صفحه تلويزيون سياه ميشه و يك بنام خداي سفيد رنگ در وسط اون نقش مي بنده.
-از تو مي پرسند!
-رحمت نصيبتون ، دلاتون پر مهر .
-سوال امروز برنامه از تو مي پرسند رو داريد مشاهده مي كنيد:
*زيبايي ماه چمضان از ديدگاه آسلام؟!
الف ) سفره الهي پهن ميشه و مردم شروع به غذا خوردن مي كنند.
ب) به دليل كمبود بودجه سفره پهن نمي شه و مردم گشنه مي مييرند.
ج ) موقع ازان صبح مسجد پشت خونمون با چنان صدايي ازون ميگه كه پرده گوشم جر ميخوره!
د ) فرقي نداره شمارو مچل كردن پول نفدتون رو بخورند!
شما تا ساعت 25 امشب وقت داريد گزينه مورد نظرتون رو به پيامك اين برنامه ارسال كنيد.
دنيا به كامتون ، روز خوش !
دينـــــــــگ ، دينـــــــــگ
صفحه تلويزيون به رنگ ابي در مياد و عكس نوشمك هاي متعدد با رنگ هاي جذاب و دلروبا پديدار ميشه!
-كارخانه نوشمك سازي هاگزميد حامي رسمي جام اتش و هالي ويزارد شما را به ديدن اين برنامه دعوت ميكند!
دينــــــــگ ، دينـــــــــگ
كمپاني
خواهران گيس بريده تقديم مي كند!
((شوهران تاريخ مصرف دار ، زنان كپك زده ))در ارزوي بلاك شدن چه شيرين پستا ما اعضاي بي خطريم عله گفت به ما. بازيگران ................................. نقشسونگ ايل گوك ........................ برودريك بود
كزت .................................... گابريل دلاكور
خرمگس ............................... بارتي كراوچ
سرندي پيتي ......................... مورگانا لي فاي
پدر ژپتو ................................ بلاتريكس لسترنج
انشرلي ............................... دراكو مالفوي
تمر هندي ............................. البوس دامبلدور
حسن كچل ............................. لرد ولدمورت
سفيد برفي ........................... هستيا
اسكاج ................................. سرژ تانكيان
صدا بردار : پرفسور حسيني
جلوه هاي ويژه : هوكي ، ايوان روزيه
مشاور بخش هاي بي ناموسي : تره ور ، سرژ تانكيان
مشاور بخش فهش هاي ناخواسته : مينورا مگونگال
مشاور بخش معترضانه : دكتر محمد علي پيوز
خواننده : پروين اعتصامي ، بيژن مرتضوي ، انريكو ، عباس قادري
تهيه كننده و كار گردان : تــــــــــرورس
دور بين روي انگشت پاي برودريك زوم كرده و با تكاني كه او به خود ميده دوربين سريعا" روي صورتش ميره ، برودريك پس از كش و قوسي به بدن خود چند حركت موزون انجام ميدهد كه باعث ميشود افتابه اي كه در بقل دارد بر روي زمين بيفتد و سپس بروريك به ارامي چشمانش را باز ميكند .
كمي چشمانش را مي مالد ، ساعتش را از روي ميز كنار تختش بر ميدارد و نگاهي سرسري به ان مي اندازد و بعد با بدني شل ، تلو تلو خوران به سمت مرلينگاه حركت ميكند و با سر وارد مرلينگاه ميشود.
-هيييي ، قـــرت ، هيييييي ، قـــــــــرت ، هيييييييييي ، قــــــــــــــــــــرت ... فـــــــرشــــــــت ( بدون شرح )
برودريك در حالي كه دلش را ميماليد با حال خرابي از مرلينگاه بيرون امد و به سمت اتاق رازو نياز رفت تا نماز صبح را به جا اورد!
نزديك هاي ظهر برودريك خوش حال و خندان در حالي كه بطري ودكايي در دست داشت از اتاق خارج شد و خودش را به روي كاناپه انداخت ، چند جرعه از نوشيدني اش را نوشيد و همزمان كتاب " طرز تهيه جانماز در در شش ماه " را باز كرد.
