عكس شماره نهطبق معمول هر روز، اتل،متل،
توتوله و پيتر قد كوتوله، مشغول چريدن...آخ..!
آها، ببخشيد...!
چرخيدن در حياط هاگوارتز بودندى كه ناگهان، اتل، گل پسرى رشيد، اصيل زاده و دوست داشتنى را از دور مشاهده نمودندي...!
-آي...آي، واتسيد...نه، واسيديد...اه، نه، واسيتيد !
جيمز با سعي و تلاش بسيار اين جمله را گفتندى و سيريوس دو دستى بر سر خود كوفتندى !
-جيمز، دلبندم، واسيتيد نه وايستيد... مگه سيوروس اسنيپ و ديدي كه باز لكنت گرفتى ؟
ولى ديگر نه جيمزي آنجا باقي مانده بودندي، نه پيتري و نه حتي ريموسي ! چراكه هر سه دوان دوان و پا پيچ خوران، به دنبال تنبان تميزي به داخل قلعه پناه بردندى!
و در اين ميان، يك سيريوس بلك مانده بودندي و يك شاخ شمشاد به نام سيوروس اسنيپ!
-اِه... سلام... چيزه... من...!
ولي حرفش را قورت دادندى و فرار را به قرار ترجيح دادندي ! ولي افسوس كه كمي دير جنبيدندي و طلسم "وايستانَندِه" به پس كله اش خوردندي و به ناگه صحنه تار شدندى و كمى صداى آخ و اوخ به گوش رسيدندي و سپس، اسنيپ، از ميان گرد و غبار بيرون آمدندى.
دختران جيغ و سوت كشيدندى و چندى تاب نياوردندى و غش كردندى.
و در انتها، اسنيپ ، دست در دست دخترى زيبا روى و اصيل زاده از كادر خارج شدندي...!
شما قبلاً شناسه داشتی آیا؟ اگر شناسه داشتی، لطفا یه بلیت ارسال کن و به مدیران ایفای نقش اطلاع بده.
تایید شد!
مرحله بعد: گروهبندی!