هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۰۸ یکشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۳
#21


پاسخ به: زندگی به سبک سیاه
پیام زده شده در: ۲۱:۵۳ شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۳
#22
دودی سیاه رنگ از پشت سر اژدها شروع به منتشر شدن کرد، اژدها نعره ای بلند کشید و در حالی که به دور خود میچرخید شروع به سقوط به سمت جمعیت کرد. مرگخوارها و محفلی ها همه جیغ کشان متفرق و تا حد امکان از مسیر سقوط اژدها دور شدند به جز وینکی که همچنان با مسلسش به سمت اژدها شلیک میکرد!!

بوووووم!!!

اژدها با سرعت به زمین شطرنج برخورد کرد و پس از چند متر کشیده شدن روی زمین وینکی را زیر گرفت و متوقف شد!! مرگخوارها و محفلی ها در حالی که با اضطراب دور و بر خود را زیرنظر گرفته بودند از مخفیگاه هایشان خارج شدند. گرد و خاک ناشی از برخورد اژدها با زمین دیدن اطراف را با مشکل روبرو کرده بود

اسنیپ در حال که ردای خود را میتکاند به زمین شطرنج از هم پاشیده و اژدهایی که کنار آن نقش زمین شده بود نگاه کرد و سپس شانه اش را بالا انداخت و با خود گفت:
-حداقل دیگه لازم نیست مهره های وزیرشو از بین ببرم

لرد ولدمورت که از همه اتفاقاتی که گذشته بود آگاه بود ناگهان بوسیله تلپاتی مخصوصش با اسنیپ ارتباط برقرار کرد:
-سیوروس...از فرصت استفاده کن، چند نفر از اون بی مصرف ها رو جمع کن تا محفلی ها حواسشون پرته گیلبرتو بگیر و برام بیار... راکوود و کراب روبروتن پشت یه تخته سنگ پناه گرفتن.
-چشم ارباب! همین الان! :worry:

اسنیپ به سمت کراب و راکوود دوید و گفت:
-راکوود دنبال من بیا! میریم گیلبرت رو بگیریم! کراب برو وینکی رو از زیر اژدها در بیار و توام بیا دنبالمون، مسلسلاشم بردار! ممکنه لازم بشه!

کراب که هنوز وحشتزده بود به سر تکان دادنی اکتفا کرد و به سمت اژدها دوید، راکوود نگاهی به اطراف انداخت و زیر لب به اسنیپ گفت:
-ما تو این گرد و خاک چجوری باید گیلبرتو پیدا کنیم؟؟ 10 متری رو به زور میشه دید با این وضعیت!

اسنیپ در جواب با خونسردی گفت:
-میریم اون سمتی که محفلیا وایساده بودن، هرکیو تو راه دیدیم بیهوش میکنیم! اگه گیلبرت بود میگیریمش اگه نه میذاریمش به حال خودش!

اما صدایی آنها را از حرکت بازداشت:
-گیلبرت زیر مهره فیلی که سوارش بود گیر کرده، تو زمین شطرنجه، اگه همین الان برین قبل محفلیا بهش میرسین!

این صدای نیمه چپ لودو بود که پخش بر زمین زیرپای آنها افتاده بود، اسنیپ با بدبینی پرسید:
-تو از کجا میدونی اینو اونوقت؟؟

اشک در چشم لودو حلقه زد و پاسخ داد:
-چون نیمه راستمم باهاش اون زیر گیر کرده. تو رو مرلین سریعتر برو دارم له میشم


ویرایش شده توسط بارتی کراوچ در تاریخ ۱۳۹۳/۸/۲۴ ۲۲:۵۰:۲۸

ex Marcus Flint
تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده


پاسخ به: سازمان اطلاعات و امنیت جادوگری
پیام زده شده در: ۱:۰۹ شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۳
#23
شترق!!!!

درب سازمان اطلاعات و امنیت ناگهان از هم باز شد و مردی بلند قد قدم به درون نهاد!! پاکت نامه ای را روی میز ریاست گذاشت و آرام بیرون رفت، در پاکت یک مدال بود و یک نوشته:
نقل قول:

من اینو به عنوان مدال گروهتون پیشنهاد میدم، اما فقط در حد پیشنهاده.
تصویر کوچک شده
بارتی کراوچ - جونیور


ex Marcus Flint
تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده


پاسخ به: دادگاه شماره 10
پیام زده شده در: ۰:۰۹ شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۳
#24
محاكمه جديد!!!

