید غلیظ تر بود.
اما ملانی ترجیح داد آن را به نشانه لبخند تلقی کند. ارباب خیلی کم لبخند میزد اما او اخم های مهربانانه، حمایت کننده و دور شو ننده او را زیاد دیده بود. شاید این هم اخم لبخند زننده بود!

-خب... فکر کنم بهتره این اینجا بمونه.

ماگ را روی میز گذاشت. نگاهی به اتاقش کرد. یعنی بعد از او چه کسی ساکن این اتاق می شد؟ آیا یادی از او و خدمت بی دریغ به اربابش باقی می ماند؟
هیچ ایده ای نداشت.
خاطرات قشنگ زیادی از این عمارت و افراد درونش داشت.

-جعبه کمک های اولیه رو همینجا میذارم... شاید کسی لازم داشت.

او چندروز بود که چمدانش را بسته بود اما هنوز دست دست میکرد.
-شاید به وسایل جراحی و آمپول ها نیاز داشته باشن؟

دلش نمی آمد چیزی ببرد. شنل سیاهش را کنار کیف رنگارنگ و اکلیلی پزشکی اش گذاشت. وسایل اندکش را زیر تختش گذاشت و تنها و دست خالی از اتاق بیرون آمد.

درست بود؟

نمی توانست تشخیصش بدهد، نمی توانست از اربابش کمک بخواهد. تصمیم گرفت هرچه بود انجامش بدهد. شاید...

بی صدا از در خانه ریدل خارج شد. بدون نگاهی به عقب، دور و دورتر شد.
اما ماگ صورتی دیگر روی میز نبود.


بپیچم؟

تصویر کوچک شده


پاسخ به: قوانین مسابقات و عضویت کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۸:۴۵ دوشنبه ۶ تیر ۱۴۰۱
#6
قوانین داوری و امتیاز دهی لیگ کوییدیچ 1401


1. هر مسابقه توسط سه داور امتیاز دهی میشود و پست ها امتیازی غیر اعشاری تا سقف 100 دریافت میکنند.

2. در صورتی که 2 داور از 3 داور تیمی را برنده اعلام کنند آن تیم به عنوان برنده شناخته شده و 3 امتیاز در جدول برایش منظور می‌شود.

۳. در صورت تساوی امتیازات دو تیم در پایان مسابقات، تیمی که مجموع نمرات بیشتری کسب کرده باشد در رتبه بالاتر قرار می‌گیرد.

۴. داوران موظف به ارائه توضیح کوتاهی در مورد امتیازاتی که داده اند، میباشند.

۵. تیم ها امکان اعتراض به امتیازات داوران را ندارند.


بپیچم؟

تصویر کوچک شده


پاسخ به: قوانین مسابقات و عضویت کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۵:۰۰ دوشنبه ۶ تیر ۱۴۰۱
#7
از این لحظه، تا هروقت که دعوا شود (به قول مرحوم فنر )، فدراسیون کوییدیچ به ریاست کتی بل، ملانی استانفورد و تام جاگسن خواهد بود. همینطور این سه نفر مسئولیت داوری مسابقات این دوره را نیز بر عهده خواهند داشت.
لیگ کوییدیچ مستقل از ترم هاگوارتز بوده و افراد هیچ محدودیتی در تیم بندی ندارند.

تصویر کوچک شده

اطلاعیه اول مسابقات کوییدیچ 1401


قوانین عضویت:

1. زمان تشکیل تیم از 7 تیرماه آغاز و تا 20 تیرماه ادامه خواهد داشت.

2. هر تیم باید دارای حداقل 3 بازیکن حقیقی باشد، و میتواند حداکثر نیز 4 بازیکن غیرحقیقی داشته باشد.

3. بعد از پایان مهلت مقرر شده، تیم ها تنها دوبار حق تعویض اعضای حقیقیشان را دارند. و این فقط در بین دو بازی امکان دارد.

4. کاپیتان تیم باید لیست کامل تیم خود را (شامل اعضای حقیقی و مجازی) تا تاریخ مقرر در تاپیک سازمان عقد و ثبت قرارداد ها اعلام کند.

5. بازیکنانی که مایل به عضویت در یک تیم هستند، اما تیم خاصی با آن ها مذاکره نکرده است؛ می توانند در تاپیک عضویت در کوییدیچ اعلام کنند تا کاپیتان ها از آن ها استفاده کنند.

۶.نام گروه و کاپیتان آن هنگام دادن اسامی حتما ذکر شود.

نحوه برگزاری مسابقات به صورت کلی:

1. تیمها بعد از قرعه کشی و تعین زمان برگزاری مسابقات، در ساعت و روزهای تعیین شده و در ورزشگاهی که توسط فدراسیون برایشان مشخص شده است با یکدیگر مسابقه میدهند.

