پاسخ به: *هافلاويز*
ارسال شده در: دوشنبه 16 مهر 1403 21:47
تاریخ عضویت: 1402/08/27
تولد نقش: 1402/09/02
آخرین ورود: یکشنبه 10 فروردین 1404 15:19
از: میان ورق های کتاب
- الان واقعا این چوبه به اذن مرلین به سخن دراومد؟
ترزا این را گفت و با دهانی باز به چوب سیاهبخت که به اجبار بارها و بارها توسط گابریل ماچ میشد نگاه کرد و افسوس خورد. لحظهای خودش را جای چوب گذاشت و متوجه شد که ترکیب فلج بودن و مورد حمله ماچهای آبدار قرار گرفتن باید به عنوان جنایت در حق بشریت ثبت شود و سازمان ملل به خاطر آن اظهار نگرانی کند اما از آنجایی که چوب با وجود سخنگو بودنش باز هم چوبی بیش نبود کسی کوچکترین اهمیتی به آن نمیداد و هیچ هرماینی گرنجری وجود نداشت تا برایش کمپین حمایت از چوبهای جنگلی تشکیل دهد. متاسفانه شما چوب نیستید که متوجه سختیهای چوب بودن بشوید.
- آخرین باری که یادم میاد نه درهای اینجا بود نه چوب سخنگویی! چقدر زود بزرگ میشن.
خود شخص نیوت نیز آشکارا از آپدیت (بخوانید بهروزرسانی) های چمدان در مدت گمشدنش متعجب و سردرگم شده بود اما از او سردرگمتر گروه چهار نفره پروفسور کتلبرن، مروپ، تام و اسکارلت بودند که بدون هیچ آمادگی قبلیای صرفا در حوالی محل حادثه گشتمیزدند. در همین بین مروپ به هر کاکتوسی که میرسید لبخندی میزد و آن را در جیبش میگذاشت.
- آفتاب از کدوم ور دراومده؟ همیشه باغچه منو مسخره میکردی که؟
- اینا مال گلدون نیست. میخوام واسه شوهر سربهراه مامان که اصلا هم تو فکر اون سیسیلیای بیریخت نیست سوپ درست کنم.
- کمک! نجات بدین منو از دست این زن! مرلینا! من چه گناهی به درگاه تو کردم که باید لایق چنین عذابی باشم.
مرلین از روی عرش الهیاش نگاه چپچپی به تام که همیشه و در هر زمانی از دست اقبالش شکایت میکرد و غرغرهایش آسایش برای او نگذاشته بود انداخت و تصمیم گرفت که یک بار برای همیشه به این موضوع پایان دهد.
- بیا این لیست گناهان و جرمهایی که از اول عمرت تا به الان انجام دادی رو بگیر و ما رو به حال خودمون رها کن. نصف شکایتهایی که به پیشگاه ما میرسه رو تو میفرستی.
تام به فهرست بلندبالایی که از آسمان به دستش رسیده بود خیره شد و سرش را به نشانه تایید تکان داد. طول ورق از قدش هم بلندتر بود و هیچ جایی برای اعتراض باقی نمیگذاشت پس در سکوت به گشتن ادامه داد.
- میگم، به نظرتون بهتر نیست بریم سراغ کسی که بیشتر با جکوجونورا سروکار داشته؟ حتی اگه چمدون مال نیوت نباشه هم اطلاعاتش بهدردمون میخوره مگه نه؟ میتونم ذهنشو بخونم اصلا.
پیشنهاد اسکارلت به سرعت با موافقت تمامی اعضای گروه همراه شد و پروفسور کتلبرن و همراهانش سوتزنان به گروه نیوت نزدیکشدند.