گابريل : خوب خوابيدي ؟!
برودريك با تعجب
به كنارش نگاه كرد و گابريل را ديد كه با نيشي باز
به او نگاه ميكند!
برودريك : تو اين جا چي كار مي كني گابريل ؟!
گابريل : خب اومدم خونه شوهرم ديه !
برودريك : عـــجـــب ... هوم !
برودريك يك جرعه از نوشيدنيش سر ميكشه و دوباره سرش رو ، روي كتابش خم ميكنه !
گابريل : الان چرا منو ادم حساب نكردي؟!
...
گابريل : برودريك ... بادراد ... دامبلدور ... كينگزلي ... گرواپ ... پيتر پتيگرو ! اصلا من طلاق ميخوام!
در همين لحظه صداي زنگ در به صدا در مياد و گابر بلند ميشه بره ببينه چه كسي اين موقع از روز با اونها كار داره.
قيـــــــــــــــــــــــژ
گابريل : ها ؟
كلاغ نامه رسون : عليكم اسلام ، بنده هم خوبم ، خانواده خوبن ؟ اقا سالم ان ؟ ( گابر :
) آها ... نامه داريد ؛ بفرماييد !
گابر نامه رو ميگيره ، در رو محكم روي صورت كلاغ نامه رسون ميبنده و بدون توجه به فرياد هاي كلاغ ميره پيش برودريك تا نامه رو به اون بده.
گابريل نامه رو به برودريك ميده و منتظر ميمونه !
برودريك نامه رو باز مي كنه و با خواندن هر سطر از نامه چشاش يك اينچ گشاد تر ميشه !
بدون سالام
اين جانب رئيس دادگاه همين حالا مستحضر شدم خانوم دلاكور قصد طلاق شما رو دارند ، به همين منظور و براي پيگيري بيشتر شما و ايشون فردا راس ساعت ده در دادگاه حاضر خواهيد بود !
بدون تشكرپــــــــــــــــــــــق ( افكت برخورد فك برودريك با زمين )
گابريل با تعجب نامه رو از برودريك مي گيره ، سريع مي خونه و ميگه : وايـــي چه با مسئوليت ... هنوز من اين حرف تو دهنم بوده اقدام كرده ... اخيييي !
برودريك : من هنوز بله نگفتم كه بخوام طلاق بدم!
گابريل : من خيلي مصمم هستم و تمام مهريمم به صورت كامل ميگيرم و حتما" دراكو رو هم با خودم ميبرم!
برودريك : من شده خرمو ميفروشم مهريتو ميزنم تو دهنت ، بچتم وردار ببر!
گابريل : زرنگي ، مي خواي بچتو بدي به من كه زود پير بشم ؛ كور خوندي من امكان نداره دراكورو با خودم ببرم !
برودريك : خوب نبر
گابريل : امكان نداره بزارم بچم زير دست مادر انتر (!) بزرگ بشه!
برودريك : خوب ببرش!
گابريل : زپلشك ، من به پاي بچه تو پير بشم بعد تو براي راحت و بدون بار اضافي زن بگيري ، خر خودتي برودريك خان من از حقم نمي گذرم؟!
برودريك : منم كوتا بيا نيستم و درسي بهت ميدم كه ببيني پا رو دم شير گذاشتن چه عواقبي داره !
گابريل : دم تو اينقدر بزرگه كه من هرجا پامو ميزارم دمت ميره زير پام!
برودريك : وقتي سياه و كبود فرستادمت خونه ننت مي فهمي بايد كجا پاتو بزاري كه دم شير نباشه !
گابريل : مردي بيا جلو !
شتــــــــرق ، پــــــــــوق ، دنــــــــگ ، دوف ، شت ، درنننگگگگ ...
روز دادگاه
مورگانا در حضور افراد حاضر در دادگاه به صورت كليشه اي شروع به صحبت مي كنه : امروز هفده مارس دوهزارو نه ، اينجانب مورگانا لي فاي به شكايت خانوم گابريل دلاكور رسيدگي ميكنم .
-خانوم دلاكور دلايل خدتون از اين شكايت و مبناي اونو شرح بديد ؟!
