هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: ویلای بزرگ آباء و اجدادی بلک !
پیام زده شده در: ۱۴:۵۲ پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۲
سیریوس: همین که گفتم ویکتوریا.
- احیانا این تیکه کلام لرد سیاه نیست
- اهم... برو سراغ کارت لطفا.
ویکتوریا به سمت اتاقی رفت تا فکر کنه ببینه باید چی کار کنه. در همین حین صدای زنگ باعث به خشم امدن مادر سیریوس شد.
- کیه؟ چند دفعه گفتم زنگ نزنید
سیریوس در را باز کرد و با منظره ای شگفت انگیز روبه رو شد: ماندانگاس جعبه ای رو به زحمت می کشید، اسنیپ جعبه شیرینی دستش بود و ریموس نیز به او لبخند میزد.
- بیاین تو.
وقتی همه به داخل اومدن اسنیپ شروع به غر زدن کرد: این اولین و اخرین باریه که برا جشن تولد هری شیرینی می خرم چون ...
ریموس که میدونست اسنیپ می خواد درباره ی شباهت چشم های هری و لیلی حرف بزنه وسط صحبت های اسنیپ پرید و رو به سیریوس گفت: ما اومدیم بهت کمک کنیم.
- خیلی ممنون، ولی با نبود گردانی مث ویزلی ها نمیتونیم کاری بکنیم . راستی دانگ اون چیه؟
و به جعبه ی سیاه رنگ نسبتا بزرگی اشاره کرد.
- هیچی. کادویه تولد هریه. میخوام سورپرایزش کنم

درون اتاق، پیش ویکتوریا

- خدا جون چی کار کنم؟ از من خواسته یه انتی مرگخوار درست کنم :vay:
دانگ
- دوباره کی در زده؟


شیفته یا تشنه؟

مسئله این است!


پاسخ به: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۱۲:۱۶ چهارشنبه ۵ تیر ۱۳۹۲
مورفین که بوی بسته ی بزرگ به مشامش رسیده بود شش متر از جا پرید و با هیجان گفت: این بوی شیه؟
نارسیسا کمی دماغش را بالا کشید و گفت: هیچی. هیچ بویی نمیاد.
مورفین به سرعت چشمش به بسته افتاد و به ان اشاره کرد و گفت:اینو اژ کجا اوردی؟
- این زنگه، ازیه مرد گرفتمش.
مورفین که چشمش به یه پلیس افتاده بود با یه سه گام روی بسته پرید
- چی کار می کنی؟ چته؟
- هیچ میدونی تو این بسته چیه؟
- معلومه یه زنگ.
- کراکه!
نارسیسا

خانه ی ریدل

-ریموس تو برو بالا.
- هیس! من الان مش غلامم!
- ببخشید. برو بالا مش غلام.
- برا چی؟
- ببین اتاق لرد کجاست :vay:
بلاتریکس که به همه چی مشکوک شده بود به سیریوس ممد و لوپینمش غلام رسید. و درجا خشکش زد.
- سبریوس؟
- با مِنی؟
- اره. تو تو خونه ی ریدل چی کار... لوپین!
- چی میگَه؟
- چمدونم. تو برو بالا رو تمیز کن.
- باشه من رفتم.
ریموس اولین قدم را که برداشت، بلاتریکس فریاد زد: کجا؟ باهم کار داریم


شیفته یا تشنه؟

مسئله این است!


پاسخ به: وردهای ساخته ی خودتون
پیام زده شده در: ۱۴:۰۸ سه شنبه ۴ تیر ۱۳۹۲
پرسیکاتن
کاربرد: شخصی که این طلسم به او برخورد کند از شخص زننده بسیار می ترسد و تمرکزش را از دست می دهد
سازنده: رونالد بیلیوس ویزلی


شیفته یا تشنه؟

مسئله این است!


پاسخ به: سپر مدافعت چه شکلیه؟
پیام زده شده در: ۱۱:۳۰ سه شنبه ۴ تیر ۱۳۹۲
مال من ژرمن شپرده!


شیفته یا تشنه؟

مسئله این است!


پاسخ به: ایا رون میتوانست اپارات کند؟
پیام زده شده در: ۱۱:۱۵ سه شنبه ۴ تیر ۱۳۹۲
چرا از خود من نمی پرسید؟
ایا امکانداره من کاراگاه شم بدون این که اپارات را بلد باشم؟ معلومه که خانم رولینگ سعی در خراب کردن چهره ی من داره


شیفته یا تشنه؟

مسئله این است!


پاسخ به: کجای کتاب واقعا اشکتون در اومد؟
پیام زده شده در: ۱۱:۰۶ سه شنبه ۴ تیر ۱۳۹۲
کلا اشک من جایی در نیومد اما وقتی سیریوس مرد به جمله ی اخر اون فصل خیره شده بودم. بهد سه بار دیگم اون قسمتو خوندم تا بفهمم چی شده. منم اون لحظه حس هریو داشتم وقتی هم که نوشت بود فرد رو زمین افتاده گفتم رولینگ داره شوخی می کنه فرد بیهوشه نمرده.
از مرگ لوپین هم ناراحت شدم دوسش داشتم.


شیفته یا تشنه؟

مسئله این است!


پاسخ به: گورستان ریدل ها
پیام زده شده در: ۸:۱۶ سه شنبه ۴ تیر ۱۳۹۲
روانشناس با ترس گفت و گو را شروع کرد: خب اقای...
- مرده هستم!
- بله؟!
دالاهوف که نمی خواست بیشتر از این وقت را از دست بدهند پرید وسط و دم گوش دکتر یه چیزایی گفت.
روانشناس: فهمیدم! خب چرا شما فکر می کنید مرده اید در حالی که زنده اید( ) و اینجا رو به روی من نشسته اید؟
- چون منو گذاشتند تو قبر.
روانشناس با حالت رو به دیگران کرد و گفت: این از قبر اومده بیرون؟
همه سر هایشان را به نشانه ی مثبت تکان دادند به جز لرد که این کار را کاستن از اباهتش می دانست!
- خب پس این مرده
لرد با صدایی مخوف جواب داد: امکان نداره. اون هورکراکسه منه.
- چی چیه شماست؟
دالاهوف که حوصله اش سر رفته بود میان بحث لرد و روانشناس پرید و با این کارش گور خود را کند و گفت: هیچی بابا! تو فقط کاری کن که این فک کنه زندس
لرد با تمام عصبانیتش که در او موج می زد روبه دالاهوف گفت: تو دو کار اشتباه انجام دادی. یک توی جقله بچه میان حرف دو ادم متشخص پریدی و دو دو دو(افکت بازتاب صدا!) این به درخت می گن نه به سالازار کبیر.
- ارباب عفو کنید اخه...
- ساکت دالاهوف. بلاتریکس ببرش شکنجه گاه.
- چشم ارباب.
- راستی... مدال افتخارش را هم بگیر
- نه ارباب خواهش می کنم مدال نه...
بلاتریکس دالاهوف را از سالن بیرون برد و به سمت ارامگاه ابدیش هدایت کرد
کارول(!) که ترس بر او رخنه کرده بود رو به سالازار کرد


شیفته یا تشنه؟

مسئله این است!


پاسخ به: دفتر توجیهات محفلیه (عضویت در محفل ققنوس)
پیام زده شده در: ۱۱:۲۷ دوشنبه ۳ تیر ۱۳۹۲
- نظرتون درباره ی محفل ققنوس و انتظارتون از محفل ؟

نظر خاصی ندارم. انتظار دارم فعالیت ها بره بالا
- چقدر به سران محفل اعتقاد داری ؟ به چیشون اعتقاد داری دقیقا ؟

100درصد. به درایتشون
- اگر یک طرف نجینی ( مار محبوب تام ) و طرف دیگه فوکس ( ققنوس محبوب دامبلدور ) باشه و در خطر باشن ، کدومشون رو نجات میدی؟ چرا؟

نجینی رو! چون فوکس می تونه از پس مشکلات بر بیاد و من نجینی را از خطر نجات می دم تا خودم از دره پرتش کنم پایین
- به نظرت قداست دامبلدور شکسته شده ؟

متاسفانه توسط عده ای بی مخ که خود را مرگخوار می نامند بله.
- حدس میزنی اسم رمز ورود به دفتر دامبلدور چی باشه؟

پس از مطالعات فراوان و مشاهده ی پست های قبلی به این کلمه برخوردم: پرسیفیت
- انقدر شجاع هستی که تام رو ولدمورت صدا کنی یا هنوز هم بهش میگی اسمشو نبر ؟

پرسی برادر عزیز. فکر می کنی که من جرئت ندارم ولدمورت صداش کنم؟ من نه تنها ولدمورت صداش کی کنم بلکه القابی مانند: ولدک، کچل بی ریخت، بی دماغ، شبرنگ و پروژکتور را نیز به او ربط می دهم.



رون عزیز ، پستهای شما نسبت به اولین باری که درخواست عضویت دادید خیلی پیشرفت کرده و خیلی خوب شده و فعالیت خیلی خوبی هم در ایفای نقش دارید ، ولی هنوز کافی نیست . هنوز رول های شما جای پیشرفت بیشتری دارن ، چیزی که میتونه باعث بشه یک دفعه پیشرفت بکنید ، این هست که پست های رول نویسندگان خوب سایت رو بخونید ، نگارششون ، ظاهر پستشون ، نحوه دیالوگ نویسیشون ، استفادشون از شکلک ها ، پاراگراف بندیشون ( که همون نگارش میشه باز ) ، فضاسازی و ایده پردازیشون . و سعی کنید با توجه به اونها پست بنویسید .

دلیل اینکه یک مقدار سختگیری میشه ، این هست که ما برای مقابله با گروه قدرتمند مرگخواران و اربابشون ، به پست های رول خیلی قوی نیاز داریم. اگر هدف ما مقابله با مرگخوارا و پستهای قوی نبود ، شک نکنید که هر کسی که درخواست عضویت میداد رو تایید میکردم . در انتظار کیفیت بیشتر برای رول هات هستم ، موفق باشی

تایید نشد
پرسی ویزلی


ویرایش شده توسط پرسی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۳ ۱۱:۵۳:۳۲

شیفته یا تشنه؟

مسئله این است!


پاسخ به: دفتر وكلای پایه 1
پیام زده شده در: ۱۴:۵۲ شنبه ۱ تیر ۱۳۹۲
- نننننننننننننننه!
- بیل، بیل، پاشو.
- هان؟ چیه؟ چی شده؟
- حالغ خوبه بیل؟ باید بریم گریغمولد.
- تو منو کشتی
- حالغ خوبه؟ احتمالا خواب دیدی. چه زود خوابت می بره.
- درسته، درسته. خب بریم؟
- بریم.
شترق! خانه ی گریمولد.
مالی ویزلی با رویی باز جلو امد و گفت: به به. بیل و فلور هم رسیدند.
و ان دورا در اغوش کشید.
- دامبلدور نگاه عاقلا اندر سفیری به بیل کرد و سری تکان داد.
- سلام به پسر و عروس گلم!
ارتور ویزلی با خنده این جمله را گفت. بقیه نیز به تازه واردین سلام کردند. و سر کار خود رفتند: مالی به اشپزخانه، رون و هری و هرمیون طبقه ی بالا، سیریوس و سوروس نیز در کنار بقیه در اتاق نشیمن نشستند.
فرد: چه خبر چارلی؟
- هیچ خبری نیست.
- چغا دروغ می گی چارلی؟ یه خبر مهم براغون دارم.
- فلور، خواهش می کنم الان نه.
- چغا؟ خب می خوام بگم، چارلی می خواد مرگخوار شه.
ملت محفلی غیر از دامبلدور:
مالی از درون اشپزخانه غرید: چچچچچچچی؟
هری و رون و هرمیون نیز از اتاق بیرون امدند و پرسیدند: چه خبر شده؟


شیفته یا تشنه؟

مسئله این است!


پاسخ به: گورستان ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۷:۱۶ پنجشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۲
لرد: همین که گفتم اماندا. بجنب.
- ولی، اخه ارباب
- همین که گفتم.
اماندا با هر زحمتی که بود سالازار را کول کرد.
- خب اماندا. کجا باید بریم؟
- ای ارباب، دفتر این روانشناسه تو لندنه. می تونیم اپارات کنیم.
- ارباب خودش می دونه. فقط جایی که اپارات می کنی پس کوچه باشه کسی مارو نبینه.
- چشم ارباب.
شترق! کوچه ی بغلی مطب

- بریم ارباب.
- به ارباب دستور نده اماندا.
گروه مرگخواران به سوی مطب رهسپار شدند. در راه هر کس انان را می دید تعجب می کرد که چرا باید دختر نحیفی یک پیرمرد را کول کند در حالی که چند مرد قوی هیکل اطراف انان بودند.
- نرسیدیم اماندا؟
- چرا ارباب الان می رسیم. نمیشه استراحت بدین؟
- چرا؟
- کمر شکست!
سالازار از پشت اماندا گفت: بجنب دیگه.
و بار دیگه با شلاقش به اماندا ضربه ای زد و همین باعث شد که مشنگی که از ان جا رد میشد با تاسف سر تکان دهد. لرد که حرکت مشنگ را دیده بود به فنریر با سر اشاره کرد که برو سراغش! خب بقیه اش هم که معلومه...!
- ای ارباب اینجاست.
اماندا به تابلویی اشاره کرده بود که روی ان نوشته شده بود: مطب دکتر استفان کارول
لرد: بریم تو.


شیفته یا تشنه؟

مسئله این است!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.