جینا مرلین دختری بود که به نظر دیگران خیلی معمولی بود شاید زیادی معمولی ولی از همون روز اول با هوش سرشارش آلبوس سوروس پاتر رو زیر نظر گرفته بود و نمیدونست چرا ولی براش مهم بود که اون پسر چطوریه
زمانی که توی قطار توی کوپه ای خالی درست بعد ازکوپه اسکورپیوس مالفوی نشسته بود دید که وارد اون کوپه شد البته نه تنها بلکه همراه با رز گرنجر ویزلی ولی رز فقط بیرون اومد و فهمید که آلبوس دوست صمیمی خودش رو پیدا کرده و کمی حسودیش شد ولی زود خودش رو جمع کرد وقتی به ایستگاه رسیدن هیچگی بهش توجهی نداشت عجیب هم نبود ولی یکم احساس بدی بهش دست داد
یادش اومد که هری پاتر کنار آلبوس ایستاده بود و باهاش خداحافظی می کرد کاش پدر و مادر خودش هم مثل اونا بود گرچه دیگه فرقی نداشت اون یه جادوگر بود و اونا ماگل گرچه احساسی به او میگفت این تقصیر اون نیست
وقتی وقت گروهبندی شد خیلی آروم اون رو زیر نظر گرفت و عصبانی شد که آلبوس توی اسلیترین افتاد و تصمیم گرفت زمان رو به عقب برگردونه و کار کنی اوضاع جور دیگه ای پیش بره که پالی چپمن(یکی از بچه هایی که تازه گریفیندوری شده بود و داشت میرفت که سر جاش بشینه) از پشت سرش رد شد باید بیشتر احتیاط می کرد تا کسی نفهمه داره چی کار می کنه آروم چوبش رو بالا گرفت درسته تازه سال اولی بود ولی در حد یه دانش آموز کلاس ششمی بود و تازه هنوز درس ها رو شروع نکرده بود البته معجون سازیش هم عالی بود
و کویدیچ هم براش آب خوردن بود گرچه هیچ وقت محبوبش نکرده بود
مو های فرش رو کنار زد و بنگ طلسم عقب رفت زمان و فرمانبرداری آلبوس دوباره نشست ولی این بار کلاه بلند گفت گریفیندور ... آروم خندید که یکهو صداش کردن .
کلاه گروهبندی : جینا مرلین .... گریفیندور
پروفسور مک گانگال لبخندی زد و جینا سر جاش نشست و فکر کرد دیگه بهتر از این نمی شد. گرچه خبر نداشت که توی کدوم گروه میوفته ولی از انتخواب کلاه راضی بود حتی با این که از کلاه نخواسته بود که به کدوم گروه بفرستش
وقتی سال پنجم اون سری اتفاق ها برای آلبوس افتاد وقتی می خواست همراه اسکورپیوس از روی قطار بپرن پایین دنبالشون کرد گرچه خودشو نشون نداد و دنبالشون رفت در طول تمام ماجرا هیچکس متوجه حضورش نشد و هیچ کس هم متوجه کمک هایی که به اونا کرد نشد ولی بالاخره بعد از اتفاقات جرعتش رو جمع کرد تا با آلبوس صحبت کنه توی کلاسا فقط معلما تا حدودی متوجه اون بودن بنابر این وقتی می خواست حرف زدن رو شروع کنه برا اولین بار بود که کسی از دانش آموزا اون رو میدید
-سلام من جینا هستم ببخشید میشه راجب چیزی باهات حرف بزنم البته فکر نکنم منو بشناسین ولی من شما رو .... خب ... مدتهاست که میشناسم
-اوه حتما فقط میشه بپرسم چرا؟
- چیز های زیادی هست که باید بهتون بگم
نسبت به قبل خیلی بهتر شد!
تایید شد.
مرحله بعد: گروهبندی