صبح سردي بود و باد همچون سيلي از چاقوهاي يخي بر در و ديوار ميكوفت، رودولف در گرماي خانه اش روي مبل لم داده بود و آب كدوحلوايي ميخورد، از روي عادت تلويزيون جادويي خود را روشن و شروع به گشتن در كانال ها كرد و پس از عبور از چند كانال غير آسلامي () صحنه اي از كانال رسمي وزارت توجهش را جلب كرد:

-بله بينندگان عزيز! بعد از مدتها قراره اولين مجرم در اين دادگاه محاكمه بشه و قاضي پرونده هم جناب قاضي عالي مقام بارتي كراوچ پسره! () اينطور كه از يك مقام مسئول كه خواست نامش فاش نشه شنيديم اين يه پرونده اخلاقيه!!

با شنيدن آخرين جمله گوشهاي رودولف تيز شد و صافتر نشست. گوينده ادامه داد:
-بله و فردي كه الان وارد دادگاه ميشه قاضي كراوچه!

قاضي بلند قد و خوش چهره دادگاه () در حالي كه رداي سياه و بلندش پشت سرش پيچ و تاب ميخورد به همراه محافظينش از درهاي سرسرا وارد شد، با قدم هايي شمرده و منظم به سمت جايگاهش رفت و بر صندلي قضاوت تكيه زد، سپس چوبدستي خود را از ردايش خارج و به سمت گلويش گرفت:
-سكوت!!!

صداي قاضي با ديوارهاي بلند دادگاه برخورد كرد و پژواك آن چندين بار تكرار شد، تا زماني كه كوچكترين زمزمه ها نيز به خاموشي گراييد، سپس كراوچ ادامه داد:
-امروز در مقابل ما مردي نشسته، مردي كه به تازگي به دنياي سياه چتر باكس وارد شده... مردي كه امروز بايد در مقابل اتهامات وارده بهش از خودش دفاع كنه! متهم رو بياريد!!

دو تن از مامورين ساواج كه با جوراب صورتشان را پوشانده بودند () از درب سرسرا وارد شدند درحالي كه مرد ديگري را به دنبال خود ميكشيدند، اثرات بازجويي در چهره ي مرد به خوبي ديده ميشد، مامورين وي را روي صندلي سياه و سخت وسط سرسرا نشاندند، زنجير هاي جادويي مانند مارهايي كه به دور طعمه ميپيچند به حركت درآمدند و دست و پاي متهم را ميان خود و صندلي به دام انداختند، مرد سرش را كمي بلند كرد و به قاضي نگاه كرد، كراوچ نيم نگاهي به او انداخت و گفت:
-خودت رو براي حضار معرفي كن.

متهم سرفه اي كرد و پس از تف کردن خون جمع شده در دهانش با صدايي ضعيف گفت:
-اسم من مالسيبره... بهم مالي هم ميگن...
-مالسيبر، ميدوني كه امروز چرا اينجايي؟؟
-نه... كسي بهم چيزي نگفته...

بارتي كراوچ پوزخندي زد، نگاهي به افراد حاضر در دادگاه انداخت و گفت:
-تو بخاطر تشويش اذهان عمومي، اقدام عليه امنيت چترباكس، توطئه براي ترور پرنس، امتناع از مطالعه قوانين و طراحي كودتاي مخملي بر عليه وزارت بايد محاكمه بشي، اما اين جلسه فقط به مسائل مربوط به چتر باكس اكتفا ميكنيم... اعتراضي به اتهامات وارد شده عليهت داري؟
-بله من به ...
-اعتراض وارد نيست مدارك محكمي بر عليه فعاليت هاي خلاف قوانينت در چترباكس وجود داره! از جمله ارسال پيام هاي خلاف قوانين و صحبت هايي كه باعث ایجاد ناراحتي در بين ساحران و ساحره ها شده... در دفاع از خودت حرفي داري؟

مالسیبر با چهره ای مضطرب و نگران گفت:
-بله من ...
-سكوت!! زماني كه نوبت به دفاعت رسيد ارايه ميديش! مدارك و شواهد زيادي عليهت وجود داره!! شاهدها رو به دادگاه احضار ميكنم كه صحبت ها و مداركشون رو ارائه بدن!
سپس قاضي كراوچ چكشش را محكم روي ميز كوبيد!

---------------
تا ساعت ١٢ شب جمعه آینده (30 آبان؟؟) شاهدها + شاکی ها + وکیل (اگر کسی وکیله ) میتونن پست بزنن، متهم تا اون موقع نمیتونه خودش از خودش دفاع کنه. مدت زمان دفاع از ساعت 12 شب جمعه آینده تا 12 شب دوشنبه آینده (3 آذر؟) خواهد بود.

با احترام فراوان
قاضی القضات
بارتی کراوچ


ویرایش شده توسط بارتی کراوچ در تاریخ ۱۳۹۳/۸/۲۴ ۱۲:۴۲:۴۸

ex Marcus Flint
تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده


پاسخ به: دادگاه شماره 10
پیام زده شده در: ۱۵:۲۵ دوشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۳
#25
-حضار به پا خیزید، قاضی کراوچ وارد میشود.

منشی دادگاه با صدای بلند این را اعلام کرد، مردی قد بلند با موهایی شانه کرده، لباسی مرتب و ردایی سیاه در حالی که دو بادیگارد همراهیش میکردند از درب بزرگ دادگاه شماره 10 وارد شد و حضار همه از جای خود برخواستند.

مرد نیم نگاهی به محیط دادگاه انداخت، دیوار های سنگی بلند بر سکو هایی که جایگاه حضار، مسئولین و شاهدین بود سایه انداخته بود و در وسط این سرسرای دایره ای شکل، فقط یک صندلی سیاه و فلزی به چشم میخورد.

مرد پوزخندی زد و به سمت جایگاه خود در بالاترین نقطه ی دادگاه حرکت کرد و در این حین برای چند نفری سر تکان داد. کراوچ بر صندلی خود تکیه زد، چکش قضاوت را برداشت و آن را بر روی میز کوبید. سپس چوبدستی خود را به سمت گلویش گرفت و در حالی که صدایش در تمام سرسرا پخش میشد گفت:
-لطفا سکوت رو رعایت کنید. امروز کسی محاکمه نمیشه، فقط برنامه ی کاری دادگاه شرح داده میشه. روال کار به این صورته:

"1- ابتدا یک مجرم انتخاب و مدارک اولیه ای بر علیهش تهیه (یا ساخته ) میشه و یک پست از جانب قاضی (شخص شخیص خودم ) زده میشه که هم به مجرم تفهیم اتهام کنه و هم شروعی باشه بر سوژه. البته با مجرم قبل از شروع سوژه هماهنگ میشه که وقت کافی برای زدن حداقل یک رول داشته باشه.

2- پس از پست تفهیم اتهام به مدت یک هفته فرصت هست تا اگر فردی میخواد به عنوان شاهد رول بزنه اینکارو انجام بده.حداکثر 3 نفر میتونن به عنوان شاهد پست بزنن (پست های شماره 2 و 3 و 4 سوژه) شاهد ها میتونن بر علیه متهم، یا به نفعش شهادت بدن.

3-متهم باید پس از پایان این یک هفته در یک رول در ادامه رول های قبلی از خودش دفاع کنه، متهم برای دفاع کردن به مدت 3 روز فرصت داره که یک رول بزنه، و در صورتی که فراموش کنه، و یا به هر دلیلی این رول زده نشه فرصت دفاع رو از دست میده

*3*-متهم میتونه فردی رو به عنوان وکیل انتخاب کنه، وکیل متهم باید در همون مدت یک هفته که شاهد ها اجازه رول زدن دارن از متهم دفاع کنه، همچنین در صورت درخواست متهم وکیل میتونه به جای متهم هم رول بزنه.


4-در پایان این سه روز پست پایانی سوژه که همانا تصمیم نهایی دادگاهه بوسیله قاضی زده میشه.

5- هر سوژه حداقل در 3 پست و حداکثر در 5 یا 6 پست تموم میشه. اما احتمالا بیشتر در 3 و 4 پستی ببینیم سوژه ها رو.

6-افراد میتونن به قاضی سوژه و متهم پیشنهاد بدن و در واقع قاضی از این مسئله نهایت استقبال رو به عمل میاره

7-در صورتی که شاهدین یا متهم بخوان مدرکی به دادگاه ارائه بدن به صورت اسکرینشات و بوسیله پیام خصوصی باید به قاضی ارسالش کنن و قاضی در پست پایانی یا آغازی سوژه از اونها استفاده کنه.

8-طبیعیه که سوژه ها از چترباکس و یا انجمن های جادوگران و از مکالمات خود افراد استخراج میشن، اما نمیشه از اسکرینشات های مربوط به انجمن های خصوصی به عنوان مدرک و یا برای استخراج سوژه استفاده کرد."

سپس قاضی صدایش را صاف کرد و ادامه داد:
-به زودی و طی چند روز آینده اولین متهم به دادگاه احضار خواهد شد با تشکر از همه دوستانی که امروز در دادگاه حضور به عمل آوردن.

