مودی که از مترو لندن برگشته...میاد و فرم ها رو بررسی می کنه و اگر لازم باشه سوالات تکمیلی رو می پرسه...
به اوری: اوری تو مرگ خواری ...پس احتمال زیاد مرگ من توسط یکی از شماها اجرا شده...برگرد و فرم رو درست پر کن...
فرم ونوس:
مشکوکه...(مودی میره و تو صورت ونوس زل میزنه) اگه فکر میکنی من خوش تیپم...چرا منو اون شب نجات ندادی؟؟
ایا تو واقعا نیتت این نبود که من بمیرم؟
ایا تو به عنوان الهه...هیچ مسئولیتی در قبال زمینی ها نداری؟
آیا تو،(انگشتشو میزنه به بازوی ونوس) در این توطئه شریک بودی که اون شب با بقیه فرشته ها فوتبال بازی کنید تا کسی برای نجات من نیاد؟
(ونوس بهت زده مودی رو نیگا می کنه)
فرم دیدالوس دیگل:
مودی اروم میره و تو چشم دیدالوس زل میزنه..چشم جادویی که جای برد پیت کار گذاشته...مستقیما به دیدالوس نیگا می کنه و دیدالوس یه کم معذب می شه
خوب پس...تو شاید!!شاید!!! با من دوست باشی؟؟؟؟این همه مدت توی اون محفل مواظب جونت بودم دیدالوس...اون وقت تو تازه میگی شاید با من دوست بوده باشی؟؟!
در ضمن،شنیدم که بعد از شنیدن خبر مرگ من،تمام دارایی های منو تصاحب کردی...پس چطوری می تونی بگی که نفعی نبردی؟
ایا تو هم از محفل پول گرفته بودی که اون شب شاهد داشته باشی؟
ایا از بچگی دنبال این نبودی که منو بکشی؟؟
و تو گفتی میخای اوری رو پرت کنی پایین،ایا اینم باز توطئه ای دیگه از توه؟
و ایا واقعا بهتر نبود پاتر پرت می شد پایین؟؟(با انگشتش به دیدالوس می زنه) ها؟ها؟
فرم زاخاریاس اسمیت:
خوب تو اون موقع توی هاگوارتز بودی...(مودی چونه اشو می خوارونه...) و ظاهرا هم نفعی از مرگ من نمی بردی...
زاخاریاس خوشحال تایید می کنه
ولی این چیزی رو ثابت نمی کنه..چون تو (مودی داد می زنه)یه دروغگویی!
زاخاریاس:
مودی فرم رو میگیره تو صورت زاخاریاس: تو نوشتی هیچ وقت با من ملاقات نکردی...پس می شه بگی من اون سالی که معلم دفاع در برابر جادوی سیاه بودم، تو با من برخورد نکردی؟
درسته که اون بارتی بود...ولی تو به هر حال با مودی برخورد کردی...
و ایا تو...به دارکو حسودی میکنی که میخای اونو بندازی پایین؟
ایا تو بودی که سال چهارم از تو جیب من پول برداشتی؟ثابت کن!
من 100 گالیونم گم شده!
مودی: