بعد از نهار همه میخواستن در برن که ناگهان الستور گفت : خوب تمریناتوشروع میکنیم .
هم از ترس دستا شون میلرزید اما مودی کاملا عادی گفت : یک مرگخوار گرفتم که کارمونو باهاش شروع کنیم کسی سوالی نداره.
مرگخوار : :worry:
مودی:
همه:
خوب ما در اینجا به روش ازکابان پیش میریم من برای این که وقتم در ازکابان برای شکنجه محدوده این جارا پایه گذاشتم .
جمعیت گفتند : شکنجه !؟
مودی گفت : دقیقا
ما در این جا وسایل های زیادی برای شکنجه داریم خوب با اره شروع میکنیم .
مرگخوار باشنیدن اسم اره ناگهان از حال رفت.
مودی: یکمی اب سرد بپاشید به این
مالی که دست پاچه بود پاچ اب را برداشت ورو سر مرگخوار بی چاره انداخت مرگخوار بدبخت سرش خون مالی وپر از شیشه شد.
مودی گفت :عجب ضربه ای مالی نگفته بودی توهم ازاین کا را بلدی یادم باشه به لیست شکنجه ها پاچ اب را هم اضافه کنم .
همه ی محفلی هاومالی
مرگخوار:
مودی:
خوب ادامه بدیم اره را برداشته ودست مرگخوار را قطع میکنیم به این شکل این صحنه برای بچه های زیر 12 سال ممنوع .
مرگخوار : کمممممممک کمممممک
خون به در و دیوار می پاشید رون تومی خوای ادامش را بری رون رون .
رون که حالش بهم خورده بود فرار کرده بود.
مودی گفت : دوستای ما را باش.
بقیه تمرینات را فردا ادامه می دیم برای امروز بسه وقتی پشتش را دید کسی نبود خوب عیبی نداره کم کم عادت میکنند به این اتاق البته شاید!