قاضی کراوچ بار دیگر چکش را بر میز کوفت، از جای برخاست و به همراه بادیگاردهایش از دادگاه خارج شد.


ویرایش شده توسط بارتی کراوچ در تاریخ ۱۳۹۳/۸/۱۹ ۱۸:۱۰:۲۸

ex Marcus Flint
تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده


پاسخ به: شیون آوارگان (ساختمان مخوف هاگزمید )
پیام زده شده در: ۲۱:۴۰ جمعه ۱۶ آبان ۱۳۹۳
#26
دانگ كه از شنيدن اين صدا وحشت كرده بود همان مسيري كه رفته بود با سرعت برگشت و پشت سر فرد مخفي شد، در حالي كه صدايش ميلرزيد دم گوش فرد گفت:
-شيطون آخريس!! بدو يكاري كن!!

فرد كه گيج شده بود پرسيد
-شيطون آخري چيه؟؟ اين چرا داد زد مامان؟
-به اين چيزا كار نداشته باش! فقط يكار كن نياد تو! ادا مادرشو در بيار بفرستش بره!!

فرد با تعجب به دانگ نگاه كرد اما تصميم گرفت فعلا به حرفش گوش بدهد، پس به آرامي صدايش را صاف كرد، به سمت در چرخيد و درحالي كه سعي ميكرد صدايش زنانه به نظر برسد گفت:
-آره پسرم، خونم، ولی نيا اينجا الان مهمون دارم!

صدا جواب داد:
-اما مامان شكلات قورباغه اي هايي كه گفتيو گرفتم!! چيكار كنم الان؟؟

فرد نگاهي به دانگ انداخت و زمزمه كرد:
-شيطوني كه شكلات قورباغه اي ميخوره؟؟ مطمئنی طرف مادر شیاطینه؟؟

سپس خطاب به صداي ناشناس بلند گفت:
-الان نوشيدني عسلي ميخوام برای خودمو مهمونم! سريع برو برام بگير بيا!! ميتوني شكلاتارم تو راه بخوري!
-اما مامان ميخوام يكم استراحت...
-استراحت بي استراحت!! همين الان ميري ميخري و مياي مرد جوان!!

دانگ با ترس لرز به فرد سقلمه زد.
-زياده روي نكن مرد!! لو ميريما! ميفهمه مادرش نيستي!

اما در كمال تعجب دانگ صدا با ناراحتي جواب داد.
-چشم مامان، الان ميرم ميگيرم...

فرد چشمكي به دانگ زد و آرام به او گفت:
-برو ليليو بردار که مام پشت سر اين يارو از اينجا بريم تا كس ديگه نيومده.


ویرایش شده توسط بارتی کراوچ در تاریخ ۱۳۹۳/۸/۱۶ ۲۲:۲۶:۵۹
ویرایش شده توسط بارتی کراوچ در تاریخ ۱۳۹۳/۸/۱۶ ۲۲:۴۲:۴۶

ex Marcus Flint
تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده


پاسخ به: موسسه ی کار يابی وزارتخونه
پیام زده شده در: ۱۸:۰۵ جمعه ۱۶ آبان ۱۳۹۳
#27
من قصد دارم برای دادگاه شماره 10 اعلام آمادگی کنم، با سیریوس یه مقداری صحبت کردم رو در رو در مورد ایده هام اما به صورت خلاصه اینجا مطرح میکنم.

دادگاه شماره 10 پتانسیل استفاده (یا سواستفاده ) از مسائل جاری تو سایت رو داره، برای همین میشه نسبتا آسون براش سوژه پیدا کرد، اما به دلیل ماهیتی که داره (محکوم کردن افراد) سوژه نباید خیلی کوتاه یا به عبارتی تک پستی و نباید خیلی هم بلند باشه که از اصل مطلب دور شه.

شخصا فکر میکنم با دادن سوژه هایی منشا گرفته از چت باکس یا حتی اتفاقاتی که تو ماموریت های گروه های مختلف میافته و یا اتفاقات دیگه بین افراد سایت، به صورت رول های 3 تا 4 پسته میشه این تاپیک رو فعال کرد.
یک پست برای تفهیم اتهام، یک پست برای دفاع متهم، یک پست برای تصمیم قاضی، در مواردی برای افزودن به جذابیت سوژه میشه از شاهد ها هم استفاده کرد.


ex Marcus Flint
تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۶:۵۳ جمعه ۱۶ آبان ۱۳۹۳
#28
به موجب این پست

