دوئل لودو vs اشلی
موضوع : ابلاغ!
_آهای لودو شنیدم امروز مهر رسمیه وزارت خونه رو گواهی نامت میخوره و میتونی شروع به کار کنی!! از اولین روز اداریت لذت ببر !!!
_مرسی پسر !
_ببینم لودو چقدر از بیمه میگیری ، هان؟؟
_اونقدری که مریلن گاه خونمو درست کنم...
لودو که پا به وزارتخانه گذاشته بود تصمیم مهمی برای آیندش داشت ، او درخواست رسمی شدنشو برای رئیسش و دفتر بیمه فرستاده بود و خوشبختانه هم وزارت خونه هم بیمه با درخواستش موافقت کرده بودن.
دفتر رئیس وزارت خونه
(هری پاتر)
_چطوری مرد ؟ این دو هفته چطور گذشت برات ، با دشواری؟؟
_دیگ به دیگ میگه روت سیاه ،صورت خودتو تویه آینه دیدی پاتر؟ کار توی وزارت خونه قبل تو دشواری نداشت که ، همش نق میزنی ! پرسنل تو فقط ارباب رجوع رو به هم پاس میدن ، تو این دو هفته مریلنگاهم خسته شد تا گواهیمو فرستادن دفترت رفیق!!
شرط میبندم جینی بهتر از تو میتونه اینجارو بگردونه...
هری از پشت میزش بلند میشه به سمت لودو میاد با چهره کاملا جدی دستش رو میزاره رو شونه لود ، سرشو به سر لودو نزدیک میکنه ، همینطور که لودو با چهره منتظر و کمی متعجب به رئیسش خیره شده ، هری با انگشت اشارش عینکش رو هول میده عقب و میگه :
_هیییییش لودو بو بکش !! حسش میکنی؟
_چیو ؟
_ساعت زنگ میخوره ، تو از خواب بیدار میشی استرس دیر رسیدن به وزارتخونه رو داری ، دیگه خبری از مبل راحتی و برنامه سول رابینسون (اسم مجری که کد برگه های بخت آزمایی رو میخونه) نیست ، اووووه خدای من ...
هری پشت سر هم بو میکشه و به نوعی که انگار دنبال بو میگرده بینیشو به لودو نزدیک میکنه
_ اوه خدای من بوی کارمندای کسل کننده اینجارو میدی یاااارووو
_هر هر هر هر .... خندیدیم ، خب دیگه بسه گواهیمو مهر کن میخوام برم دفترمو ببینم.
_خب لودو باید بهت بگم برات یه ماموریت دارم، این اولین ماموریت تو در وزارت خونس صرفا جهت تایین سطح !!
_هی هی صبر کن ! شوخیات یکی از یکی بی مزه تر داره میشه هری .... ببین من اصلا حوص....
_نه لودو کاملا جدی ام ، تو انتخاب شدی که به بانک گرینگاتز بری و به جن ها این دستور رو ابلاغ کنی که از این به بعد قراره هابیت ها اونجارو اداره کنن.
_خوبه با این جمله دیگه مطما شدم یه شوخیه مسخرس !
هری به سمت میزش میره و به خودش زحمت دور زدن میز رو نمیده ، دولا میشه و کاغذ پوستی رو که چندین امضا پاش خورده به لودو میده ...
_طی سال های گذشته جن ها شاکیان خصوصی زیادی داشتن ، جدیدا دزدیای بانک زیاد شده و میانگین سنیه کارمندا رفته رویه صد و پنجاهو هشت سال !!!
میدونی لودو؟ سانتورا داوطلب شده بودن و هابیتا...
و طی رای گیریه توسط افرادی که برگرو امضا کردن به این نتیجه رسیدیم که هابیت ها گزینه مناسبی هستن.
کافه سه دسته جارو
لودو لیوان آب جوشش رو کوبید رو پیش خون و مرلین رو ناسزا گفت ، همه تو سه دسته جارو به اون خیره شده بودن و راجع به مسخره بودن تصمیم وزارت خونه بحث میکردن ، لودو صدای گفتو گوی میز کناری رو میشنید که میگفتن :
_بیا با این موضوع که لودو میتونه جن هارو راضی کنه کنار بیایم ، آخه کودوم آدم عاقلی بانک رو به موجوداتی میسپره که به دزدی معروفن ؟؟
_آره پسر باهات موافقم ، بیا واقع بین باشیم ، لودو هیچ وقت رسمی نمیشه ، اون اخراج میشه ...
مرد قوی هیکل با کت چهارخانه زرد و مشکی با عصبانیت بلند میشه و لیوان آب جوشش رو پرت میکنه رو میز غریبه ها و با عصبانیت از سه دسته جارو خارج میشه...