گابريل : خانوم قاضي اين مرد كثيف از من سو استفاده ميكنه ، به من اهميت نميده ، برام يخچال امرسان سه در نميخره ، ويلاي مالفوي هارو برام قلنامه نمي كنه ، منو تا سر حد مرگ ميزنه و با سيگار ميسوزونه ، هزاران شناسه داره كه حتي از دست خودش هم در رفته !
مورگانا : هوم ... دلايل موجه و قانع كننده اي بود ولي به نظر روي صورت اقاي بود علائم ضرب و شتم ديده ميشه تا شما ! خانوم دلا كور اگه ميشه جاي سوختگي ها رو به من نشون بديد!
گابريل : نه نمي شه چون در محل بي ناموسي قرار داره!
مورگانا : تشكر از همكاريتون خانومه دلاكرو ، اقاي بود حرفي براي گفتن داريد يا بفرستمتون ازكانان؟ ( اين سوتي مورگانا ميباشد نه اشتباه نويسنده)
برودريك : خانوم قاضي مهرم حلال جونم ازاد.
اعضاي حاضر در دادگاه :
مورگانا : اقاي بود مهر مال زناست!
برودريك : مهرش مال ايشون ابان ، اذر ، دي ، بهمن ، اسفند ، ارديبهشت ، خورداد ، تير مرداد ، شهريورش مال بنده !
مورگانا : من سندي از ازدواجتون نمي بينم كه بخوام شما دونفر رو اصلا زنو شوهر بدونم !
گابريل : خانوم قاضي اين برميگرده به سال پنجها و هفت كه ايشون باشناسه امام خميني در سايت فعاليت مي كردند ؛ ايشون در اون زمان با بنده در يكي از تاپيكاي ريون ازدواج كردند!
مورگانا : شناسه شما اون زمان چي بود خانوم دلاكور ؟!
گابريل : دكتر مصدق بود!
مورگانا : يادم نمي ياد شناسه شما هارو ولي بنده اون زمان با شناسه بازرگان مشغول خدمت به سايت بودم! به هر حال ختم جلسه رو اعلام ميكنم و شما دفعه بعد حتما" يك سند محكمه پسند بيارين!
چتر باكس مردانه بارتي : ايــــــــــــي نفس كشا ، تو روز روشن زنه ادمو قالب مي كنن بعد ميرن كه طلاق بدن!
ديگري : چي؟! اين زنه منه سند منگوله دارشم تو انباري ننمه !
ان يكي : تو بيا بوق منو بخور بعد اين جوري بوق بوق كن !
ترورس : حالا شايد زنه من باشه ؟!
بارتي : تو خفشو ترورس تا توجيهت نكردم!
بارتي : شت اف ، همينه كه هس داش هركي مرده بياد تو گود!
اين يكي : برو بوقلمون توشله بازيتو بكن !
چتر باكس زنانه بلا در حالي كه يك دسته سبزي جديد بر ميداشت تا پاك كند گفت : اييي واييي ميدونيد چرا ما اين جوري گوشه خونه ترشي انداختيم ؟!
هستيا : اره خواهر همش زير سر اين گابريل گيس برديه ، اين مرداي خرم كه همش دنبالش پوز پوز ميكنن !
بلا : بسكه خرن !
هستيا : گور به گور بشه ايشالا !
بلا:اين گابريل داره حق منو ميخوره !
هستيا : مال منم داره ميخوره !
ديگري : من ديگه اجازه نميدم مال منو بخوره !
دادگاه _ سند ازدواج برودريك با اضطراب به مورگانا نگاه ميكنه كه در حال بررسي اسناده .
مورگانا : اخي كجاي دنيا فيش خش شويي سند محكمه پسند ، كجاي اين كره خاكي فيش خريد لباس زير سند محكمه پسنده؟!
برودريك : هيييييي
چتر باكس مختلطمورگانا : اين جانب اسناد اقاي برودريك بود رو محكمه پسند نمي دونم و براي پست ايشون اندازه پشم هاي بز بز قندي هم ارزش قائل نمي باشم .
برودريك : تو داري حق منو مي خوري ، تو داري منو ميخوري ، داري همه جاي منو ميخوري ، اصلا بيا بخور باو!
