استودیو پاراگونت تقدیم می کند:
چه کسی کوییرل را به قتل رساند؟قسمت دومبا شرکت مورفین گانت در نقش کارآگاه مورفین پوآرو، پرفسور کوییرل در نقش مرده و زنده ی پرفسور کوییرل،اعضای 1-2-1+6 و پکیج مدیران زحمتکش و خدوم در نقش مظنونین.
کارگردان: گاریچی
تهیه کننده: استودیو پاراگونتدر آستانه ی انتخابات و در خوابگاه مدیران، اندکی پس از آن که کوییرل اعلام تمایل به حضور در انتخابات می کند، عمامه اش به دور گردنش پیچیده و به طرز مشکوکی به قتل می رسد. تمامی مظنونین این حادثه شامل مدیران و کاندیداهای وزارت دستگیر می شوند تا مورد بازجویی قرار بگیرند. در این میان مورفین به خاطر تشکیل کمپین "کویی! پاشو بیا دیگه!" پیش از قتل وی و اعلام حمایت از حضور کوییرل در انتخابات، تبرئه شده و وظیفه ی بازجویی از سایر مظنونین را بر عهده می گیرد. در قسمت قبل دیدیم که تمامی نامزدان وزارت مورد اتهام قرار گرفتند و حال ادامه ی ماجرا...
مورفین پوآرو نگاهش را به یک جفت چشم وزغی می دوزد. صاحب چشم های وزغی عصبی شده و هی چشم هایش را فر و فر می چرخاند و اهم اهم می کند.
مورفین چشم هایش را ریز می کند: خب بانو دلو! کم کم داریم به پاسخ معمای قتل کوییرل نزدیک میشیم. آیا امکانش نیست شما یا استرجس یا سایر مدیران با همون انگیزه ی سوروس اسنیپ اقدام به حذف فیزیکی پروفسور کوییرل کرده باشین؟
فلش بک کوییرل را نشان می دهد که شاد و خندان فرم ثبت نام را پر کرده و می خواهد از خوابگاه خارج شود که ناگهان یک استخوان ترقوه به پس کله اش می خورد، برمی گردد و ایوان اسکلت را می بیند که احتمالا لبخند موذیانه می زند. کوییرل می خواهد چارتا لیچار بارش کند که فرصت پیدا نمی کند و دلوروس سنگین وزن از روی سقف بر سرش سقوط می کند و عمامه را دور گردنش پیچیده و خفه اش می کند.
فلش بک دوم کوییرل را نشان می دهد که شاد و خندان فرم ثبت نام را پر کرده و می خواهد از خوابگاه خارج شود که ناگهان سه تا اکسپلیارموس به چشم هایش خورده و موقتا کور می شود و هری و استرجس و پرنس بدوبدو می آیند و با عمامه خفه اش می کنند.
فلش بک سوم کوییرل را نشان می دهد که شاد و خندان فرم ثبت نام را پر کرده و می خواهد از خوابگاه خارج شود که ناگهان فلور دلاکور وارد شده و رقص پریزادی انجام می دهد و هوش از سر کوییرل پریده و درجا خشکش می زند و آناکین مونتاگ از فرصت استفاده کرده و از پشت عمامه را دور گردن کوییرل می پیچد و خفه اش می کند.
فلش بک ها تمام می شود.
آمبریج به شدت قرمز شده و هر چه بیش تر می گذرد بیش تر شبیه یک وزغ عصبانی بادکرده می شود: اینا دروغه! مزخرفه! کوییرل زنده است. کوییرل نمرده! بیا
اینم مدرک. اصلا اینم خود کوییرل.
و کوییرل را زنده و سرحال از توی جیبش در می آورد و به همه نشان می دهد: دیدین دروغ میگه؟ اینا همش شانتاژ تبلیغاتیه. گولشو نخورید.
مورفین پوآرو لبخند می زند: عجله نکنید، حضار گرامی! قضیه بسیار پیچیده تر از اونیه که به نظر می رسه. تمام چیزایی که من گفتم فقط فرضیاتی بر مبنای حقیقت بود. و حالا براتون میگم که حقیقت ماجرا دقیقا چی بوده...
فلش بک کوییرل را نشان می دهد... دان دان داران دان دان دان دان داران داراران!(افکت شروع پیام بازرگانی)
پوستت چروک شده و شبیه آمبریج شدی؟ وقتی تو آینه نگاه می کنی احساس می کنی دامبلدور پیر و چروک داره نگات می کنه؟ هیشکی دوستت نداره؟ حقته! به دردنخور! ولی چون ما پول لازم داریم مجبوریم یه چیز الکی پلکی درست کنیم بدیم بهت که یکمی شبیه آدمیزاد بشی دیگه.
کرم چیز!
تهیه شده از عصاره ی چیز!
