1.اونی که به خونه میره مودی یا هگرید نیست ( عکس مودی رو دم دست ندارم ولی مودی این طور چاق و قد کوتاه و کت پاره پوش نیست و هگرید هم اصلا" این شکلی نیست )
2.دارم به این نتیجه میرسم که هری و دامبل از طریق قدح اندیشه تو خاطرات یه نفر ( احتمالا" گریفیندور یا اسلایترین ) رفتن و دارن اون صحنه رو میبینن
3.
نقل قول:
جیمز پاتر نوشته :
نقل قول :
نقل قول:
ولدمورت نوشته:
اگه ولدمورت تو خونه باشه باید جای زخم هری سیاه و مشخص باشه
ولدمورت جان، زخم هری که علامت سیاه روی دست مرگخورا نیست که در حضور ولدمورت پررنگ و مشکی بشه که!!!
هوم .. جیمز عزیز اگه یه ذره دقت کنی خوبه ها!!
نقل قول:
کتاب 5 :
هری : دامبلدور فکر میکنه جای زخم من وقتی درد میگیره که ولدمورت نزدیکم باشه یا اینکه ولدمورت احساس عمیقی داشته باشه...
توی کتابای قبلی روی این تاکید شده که در حضور ولدمورت جای زخم هری درد میگیره و پررنگ و واضح میشه .. توی این عکس جای زخم هری کم رنگه ( پر رنگ نیست ) و هری هم هیچ احساس دردی نداره ... پس من این جور نتیجه میگیرم که هرکی تو اون خونه باشه ولدمورت اون تو نیست ...
* البته نظر شما قابل احترامـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
4.نقل قول:
پ.ر. کوییرل نوشته :
در مورد اینکه این محل کجاست منم میگم فقط میتونه جنگل ممنوع باشه و اونا حوالی شب تو اون جنگل هستن
این عکس نشون میده که روزه و فقط به خاطر زیاد بودن درختاست که یه ذره تاریکه
5.چاقو که فقط یه نماده که نشون میده کتاب 6 چقدر هیجانیه
6.نظریه ی اورجینال من اینه که دامبلی و هری میرن تو قدح اندیشه و توی قدح این ماجرا ها رو میبینن
--------------------------------------------------------------
***نظریه ی جالب دیگه دارم :
ولدمورت شبیه مار میمونه و وارث اسلایترینه
توصیفی که از شخصیت جدید شده هم نشون میده که اون شبیه یه شیره
==========>>> اون شخصیت جدید وارث گریفیندوره ( نتیجه گیری رو حال کردین
)
در هر حال کتاب 6 ممکنه یکی از شاهکارهای ادبیات جهان باشه ( البته اگه پر سوتی نباشه )