2. هر تیم یک داستان مشترک می نویسد و بازیکنان آن تیم باید تنها داستان هم تیمی خودشان را ادامه بدهند . برای مثال: بازیکن a1 از تیم A داستان اول را برای تیم خودش می نویسد و بازیکن a2 ، هم تیمی آن باید تنها پست بازیکن a1 را ادامه بدهد . در تیم B ، بازیکن b1 برای تیم B داستان می نویسد و بازیکن b2 ، هم تیمی او باید داستان بازیکن b1 را ادامه بدهد. (نیازی نیست که تمام پست ها کاملا راجع به ماجراهای درون مسابقه باشند، کافی است ماجرای حداقل یکی از پست های هر تیم کاملا مربوط به مسابقه باشد کوییدیچ باشد، و در غیر این صورت، در هر پست باید حداقل به صورت واضح و چند پاراگراف راجع به مسابقه کوییدیچ نوشته شود - در صورت رعایت نشدن این بند، 15 امتیاز از بازیکنان تیم خاطی کسر خواهد شد) در آخر هر تیم یک داستان مشترک دارد و تعیین تیم برنده با داوری از روی داستان ها انجام میشود و تیم برنده در جدول امتیازات، 3 امتیاز دریافت میکند. تیم بازنده امتیازی دریافت نمیکند و در صورتی که امتیازات تیم ها مساوی شود، هر تیم 1 امتیاز دریافت میکند.

3. كل تعداد داستان هاي هر تيم حداقل بايد 3 پست باشد و همچنين حداقل سه بازيكن بايد در بازي شركت كنند.حداکثر تعداد پست ها نیز 5 پست است.

4. هر بازیکن در مسابقه اجازه زدن 1 پست را دارد.
تبصره: یک نفر از اعضای تیم اجازه ی زدن 2 پست در یک مسابقه را دارد.

5. سوژه بازی ها توسط داور ها اعلام خواهد شد و سوژه دو تیم در یک مسابقه یکسان خواهد بود.

6. پست ها باید به ترتیب ارسال شوند و چنانچه ترتیب ارسال پست ها بهم ریخته شود، 5 امتیاز از میانگین تیم خاطی کسر خواهد شد.


ویرایش شده توسط ملانی استانفورد در تاریخ ۱۴۰۱/۴/۶ ۱۵:۲۶:۵۲
ویرایش شده توسط ملانی استانفورد در تاریخ ۱۴۰۱/۴/۶ ۱۸:۴۳:۴۵
ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۴۰۱/۵/۱۱ ۱۷:۳۳:۳۹
ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۴۰۱/۵/۱۱ ۱۷:۵۰:۳۵

بپیچم؟

تصویر کوچک شده


پاسخ به: دهکده لیتل هنگلتون
پیام زده شده در: ۱۳:۲۶ سه شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۱
#8
-ارباب بپیچم؟

لرد ولدمورت به ملانی که معصومانه و مظلومانه لبخند می زد و نسخه ای در دست داشت نگاه کرد.
بعد از اینکه لینی رو به دیوار پرت کرده بود علاوه بر گردنش، شونه هاش هم می خارید. بنابراین لرد نفس عمیقی کشید تا به طرف ملانی کروشیو نفرستد و در عین ابهت تو دل برو و خوش اخلاق باشد.
-مل، ما اربابی هستیم در عین سلامت و ابهت، چرا دست از سر کچل ما برنمی داری؟

کمی خشونتش زیاد بود. لرد با خارش دیگری در شانه حدس زد به اندازه کافی تودل برو نبوده است.

ملانی پژمرده شد. اربابش نیازی به او نداشت. زندگی چه فایده ای داشت؟ او نسخه اش رو که نیمه پیچیده شده بود جدا کرد و موشکی ساخت، برود تا ته شهر، بخورد به ماگلی... .
نسخه ای که به درد اربابش نخورد همان بهتر که موشک شود و بترکد.

در این حین که ملانی غصه میخورد و لرد دنبال دیالوگ درست تری می گشت، لینی به سختی اما بلاخره خودش رو از دیوار درآورد، اما با موشک نسخه ای تصادف کرده و مصدوم شد.

لرد دیالوگش رو پیدا کرد!
-تو دکتر ماهری هستی مل، میتوانی پیکسی مارا درمان کرده و سالم و سلامت برگردانی؟... لطفا؟


بپیچم؟

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بنیاد مورخان
پیام زده شده در: ۱۰:۴۴ یکشنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۱
#9
نتایج شصت و پنجمین دوره ترین های ایفای نقش در فصل بهار ۱۴۰۱:

بهترین نویسنده:
لینی وارنر

بهترین تازه وارد:
لیلی لونا پاتر

فعال ترین عضو:
نیکلاس فلامل

جادوگر فصل:
لرد ولدمورت

باتوجه به بسته شدن یک ماهه ی سایت جادوگران و فعالیت کم اعضا به تبع فصل امتحانات، ترین های این دوره با کمترین آرا جمع شد.

همینطور بنابر تصمیم داوران، به علت فعالیت خوب و کیفیت قابل قبول پست ها به عنوان یک تازه وارد، مدال مرلین درجه سه تقدیم می شود به:
سوزانا هسلدن


ویرایش شده توسط ملانی استانفورد در تاریخ ۱۴۰۱/۳/۲۹ ۱۳:۲۳:۵۱

بپیچم؟

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بهترین نویسنده در ایفای نقش
پیام زده شده در: ۱۰:۳۵ یکشنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۱
#10
نتایج شصت و پنجمین دوره ترین ها:
لینی وارنر: ۳ رای

بهترین نویسنده در ایفای نقش:
لینی وارنر


بپیچم؟

تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.