نام شخصيت انتخابي: بارتی کراوچ

گروه : اسلیترین

ویژگی های ظاهری و اخلاقی: قد بلند، موهای لخت، سیاستمدار و بدخشم

چوبدستی: چوب افرا با مغزی از پودر دندان اژدها

جارو: آذرخش

معرفی کوتاه:
بارتی کراوچ در خانواده ای اصیل، پرنفوذ و ثروتمند متولد شد، پدر وی از بزرگترین شخصیت های سیاسی و جادویی زمانه بود و نفوذی عمیق در وزارتخانه داشت، اما خود او از قانون و محدودبودن به آن بیزار بود، در دوران تحصیلش در هاگوارتز با عقاید ضدمشنگی آشنا شد و به جمع هایی پیوست که بعد ها همگی مرگخوار شدند.
وی از وفادارترین و قدرتمندترین مرگخواران تاریخ بشریت بود و در نهایت در هنگام ماموریتی برای ترور هری پاتر (لعنت المرلین علیه) به هلاکت رسید.

تایید شد.


ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۳/۸/۱۶ ۱۷:۳۰:۲۷

ex Marcus Flint
تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۶:۰۱ جمعه ۱۶ آبان ۱۳۹۳
#29
بعد از ظهری خنک و پاییزی و محیط کتابخانه آرام و ساکت بود، همه مشفول مطالعه بودند و یا به دنبال کتابی برای خواندن. جینی مطابق معمول بعد از تمام شدن کلاس ها به کتابخانه پناه آورده بود تا دور از مشغله های فکری و صحبت بقیه به کتاب مشغول شود، به سختی در کتاب فرو رفته بود که صدایی پرافاده و سرد افکارش را از هم گسست.
-هی ویزلی! چی میخونی؟؟"چگونه یک اصیل زاده ی پولدار تور کنیم؟"

جینی سرش را بلند کرد و همانطور که انتظار داشت پسری بلندقد و موطلایی، دراکو مالفوی، را کنار خود دید که با چشمان خاکستریش او را برانداز میکند.
-نه مالفوی، دارم نحوه درمان کردن خودشیفتگی مفرطو یاد میگیرم! آخه تازگیا بین اصیل زاده ها خیلی واگیر پیدا کرده! توام یاد بگیری بد نیست ممکنه بقیه فامیلاتونم مثل خودت باشن!

دراکو دندان قروچه ای کرد.
-حیف که دختری و اینجام کتابخونست! وگرنه الان سرپا نبودی، بهتره دنبال یه طلسم بگردی که تو و اون خونواده عشق مشنگتو سریع پولدار کنه!
-تو لازم نیست نگران من و خونوادم و پولمون باشی، فکر این باش چجوری پدرتو از آزکابان در بیاری!

دست دراکو ناگهان به زیر ردا و به سمت چوبدستیش رفت که تیزی نوک چوب دیگری را روی کمرش حس کرد.
-اگه من جای تو بودم اینکارو نمیکردم مالفوی.

رون ویزلی در حالی که پشت سر مالفوی ایستاده بود دستش را روی شانه ی او گذاشت و ادامه داد:
-من یه طلسم جدید یاد گرفتم که طی 24 ساعت تو شکمتو پر وزغ میکنه، فک نکنم خیلی خوشت بیاد که رو تو تستش کنم، مگه نه مالفوی؟؟ پس چطوری کم کم کتاباتو برداری و بری خوابگاهتون؟

مالفوی با خشم نفسش را بیرون داد، کتاب هایش را از روی میز برداشت و در حالی که مستقیم از رون و جینی دور میشد با صدای بلند ، طوری که سر همه ی حاضران داخل کتابخانه به سمت دراکو برگشت، فریاد زد:
-تقاص این کارتو پس میدی ویزلی! از این به بعد همیشه حواست به پشت سرت باشه!!

رون پوزخندی زد و در جواب گفت:
-میدونم که شما اسلیترینیا جرات دوئل رو در رو ندارین، تو نگران خودت باش!

اما صدای او به دراکو نرسید، تنها چیزی که از مالفوی در آن لحظه دیده میشد پیچش ردایش دور چهارچوب خروجی بود...


برای اعضایی که سابقه عضویت در ایفا دارنگذروندن این مراحل لازم نیست. میتونید معرفی شخصیت کنید.


ویرایش شده توسط Mahyarlp در تاریخ ۱۳۹۳/۸/۱۶ ۱۶:۲۰:۴۵
ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۳/۸/۱۶ ۱۶:۴۵:۱۲

ex Marcus Flint
تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.