آیا دیدید وقتی یه نفر چیز استعمال می کنه چقدر پرانرژی و شاداب میشه؟ ما تونستیم در لابراتوارهای پیشرفته عصاره ی چیز رو بگیریم و برای توی حیف نون کرم درست کنیم و با 99 درصد تخفیف بیاریم درب منزل خراب شده ات تحویل بدیم. شماره پاترونوسی: 8947028439750234987
چیز را می توانید از ساقیان دارنده گواهینامه ی ایزومورفین پارک محلتان نیز خریداری کنید.دان دان داران دان دان دان دان داران داراران!(افکت پایان پیام بازرگانی)
فلش بک کوییرل را نشان می دهد که با آمبریج صحبت می کند: دلوروس! من خیلی دوست دارم وزیر بشم و در دوره ی وزارتم با ماتریکس بجنگم و جنبش تهوع و مشنگا رو نابود کنم و خاک ایتالیا رو به توبره بکشم. یه دونه از اون فرم های ثبت نام میدی منم پر کنم؟
آمبریج تشنج می گیرد و هی سرفه می کند ولی سریع طبیعی کرده و یک فرم ثبت نام می گذارد کف دست کوییرل: بیا عزیزم. فقط با دقت پرش کن و باید سوابق ایفای نقشت رو کامل در حد تعداد ویرایش ها و تعداد لاگین هات بنویسی.
- چشم!
در فرصتی که کوییرل فرم ها را پر می کند، آمبریج در دفتر ثبت نام جلسه ی اضطراری مدیران را به صورت فوق سری تشکیل می دهد و از تمام نامزدان وزارت هم دعوت می کند.
در آن جلسه آمبریج قضیه را برای همه تعریف می کند و طرح یک توطئه ی شوم ریخته می شود. ناگهان دستگیره ی در قفل شده ی دفتر به حرکت در می آید و صدای کوییرل از پشت در شنیده می شود: عه! هنوز که وقت اداری تموم نشده! من می خواستم ثبت نام کنم، این آمبریج در دفترو قفلید.
آمبریج هراسان می شود ولی خودش را کنترل می کند: عزیزم. من الان نیستم. رفتم کرم چیز بخرم برای پوستم. لطفا پس از شنیدن صدای سرفه پیغام بگذارید که در صورت لزوم باهاتون تماس بگیرم. اهم اهم!
کوییرل: نه دیگه. میرم خوابگاه، یکی دو ساعت دیگه که اومدی، میام.
بعد از رفتن کوییرل یکبار دیگر نقشه مرور می شود و تام ریدل می پرسد: راستی چرا این مرتیکه عملی رو دعوت نکردی؟
آمبریج رادیو وزارت را روشن می کند و صدای خبرنگار پخش می شود: من همچنان از کمپین "کویی! پاشو بیا دیگه!" که توسط مورفین گانت راه اندازی شده با شما صحبت می کنم...
آمبریج رادیو را خاموش می کند: مورفین طرفدار کوییرله.
یکی دو ساعت بعد، کوییرل فرم ثبت نام را پر کرده و شاد و خندان می خواهد از خوابگاه خارج شود که ناگهان یک استخوان ترقوه به پس کله اش می خورد و بر می گردد و فلور را در حال رقص پریزادی می بیند و حواسش پرت می شود و با بشکن هوکی پایش روی یک کپه روغن مو می رود و قبل از اینکه بیفتد تام ریدل را می بیند که بالا و پایین پریده و فریاد می زند: ریکتوسمپرا! فلیپندو! و وقتی زمین می خورد اما دابز را می بیند که به سمتش دویده و ناگهان تبدیل به ارنی مک میلان می شود و یک عالم همبرگر سرطان زای مک دونالد در حلقش می چپاند. کوییرل می خواهد از جایش بلند شود که ناگهان حجم عظیم گوشتی آمبریج رویش سقوط می کند و سه تا اکسپلیارموس در چشم هایش فرو می روند و موقتا کورش می کنند و هری و پرنس و استرجس و مونتاگ پریده و عمامه اش را دور گردنش پیچیده و خفه اش می کنند.
فلش بک تمام می شود و همه با حالت
در سکوت به مورفین خیره می شوند. بالاخره آمبریج با پوزخندی مخلوط با سرفه، سکوت را می شکند:نمایشنامه ی جالبی بود ولی یک مورد کوچیک رو فراموش کردید جناب مورفین پوآرو! و کوییرلی را که از جیبش درآورده نشان می دهد: کوییرل زنده است!
مورفین لبخند می زند: کوییرل زنده نیست بانو دلو! همه می دونن که پرنس از مدت ها پیش با چهره و آواتار کوییرل در جمع ظاهر می شد. از طرفی قبل از ثبت نام کوییرل، پرنس جزو مدیران بود ولی حالا لیست مدیران رو نگاه کنید. خبری از پرنس نیست. پرنس کجاست؟ آیا جز اینه که پرنس بعد از تغییر آواتار، نامش رو هم با کمک منوی جادویی به پرفسور کوییرل تغییر داده و با هویت جعلی به فعالیتش ادامه میده؟ در واقع مدیری که از جمع شما حذف شده پرنس نیست؛ کوییرله! شما همگی قاتلان کوییرلید و حالا سعی دارید پرنس رو به جای اون مرحوم جا بزنید!
ناگهان تیریپ میتی کومونی، مجرمانی که دستشان رو شده به سمت مورفین حمله می کنند تا او را هم مثل کوییرل بکشند که مورفین در خوابگاه را باز می کند و یک عالمه دیوانه ساز گرسنه که مامور حفاظت از امنیت جلسه بودند، می ریزند توی اتاق و بازار ماچ و بوسه گرم می شود و مورفین هم از لای در فرار می کند تا به ویکی مورفین رفته و رسالت به آزادی و پرواز رساندن ملت را پی بگیرد.
درود بر کوییرل! سلام بر مورفین!
زنده باد چیز! زنده باد تابستان!
پایان