دادگاه _ سند ازدواجهمه افراد حاضر در دادگاه نشستن و منتظرند ببينن ايا اسناد گابريل براي مورگانا رضايت بخش هست يا نه كه مورگانا شروع به صحبت ميكنه : البته عكس نمي تونه قانع كننده باشه ولي من مي پذيرم و حكم طلاق رو صادر ميكنم !
همه حضار داخل دادگاه به بلند ميشن و كلاه هايشان را از فرط خوشحالي به هوا پرتاب ميكنند!
چتر باكس مختلطدراكو : پس يعني الان من بچه طلاقم ؟!
مورگانا : نگران نباش گلم تو تحت سر پرستي من خواهي بود !
بلا : شوخي نكن مورگانا دراك مال منه !
دامبلدور : بكشين كنار دراكو مال هاجيكستونه !
ولدمورت : از كي تا حالا بچه هاي ما مال شما شدن؟
دامبلدور : از وقتي ننه بابا هاشون يكي در ميون مجهول درميان!
مورگانا : توهين به ارباب ؟! وا آسلاما وا شريعتا !
يك محفلي : چي ؟ داري پارزيت ول ميدي ؟ ايييي مادر نزاييده!
مرگخواري ديگر : بكه يره لاشي .
دامبلدور : من يا دراكو رو ميگيرم يا سايتو اتيش ميزنم.
ولدمورت : اگه سايتو اتيش بزني اول ريش خودت ميسوزه پشمك ، منم اگه دراكو رو نگيرم عله رو ترور مي كنم !
دادگاه _ بلاكيان بر سر دراكو !مورگانا عصباني و جدي به افراد حاضر در دادگاه نگاهي كرد و فهميد هيچ جايي براي سوزن انداختن نيست !
مورگانا : شكايات اونقدر زياد بود كه بنده تصميم گرفتم همه شمارو به اين جا احضار كنم و شكايت هارو به صورت كلي و با كمترين تلفات حل كنم ؛ شكايات به اين شرح مي باشد :
1. شكايت همه مردان سايت از هم و گابريل به خاطر به بازي گرفتن احساساتشان.
2. شكايت مرگخواران از محفل براي بدست اوردن حق خود كه همون دراكه !
3. شكايت محفل از مرگخوران براي بدست اوردن حق خود كه باز همون دراكو ست !
4. شكايت من از همه
5. شكايت تمام دختران سايت از گابريل دلاكرو به خاطر اينكه مسبب ترشي انداخته شدن اونا شده!
-و حالا مجازات هاي عادلانه : خانوم گابريل دلاكور معروف به خانوم جيگر و گابر پسر كش به دليل بازي با احساسات مردان سايت و ترشي انداختن دختران سايت شناسش دوبار متوالي بلاك ميشه .
- براي اين كه اعتراضي نباشه دو فرقه سياه و سفيد هم منحل ميشن و شناسه خود اقاي دراكو هم براي محكم كاري بسته ميشه.
-به خاطر شكايت بنده هم شناسه همه اعضا به غير از مديران و ناظران به مدت نا معلومي از ايفاي نقش اخراج ميشن!
ملت :
اعضا با چشماني گشاد به هم نگاه مي كند و متوجه ميشن يا بلاك شدن يا از يفاي نقش شوت شدن بيرون.
مورگانا با لبخندي حاكي از رضايت چكشش را برداشت كه به ميز بزند و ختم جلسه رو اعلام كند كه نا گهان در باز شد و سرژ با كله به داخل امد.
سرژ : اينجانب سرژ تانكيان ، گابريل دلاكور را حق مسلم خود مي دانم.
و سرژ بعد از گفتن اين جمله به روي زمين مي افته !
مورگانا با اشتياق اضافه مي كنه : شناسه خانوم دلاكور براي سومين بار متوالي بلاك ميشه و به عنوان اشانتيون شناسه ايشون براي بار چهارم هم بلاك ميشه!
دوربين از روي اعضا كه يك صدا باهم " راي مرا پس بده " را مي گفتند مي گذرد و بر روي شست پاي برودريك زوم مي كند !