اسنیپ موهاش رو تکونی میده و با غرور همیشگیش وارد خونه میشه . رون که از دیدن اسنیپ ناامید شده بود با شکست خوردگی همیشگیش به طرف اتاقش میره . اسنیپ به آرومی وارد سالن میشه و با علامت سری به بقیه سلام میکنه . مالی شنل اسنیپ رو میگیره و آویزونش میکنه . اسنیپ به آرومی به طرف یه صندلی میره و روش میشینه و میگه :
-دامبلدور اینجاست ؟
ریموس لوپین کتابی که در حال خوندنش بوده رو میبنده و با سرش اشاره میکنه که دامبلدور تو آشپزخوس . اسنیپ با تعجب میگه :
-اونجا چیکار میکنه ؟
مالی به آرومی و با ناامیدی میاد رو به روی اسنیپ میشینه و با صدای خسته ای میگه :
-تصمیم گرفته از امروز یک روز در هفته آشپزی کنه برای همه . میگه که تمام قدرت ها در دنیای جادوگری رو بدست آورده و الان موقعش هست که توانایی هاش در چیزهای دیگرو تست کنه . امروز سوپ پیاز داره برامون درست میکنه .
ریپر با شنیدن سوپ پیاز شروع میکنه با واق واق کردن و دوباره به طرف آشپزخونه میره تا پاچه دامبلدور رو بگیره . از اون طرف رون به سرعت از اتاقش بیرون میاد و با خوشحالی میپرسه :
-کسی زنگ در رو زد ؟ هرمیون اومده ؟
-
رون دوباره به حالت شکست خورده همیشگیش به طرف اتاقش میره . اسنیپ سعی میکنه تنفرش نسبت به ویزلی ها رو بپوشونه و با صدای خیلی آرومی میگه :
-من نیاز دارم تا مهر دامبلدور برای بستن شورای هاگوارتز رو بگیرم امشب یا فردا . امروز هیچکس نباید ناراحتش کنه وگرنه چنین کریشیوش میکنم که هیچوقت دیگه غذا نخوره !
-ولی محفلی ها که نمیتونن کریشیو کنن بقیه رو !
اسنیپ از جاش بلند میشه و به طرف هری که این حرف رو زده بود میره . سرش رو خم میکنه به طرف هری و میگه :
-یادت نرفته که من هنوز علامت سیاه رو دارم روی دستم ، هیچوقت هم از یه موقعیت برای شکنجه کردن یه پاتر نمیگذرم .
هری کمی میترسه و به بهونه اینکه جای زخمش دوباره درد گرفته به طرف اتاق رون میره . از اون طرف دامبلدور از آشپزخونه فریاد میزنه :
-اوه مالی ببخشید ، اشتباهی جای پیاز یه قطعه کامل سیر ریختم . اشکالی که نداره ؟
- :vay:
-عمه مارج تو هم بیا این سگت رو از من جدا کن تا مجبور نشدم تبدیل به ققنوسش کنم .