بانک گرینگاتز
_بله آقای بگمن بنده شنیدم اون ابله چه تصمیم گستاخانه ای برای ما گرفته ، چی با خودش فکر کرده ؟ چون ولدمورتو شکست داده میتونه رئیس کل دنیا باشه؟؟
_ازت خواهش میکنم استیون جلوی یه وزیر به رئیس وزارتخونه فحاشی نکن مرد ، درضمن از کی تا حالا گفتن اسم ولدمورت آسون شده؟ از وقتی که اون مرد شکستش داده؟؟؟ جالبه ، من نمیدونم تو چه تصمیمی میگیری ولی باید بهت بگم اگه کار اشتباهی ازت سر بزنه و تا ۲۴ ساعت بانک رو خالی نکنید عواقب بدی در انتظارتونه...
جن های داخل دفتر همه بازخورد فیزیکی نشون میدن یکی دندوناشو نشون میده ، یکی دستاشو مشت میکنه و دیگری به لودو چشم قره میره
_این یه تهدیده !!
_نه این فقط یه هشداره ...
_این تهدید بود...
طی مکالمات کوتاه استیون قدم به قدم به لودو نزدیک میشه و لودو چوبدستیش رو با دست پاچگی و استرس بیرون میکشه
_هی استیون بهت اخطار میکنم ، مجبورم نکن از چوبم استفاده کنم !
همین که لودو این جمله رو تموم کرد چاقوی کوچکی با صدای ویژی از کنار گوش لودو رد شد و به دیوار پشت سرش اثابت کرد ، لودو رو برگرداند و به چاقوی
روی دیوار نگاه کرد ، بدنش شروع به لرزیدن کرده بود و صورتش خیس عرق شده بود
_لعنتی !!
پرتیفیکوس توتالوس !!!
جن اول که سعی داشت خودش رو سمت لودو پرت کنه کاملا خشک شده روی زمین افتاد ، استیون با خنجر طلا کوب شده ای به سمت لودو در حرکت بود
_استیوپفای ، استیوپفای
لعنتیای عوضی ، بلایی سرتون میارم که تستسترالا به حالتون گریه کنن !!
جن های دیگر که صدای درگیری رو شنیده بودن وارد دفتر رئیس می شدند در همین هنگام از شومینه دفتر بچه های وزارت خونه یکی پس از دیگری وارد شدند و در چند لحظه درگیری شدت گرفت ...
طلسم ها به در و دیوار برخورد میکرد ، دکور و مجسمه های قیمتیه جن ها خورد میشد ، صدای پاره شدن پوست توسط خنجر های جن ها میومد ، خیلی ها روی زمین ولو شده بودن و از درد فریاد میکشیدن !
در همین میان لودو متوجه فرار استیون میشه و سعی میکنه تعقیبش کنه ...
_استیوپفای ، وایسا آشغال تحت هیچ شرایطی نمیزارم تو یکی در بری ...
_به نفعته دنبالم نیای ، چون قول نمیدم تو آخرین عوضیه وزارت خونه باشی که میکشمش!!!
_اکس پلیوووو آااارموس
طلسم به جن میخوره وروی زمین میوفته ، لودو قدم به قدم نزدیک میشه و با دقت چوبدستیشو رو صورت جن نشونه میگیره ، استیون با دردش کلنجار میره میچرخه و طاق باز روی زمین به حالت نیم خیز میشه تا بتونه به لودو خیره بشه
در همین لحظه اشلی ساندرز وارد سالنی میشه که دو نفر باهم درحال تکاتو هستن
_نه اشلی ، تو اینجا کاری نداری ، زود دور شو و برو به بقیه کمک کن !
اشلی با غرور و لوند قدم برمیداشت و مدعیانه به مرکز درگیری نزدیک میشد
_میخوای بگی من نمیتونم از پس یه جن بر بیام؟؟ باید بهت بگم که من یک گریفندوریم و تو نمیتونی شجاعت منو زیر سوال ببری .
_نه اشلی الان بجای شجاعتت باید به هوش یه ریونکلایی اعتماد کنی ، این ماموریت منه و دلیلی نداره تو اینجا باشی!
در همین مدت که دو مامور باهم کل کل میکردن استیون فرست بلند شدن پیدا کرد ، کمی تمرکز ، یک نفس عمیق و خنجرش رو پرتاب کرد ، خنجر در هوا میچرخید و به سرعت جلو میرفت...
_ببین لودو بهتره بری و به جشن ....
شلپ
خنجر وارد جمجمه اشلی شد
لودو مبهوت به اشلی خیره شده بود در کسری از ثانیه زمین زیر پای اشلی پر خون شد ، این اتفاق انقدر سریع افتاده بود که اشلی هنوز سعی در تکمیل جملش داشت :
_ ج..ج....جشن رسمیت ....
جسد اشلی روی زمین افتاد و لودو آروم آروم وقتی اشک میریخت به سمت بدن بی روح اشلی رفت و زیر لب زمزمه میکرد
_لعنتی بهت که گفتم برو ، گفتم به هوش من اعتماد کن !! من که گفتم ماموریت منه و به تو احتیاج ندارم ....
لودو پلکای اشلی رو میبنده و به سمت نقطه ای که جن ایستاده بود برمیگرده ، خبری از استیون نیست !
اون عوضی زهرشو ریخت و در رفت .